خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، محمدصادق همایونی سروستانی پانزدهم تیرماه 1313 هجری شمسی در سروستان چشم به جهان گشود. وی از کودکی به تشویق پدر با قلم و کتاب و روزنامه خواندن و نوشتن سر و کار داشت.
در سال 1334، نخستین شعرش را در صفحه ادبی مجله «روشنفکر» که توسط فریدون مشیری اداره میشد، با عنوان «ترانه» چاپ کرد و در همان سال نخستین داستان کوتاهش در مجله «سپید و سیاه» انتشار یافت. از آن زمان به نوشتن رمانهای دنبالهدار، مقالات، سفرنامه، پژوهش در زمینه فرهنگ مردم و تعزیه و نقد و بررسی کتاب در روزنامهها و نشریههای مختلف پرداخت.
وی در فاصله سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ مستمر در زمینه فرهنگ عامه با مجله «کاوه» که در آلمان به دو زبان فارسی و آلمانی منتشر میشد، همکاری میکرد و همچنین با فصلنامه هنر، فصلنامه تئاتر و مجله بخارا نیز همکاری داشت. وی برای دایرهالمعارفها مقالاتی مینوشت و خود نیز عضو هیات علمی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بود.
مرحوم همایونی برای نخستینبار طرح گردآوری فرهنگ مردم صادق هدایت را درباره فرهنگ عامیانه یک منطقه به کار گرفت و «فرهنگ مردم سروستان» را با مقدمه زندهیاد انجوی شیرازی منتشر کرد. سیمین دانشور این کتاب را به مانند یک رمان خواندنی و جذاب میدانست.
همایونی، معرف هنر آیینی ایرانیان به جهان
از زندهیاد همایونی بیش از 30 کتاب و 200 مقاله و گفتوگوهای بسیاری در زمینه شناخت تعزیه و فرهنگ مردم منتشر شده است. آثار او بهویژه در زمینه تعزیه و فرهنگ مردم مورد توجه ایرانشناسان و علاقهمندان این رشتههاست.
از کتابهای وی میتوان به «تعزیه در ایران»، اثر برگزیده سال کشور و برگزیده جشن کتاب فارس، «تعزیه و تعزیهخوانی» بهعنوان اولین کتاب در زمینه تعزیه در ایران و «شیراز خاستگاه تعزیه و ترانههای محلی فارس» اشاره کرد. وی همچنین چندین مجموعه داستان، شعر، سفرنامه و کتابهایی در زمینه فرهنگ مردم تالیف کرده است.
شاید بتوان وی را یکی از بزرگترین معرفان تعزیه، هنر آیینی ایرانی در جهان دانست. همایونی توجه بسیاری از هنر پژوهان را به کارهای خود جلب کرده بود و برخی تالیفاتش به زبانهای دیگر ترجمه شده و مورد بحث و استفاده بسیاری از محققان خارجی قرار گرفته است. بعضی آثار وی مانند «مسجد مشیر»، «آداب و رسوم مردم سروستان» و «تعزیه در ایران» به عنوان مرجع مورد استفاده محققان و پژوهشگران است.
همایونی عاشق فارس و هنر و فرهنگ و ادب آن بود، وی انجمن ادبی «یاران یکشنبه» را تاسیس کرده و با دلبستگی بسیار آن را اداره میکرد. گزارش فعالیتهای این انجمن به همت همایونی در چند دفتر انتشار یافته است. وی همچنین موسس دانشنامه فارس و یکی از بانیان دانشگاه حافظ شیراز بود.
