نگاهی به کتاب «پرسه در داردالخلافه» نوشته داریوش شهبازی
از کافه بارهای شبانه تهران تا ماجرای ماست مختارالسلطنه
«پرسه در دارالخلافه»، عنوان کتابی نوشته داریوش شهبازی است. این کتاب برگرفته از تحقیقات نویسنده درباره تهران قدیم و فرهنگ آن دوران است و خواننده را به سفری هیجانانگیز به دنیای تراموای اسبی تهران قدیم و کافه بارهای شبانه تهران میبرد.
در پشت جلد این کتاب آمده است: «شهبازی دیرسالی است که عمر و سرمایه خود را در تهرانپژوهی صرف میکند. کار مشترک او تدوین دانشنامه تاریخی-جغرافیایی تهران است. در پرتو سالها کار در باب مقالات، این اثر از نگاشتههایی فراتر از حد مقاله دایرهالمعارف در باب بناها، محلات، افراد و اصطلاحات تهران دارد که برخی در نشریات به طبع رسیدهاند. این مجموعه که در چهار جلد عرضه میشود، مقالاتی خواندنی درباره جای جای تهران و رجال آن عرضه میکند.
در نقد این کتاب باید به این نکته اشاره کرد که کتاب «پرسه در دارالخلافه» بدون مقدمه آغاز میشود و خواننده در گام نخست با فهرست کتاب که بدون فصلبندی تنظیم شده به مواردی چون اماکن، اشخاص، واژگان، گوناگون، منابع و ماخذ میرسد. شاید بهتر بود نویسنده کتاب (داریوش شهبازی) که خود از پژوهشگرانی است که در زمینه تهرانپژوهی تحقیق میکند مخاطب را با پیشگفتاری جذاب به درونمایه اصلی کتاب میکشاند تا خواننده با آگاهی و اطلاعات بیشتری این اثر را مطالعه کند. به ویژه این که کتاب جلد نخست از مجموعه چهار جلدی است که نیازمند یک مقدمه و یا پیشگفتاری ارزشمند است.
در بخش اماکن موضوعهایی نظیر باروی ری، پارکینگ طبقاتی یا تراموای اسبی تهران قدیم، اراضی احمدیه، اراضی مظفری، آردینه، امامزاده سید نصرالدین، اورازان، میدان مال فروشها، باغ امیدی تهرانی، بقعه چهل تن تهران، یخچال در تهران قدیم، تخت کیکاوس در گستره تهران، تکیه رضاقلی خان، خانه انیس الدوله، راه شاهی هخامنشی در تهران، سر در دانشگاه تهران، سنگ افراسیاب، سینما ژاله، فیش در کافه بارهای شبانه تهران، قلعه ارامنه، کاروانسرای خانات، کندن چاه در خیابان، کوچه اشهری و ارزشهای معماری آن، گذر لوطی صالح و میدان اعدام آمده است.
در نوشته «پارکینگ طبقاتی یا تراموای اسبی تهران قدیم» میخوانیم: «روزگاری تهران با تراموایی روز را شب میکرد که مبدا اصلی حرکت آن، خیابان اکباتان فعلی بود. مسافران را به قیمت 5 شاهی به خیابان شاهپور (وحدت اسلامی امروزی) میرساند که آن زمان خیابان فرمانفرما نام داشت. جز خیابان اکباتان، در معابر دیگری چون لالهزار و باغ شاه هم ایستگاه داشت. هر تراموا 2 تا 4 اسبه بود.»
در نوشتار مالفروشی درباره این میدان که در روزنامه همشهری (شماره 5211) نیز به آن اشاره شده، آمده است: «در بیش از یکقرن گذشته، به جای دفتر معاملات اتومبیل امروزه، فقط یک میدان مالفروشی در تهران بود. روزها صبح اول وقت، چه بارانی، چه برفی، چه آفتابی، عده زیادی مالدار، مالهای خود را بدون زین و پالان، فقط با یک دهنه یا به اصطلاح آب خوری به میدان میآوردند. خودشان زیر سایهبان یا سقفی مینشستند، چپق یا قلیان میکشیدند، چایی میخوردند، گرم صحبت میشدند، افسار و یا دهنه مال به دست آنها بود. یک مشت دلال هم در اطراف میدان میدویدند و میدانداری میکردند که آی پول حلال، اسب عربی داریم، اسب ترکمنی داریم، اسب کهر داریم، الاغ داریم، قاطرسواری داریم...»
