در این رمان موضوعاتی متعددی مانند ادبیات هنر به ویژه فیلم و سینما، طبیعت و معجزه فصلها و رنگها و وضعیت تهران در دهههای 20 تا 40 شمسی مطرح شده است.
«غار علیبابا»، «در یک جمع دموکرات...»، « خاکسترسپاری»، «با اجازه...»، «بیا ببین چه کردی...»، «بادبادک سبز» و «چرا من؟» عنوان برخی نامههای این کتابند. نام کتاب هم عنوان یکی از نامههاست.
در بخشی از آخرین نامه این کتاب میخوانیم: «آن پالتو بارانی سرمهای کهنه را تا سالها داشتم. یک نوبت که به گردش باغی رفته بودیم چمن از شبنم قدری خیس بود و بارانی را بر چمن گستردم و بر آن نشستیم. او نشست و من که خسته بودم دراز کشیدم و نگاه که کردم، صورتش بالای سرم بود که دورش را شاخههای پرشکوفة سیب و گیلاس، شکوفههای سفید و صورتی قاب گرفته بودند...
بارانی را تا مدتها در گنجة لباسهایم داشتم، بارانیای که قدری گِلی شده بود و گِلِ خشک شدهاش را هرگز پاک نکردم. بارانی در گنجه آویخته بود و هر وقت که سرم را پیش میبردم و نفس عمیق میکشیدم، هنوز عطر او را در خود داشت...»
کتاب «به خاطر باران» در 142 صفحه، با قطع رقعی و بهای هفتهزار تومان از سوی انتشارات جهان کتاب منتشر شده است.
این نویسنده و مترجم ایرانی متولد 1314 تهران است و سالهاست که در پراگ زندگی میکند.
«بچه هالیوود» اثر رابرت پریش، «ذن در هنر نویسندگی» و مجموعه داستان «ماشین کلیمانجارو» نوشته ری برادبری، «جانی گیتار» از فیلیپ یردن، «تنهایی پرهیاهو» نوشته بهومیل هرابال و «سینما به روایت هوارد هاکس» اثر جوزف مک براید برخی آثاری هستند که دوائی آنها را ترجمه کرده است. وی تالیفاتی مانند «باغ»، «ایستگاه آبشار»، «امشب در سینما ستاره»، «بلوار دلهای شکسته» و «بازگشت یکهسوار» را نیز در پرونده کاری خود دارد.
نظر شما