مقانلو با اشاره به شخصیت «کاترین» در رمان «وداع با اسلحه» گفت: شاید این شخصیت یکی از سادهلوحترین زنانی باشد که در داستانها خلق شده، او کنش و واکنشی ندارد. زمانی که او و هنری از به دنیا آمدن بچهشان صحبت میکنند انگار قرار است اتفاق سادهای بیفتد و بعد از آن به زندگی روزانهشان برسند.
نویسنده «آنها کم از ماهیها نداشتند» اضافه کرد: در بخش پایانی داستان، وقتی مشخص میشود نوزاد در رحم مادرش به دلیل گره خوردن بند ناف دور گردنش مرده، هنری میگوید: «درست است، من یک هفته تکان خوردن بچه را حس نمیکردم!» این حرف را باید مادر بزند اما شاید حساسیت زیاد او نسبت به همسرش باعث گفتن این جمله شده یا شاید احساسی که هنری به وجود نوزاد داشته دلیل آن باشد. این یک جمله کلیدی است و شاید همینگوی خواسته با این جمله جبران مافات کند و از زنان دلجویی کند.
این منتقد ادبی درباره خودکشی همینگوی، توضیح داد: به نظر میرسد این اتفاق موروثی باشد. نوه همینگوی هم مدتی پیش با استفاده از اسلحه و درست مانند همینگوی خودکشی کرد و این دستمایهای برای روانشناسان شد تا بر مقوله ارثی بودن خودکشی بیشتر تاکید کنند.
مقانلو با اشاره به نگاه همینگوی به مقوله خطر مرگ افزود: در زندگی همینگوی انواع و اقسام بلاهایی که میتواند زندگی یک انسان را تهدید کند، اتفاق افتاد. از سقوط هواپیما گرفته تا زخمی شدن در جنگ و سوراخ شدن قایقش، همینگوی هر خطری را که میتوانسته به مرگ منتهی شود، تجربه کرده است. مجموعه این وقایع باعث شد تا نگاه همینگوی به مرگ تغییر کند و آن را مانند یک غول مهیب نبیند.
مترجم «ژانرهای سینمایی» اضافه کرد: او در خاطراتش به روزی اشاره میکند که در ارتش ایتالیا با مرد سالخوردهای روبرو شد و با کنایه به او گفت: «پدربزرگ فکر نمیکنی برای جنگ پیر شدهای؟» و پیرمرد در پاسخ میگوید: «من هم برای مردن همانقدر حاضرم که هر سرباز دیگری آماده است، ما آمدهایم بجنگیم و بمیریم.» این حرف تاثیر زیادی روی همینگوی میگذارد و نگاهش را نسبت به مرگ تغییر میدهد.
ششمین نشست نوبلخوانی شهر کتاب روز گذشته با حضور بلقیس سلیمانی و شیوا مقانلو در این موسسه فرهنگی برگزار شد.
نظر شما