بخش اشخاص کتاب نیز شامل میرزا بزرگ فراهانی، آقا شاپور تهرانی، حکومت دویست ساله فرزندان آقا محسن، دکتر پولاک طبیب ناصرالدین شاه، سالشمار زندگی صادق هدایت، سفرهای ناصرالدین شاه، قباله ازدواج میرزا تقیخان امیرکبیر، شاپشال، معلم و آجودانباشی محمدعلی میرزا، شیخ عابد کازرونی، ضحاک در گستره تهران، فرزندان سید نصرالدین در اورازان، لوییجی مونتابونه و مسیو لومر است.
نویسنده در «ضحاک در گستره تهران» مینویسد: «دماوند در اساطیر ایران جایگاه ویژهای دارد. شهرت آن بیش از هر چیز در این است که فریدون، از شخصیتهای اساطیری ایران، ضحاک را در آنجا در غاری به بند کشیده است و ضحاک در آنجا زندانی است تا آخرالزمان که بند بگسلد و کشتن خلق آغاز کند و سرانجام به دست گرشاسپ کشته شود. هنوز هم بعضی از ساکنین نزدیک این کوه باور دارند که ضحاک در دماوند زندانی است و اعتقاد دارند که بعضی صداهایی که از کوه شنیده میشود، نالههای اوست.»
در بخش واژگان به فرهنگ واژههای عامیانه در دوره قاجار، واژههای متروک (پاپتی، چارق، زن سفری، شلیته، شلیلا جان)، مشاغل قدیم (زیندار به زیندار باشی و زیندار خانه)، شمخال و شمخالچی، لانتوری، مستمع آزاد و ملاباجی میرسیم.
نویسنده کتاب درباره واژه «پاپتی» که در قدیم در دوران سلطنت ناصرالدین شاه استعمال میشده آورده است که «مردم اطراف تهران در عصر ناصری به سکه مسی نیم شاهی «پاپتی» میگفتند. این سکه بسیار کم ارزش همان «پول سیاه» بوده است. بعدها در روند صعودی تورم، با از میان رفتن سکههای مسین و خروج این نوع سکهها از چرخه پول جاری کشور پاپتی هم که بسیار سکه کم ارزشی بود از گردش افتاد و از میان رفت.»
فین کن اشتاین، اورس، پیراهن مراد، چنار خونبار تهران، سازمان تشکیلات فوج در قشون قاجاری، قهوه قجری، کمیته ستار، گرامافون، ماجرای لولهکشی آب تهران، ماست مختارالسلطنه، اقتصاد ایران(ماسکاردین)، و مدال پیروزی به مناسبت شکست ننگآور معاهده ترکمانچای در بخش گوناگون آمده است. پایانبخش کتاب نیز به منابع و ماخذ اختصاص دارد.
در این بخش ماجرای ماست مختارالسلطنه نیز داستان بسیار جالبی را بازگو میکند: «... مختارالسلطنه مردی بسیار کاردان و با تدبیر بود و به محض رسیدن به تهران، اوضاع را در دست گرفت و گروهی را موظف کرد تا بر قیمت مواد خوراکی نظارت کنند و جلو گرانفروشی را بگیرند... روزی مختارالسلطنه تصمیم گرفت که خودش قضیه را پیگیری کند. پس با لباس مبدل به لبنیات فروشی رفت. ماست فروش گفت: چه میخواهید؟
مختارالسلطنه گفت: ماست میخواهم.
ماست فروش با تردید نگاهی به مختارالسلطنه کرد و بعد پرسید چه جور ماستی میخواهید.
مختارالسلطنه با تعجب پرسید؟ مگر چند جور ماست دارید؟
مرد گفت معلوم است که اهل تهران نیستید که چیزی نمیدانید ما دوجور ماست داریم. یکی ماست معمولی و یکی هم ماست مختارالسلطنه.
مختارالسلطنه که حسابی حیرت کرده بود، پرسید این ماستها چه فرقی با هم دارند؟
ماست فروش گفت: این ماست نصفش آب است و ما آن را به قیمتی که مختارالسلطنه تعیین کرده است، میفروشیم.
مختارالسلطنه پرسید: حالا مردم عادی چطوری آن ماست را که شبیه دوغ است، میخورند.
ماست فروش گفت: ماست را داخل کیسه میریزند و آویزانش میکنند یک مدت که بماند، آبش خارج میشود و ماست سفت میشود.
مختارالسلطنه دستور داد او را آویزان کردند... گفت: آن قدر بماند تا آبهایی که در ماست مردم ریخته از شلوارش بریزد.»
جلد نخست «پرسه در دارالخلافه در 320 صفحه با شمارگان یکهزار و 100 نسخه و بهای 17 هزار و 500 تومان از سوی انتشارات کتابسرا منتشر شده است.
نظر شما