خاطرات همایونی از خانه پدری
محمدصادق همایونی در خاطرات خود، خانه پدریاش را اینچنین وصف میکند: « ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺰرگی ﺑﻮد ﺑﺎ ﺗﺎﻻري وﺳﻴﻊ و ﺗﻨﺒﻲ در ﭘـﺸﺖ آن ﺗـﺎﻻر و دو اﺗﺎق در ﻃﺮﻓﻴﻦ ﺗﺎﻻر ﻛﻪ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﮔﻮﺷﻮاره ﻣﻲﮔﻔﺘﻴﻢ. ﺣﻴـﺎط ﺧﺎﻧـﻪ وﺳـﻴﻊ ﺑﻮد، ﺑﺎ ﺣﻮض آب در وﺳﻂ و دو ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻣﻤﻠﻮ از درﺧﺖ و ﮔﻞﻫـﺎي ﻻﻟـﻪ ﻋﺒﺎﺳﻲ. در ﭘﺸﺖ اﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ یک ﺣﻴﺎط دﻳﮕﺮ ﻫﻢ وﺟﻮد داﺷﺖ ﺑـﺎ درﺧﺘـﺎن ﺑﺎدام و ﭼﻨﺪ اﺗﺎق و ﭼﺎه آب و ﺟﻮي آﺑﻲ ﻛﻪ آب ﺟﺎري ﺧﺎرج از ﻣﻨـﺰل را ﺑﻪ درون ﺣﻮض آب ﻫﺪاﻳﺖ ﻣﻲﻛﺮد. ﺧﺎﻃﺮه ﺻﺪاي ﻣﻴﺮابﻫﺎ و ﺧﺼﻮﺻﺎ روزﻫﺎﻳﻲ در ﺗﺎﺑـﺴﺘﺎن ﻛـﻪ اﻳـﻦ آب از آن ﺣﻴـﺎط ﻣـﻲﮔﺬﺷـﺖ و از ﺧﺎﻧـﻪ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻫﻢ ﻋﺒﻮر ﻣﻲﻛﺮد و وارد ﺟﻮي ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻲﺷـﺪ و ﺑـﻪ درون ﺣـﻮض ﻣﻲرﻳﺨﺖ، ﻫﻢﭼﻨﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺧﺎﻃﺮهاي زﻳﺒﺎ در ذﻫﻨﻢ ﺑﺎﻗﻲ اﺳﺖ و ﺑﺴﻴﺎر آن ﺻﺤﻨﻪ را در ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن دوﺳﺖ ﻣﻲداﺷﺘﻢ. ﭼـﻪ ﮔـﺎه در آب ﺣـﻮض آب ﺗﻨﻲ ﻫﻢ ﻣﻲﻛﺮدﻳﻢ.»
بازیهای کودکانه یک مردمشناس
وی در جایی دیگر از بازیها و سرگرمیهای دوران کودکی خود میگوید و مینویسد: «از ﺳﺮﮔﺮمیﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻳﺎدم ﻫﺴﺖ و ﺑﺪان ﻋﻼﻗﻪ داﺷﺘﻢ، ﻳﻜﻲ آن ﺑﻮد ﻛـﻪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺑﺎم ﺗﺎﻻر ﺑﺰرگ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻲرﻓﺘﻢ و از ﭘﺸﺖ ﺑﺮﺟﻲ ﻛﻪ در اﻃـﺮاﻓﺶ ﺳﻮراخﻫﺎﻳﻲ وﺟﻮد داﺷﺖ، ﺑﻪ ﺟﺎدهﻫﺎي دور و اﻃـﺮاف ﺳﺮوﺳـﺘﺎن ﻧﮕـﺎه ﻣــﻲﻛــﺮدم و ﻣﺎﺷــﻴﻦﻫــﺎي ﺑــﺎري را ﻛــﻪ در آن زﻣــﺎن تک و ﺗــﻮﻛﻲ در ﺟﺎدهﻫﺎي ﺧﺎﻛﻲ ﺗﺮدد داﺷﺘﻨﺪ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﻣﺎﻧﻜﺎرﻫـﺎي ارﺗـﺸﻲ ﺑﻮدﻧـﺪ، ﺑـﺎ ﻧﮕــﺎﻫﻢ دﻧﺒــﺎل ﻣــﻲﻛــﺮدم. از ﺷــﺎخ و ﺑــﺮگ درﺧﺘــﺎن ﺑــﺮاي ﺧــﻮدم اﺳﺒﺎبﺑﺎزيﻫﺎﻳﻲ ﻣﻲﺳﺎﺧﺘﻢ ﻣﺜﻞ ﭼﺮخ و فلک، ﻳﺎ ﭼﺮخﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در ﻣـﺴﻴﺮ آب ﻗﺮار ﻣﻲدادم و ﺣﺮﻛﺘﺶ ﺑﺮ روي آب را دﻧﺒـﺎل ﻣـﻲﻛـﺮدم.»
روایت همایونی از شهریور 1320
این مردمشناس در بخشی از خاطراتش به آشوب و ناامنی بعد از شهریور 1320 اشاره میکند و مینویسد: «ﻏـﺎرﺗﮕﺮان و دزدان ﻣﺠـﺎﻟﻲ ﭘﻴـﺪا ﻛـﺮده ﺑﻮدﻧﺪ. اﻻن ﻳﺎدم آﻣﺪ ﻛﻪ در ﻫﻤﺎن دوره ﻓﺮدي ﺑﻮد ﺑﻪ ﻧﺎم ﻣﻴـﺮ ﻏـﺎرﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻓﺮادش ﺑﻪ ﻛﻮه زده ﺑﻮدﻧﺪ و ﻫﺮ ﺑﺎر، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑـﻪ ﻳـک روﺳـﺘﺎ ﺣﻤﻠـﻪ ﻛﺮده و ﻏﺎرت ﻣﻲﻛﺮدﻧﺪ. ﻳﺎدم ﻫﺴﺖ ﻛﻪ یک ﺷـﺐ وﻟﻮﻟـﻪ در ﺳﺮوﺳـﺘﺎن اﻓﺘﺎد ﻛﻪ ﻣﻴﺮ ﻏﺎرﺗﻲ اﻣﺸﺐ ﻗﺼﺪ ﺣﻤﻠـﻪ ﺑـﻪ ﺳﺮوﺳـﺘﺎن را دارد. ﻣـﺮدم دور ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻛﻨﻴﻢ؟ ﺑﻪ ﻳﺎد دارم ﻛﻪ در ﻣﻨﺰل ﻣﺎ ﺟﻤﻊ ﺷـﺪﻧﺪ و ﻣﻦ ﺷﺎﻫﺪ اﻳﻦ ﺟﻠﺴﻪ ﺑـﻮدم.»
همایونی اینگونه ادامه میدهد: «ﻗـﺮار ﺑـﺮ اﻳـﻦ ﺷـﺪ ﻛـﻪ ﻫـﺮ ﭼـﻪ دﻳـﮓ در ﺳﺮوﺳﺘﺎن ﻫﺴﺖ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﺑﺎﻻﺧﺎﻧﻪاي ﻛﻪ ﻣـﺸﺮف ﺑـﻮد ﺑـﺮ ﻛﻮﭼـﻪ ﻣﺤﻞ ﺑﺮﻧﺪه ﻣﻘﺪار زﻳﺎدي ﻫﻢ ﻫﻴﺰم آوردﻧﺪ. ﺗﺼﻤﻴﻢﺷﺎن اﻳـﻦ ﺑـﻮد ﻛـﻪ در اﻳﻦ دﻳﮓﻫﺎ آب ﺑﺠﻮﺷﺎﻧﻨﺪ و از ﺑﺎﻻﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺳـﺮ دزدان ﺑﺮﻳﺰﻧـﺪ. ﻋﻠﻴـﺮﻏﻢ ﻫﻤﻪ اﻳﻦ ﺗﻤﻬﻴﺪات ﻣﻴﺮﻏﺎرﺗﻲﻫﺎ ﻧﻪ آن ﺷﺐ و ﻧﻪ ﺷﺐﻫﺎي ﺑﻌـﺪ ﻧﻴﺎﻣﺪﻧـﺪ. اﻣﺎ دوره ﻧﺎاﻣﻨﻲ ﺑﻮد و اﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮه را برای درک ﻓﻀﺎي آن زﻣﺎن ﮔﻔﺘﻢ. ﺑﺎز ﻳﺎدم ﻫﺴﺖ در آن دوره ﻗﺤﻂ و ﺑﻼ، ﭘﺪر ﭼﻨﺪ ﻛﻴﺴﻪ داﻧﻪ ذرت و ﮔﻨﺪم آورده ﺑﻮد ﺗﺎ ﻣﻴﺎن آﻧﺎن ﻛﻪ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺗﺮ ﺑﻮدﻧﺪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺷﻮد.»
ماجرای آشنایی سروستانی با نجوا
زندهیاد ابوالقاسم انجوی شیرازی، از برجستهترین پژوهشگران ادبیات و فرهنگ مردم ایران است. مرحوم همایونی درباره چگونگی تالیف کتاب «فرهنگ مردم سروستان» اشارههایی نیز به نحوه آشناییاش با استاد انجوی دارد و مینویسد: «بعد از آنکه فرهنگ مردم سروستان را گردآوری کردم، جلال آل احمد و خانم دانشور گویا برای تکنگاری منطقهای از فارس به شیراز آمدند، زنده یاد آل احمد کار مرا دید و مرا به دکتر نراقی، ریاست موسسه مطالعات و تحقیقات دانشکده ادبیات تهران معرفی کرد. دکتر نراقی اثر را دید و از آن تمجید کرد اما دستورالعملی به من داد و پیشنهاد کرد شیوه نگارش و فصلبندی مطالب را عوض کنم. من با آن نظر مخالفت کردم و عرض کردم هیچگونه تغییری در مطالب و فصلبندی و موضوعات نخواهم داد و موضوع را با مرحوم انجوی در میان گذاشتم.»
همایونی سروستانی درباره نحوه آشناییاش با انجوی مینویسد: «در این ایام شنیدم که رادیو برنامهای در زمینه فرهنگ مردم ترتیب داده است. یکی دو بار آن برنامه را که تازه به راه افتاده بود، شنیدم. تحتتاثیر قرار گرفتم. من تا آن زمان با زندهیاد انجوی آشنایی نداشتم. با شنیدن صدای او در برنامه فرهنگ مردم با نام مستعار «نجوا»، نسخهای از کتاب «ترانههایی از جنوب» را برای ایشان فرستادم. طولی نکشید که نامه بسیار محبتآمیزی دریافت داشتم که ضمن اعلام وصول کتاب از آن تعریف کرده بودند.»
«ترانههایی از جنوب»، گوهری پربها در مطالعات فولکلور
وی ادامه میدهد: «هنوز نامه ایشان را دارم که با این شعر دکتر صورتگر آغاز شده بود: هر باغبان که گل به سوی برزن آورد شیراز را دوباره به یاد من آورد. و بعد نوشته بودند: سلام و درود فراوان مرا بپذیرید. اینبار شما بودید که شیراز را به یاد من آورید و چند روز پیش رایحه آن شهر جنت طراز را از نسخه مرحمتی کتاب ارجمند «ترانههایی از جنوب» جنابعالی استشمام کردم. مقدمه فاضلانه سرکار که با دقت و موشکافی قابل تحسینی ترانههای عامیانه و مقام آنها را در فولکلور تحلیل و حلاجی کرده بر ارزش کتاب افزوده است. برای من که سالهاست با شوق وافر در کار گردآوری و مطالعه فولکلور قدم برمیدارم دیدن و خواندن کتاب شما در حکم پیدا کردن گوهری بس پربها و گرامی بود.»
محمدصادق همایونی سرانجام 19 خرداد 1392 با کارنامهای سرشار از فرهنگسازی و خدمت به مردم، این جهان را وداع و به جهان جاودانگی سفر کرد.-
دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۵
نظر شما