پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۸
فردید نخستین معرف مارتین هایدگر به ایرانیان نبوده است؟ / دلایل حدسی برای اثبات یک مدعای تاریخی ـ فلسفی

بیژن عبدالکریمی در کتاب «هایدگر در ایران: نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه‌های سید احمد فردید» نوشته است که هانری کربن برای نخستین بار فلسفه مارتین هایدگر، فیلسوف شهیر آلمانی را به ایرانیان معرفی کرد، نه سیداحمد فردید.اما او به‌جای ارائه سندهای قطعی و یقینی برای اثبات مدعای خود، تنها به بیان چند دلیل حدسی و ظنی اکتفا می‌کند. نوشتار حاضر نقدی است بر روش‌های استدلالی این کتاب.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ محمد آسیابانی: کتاب «هایدگر در ایران: نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه‌های سید احمد فردید» یکی از جدیدترین پژوهش‌های بیژن عبدالکریمی ــ نویسنده و مترجم حوزه فلسفه وِ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ــ است که از سوی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در پاییز سال گذشته (1392) منتشر و روانه بازار اندیشه شد. 

پژوهش عبدالکریمی هرچند یک کار آکادمیک با منابع و ارجاع‌هاي بعضا مناسب است، اما اشكال‌هايي نيز بر آن مي‌توان گرفت. این اشکال‌ها بیشتر، ناشی از عدم سعی نویسنده بر اثبات تاریخی‌ـ‌فلسفی برخی مدعاهاست که در این نوشتار به برخی از آن‌ها اشاره خواهد شد. همچنین نویسنده در برخی از بخش‌های کتاب، مخاطب را وارد فضاهای ژورنالیستی می‌کند که در تضاد با روح و مضمون یک کتاب یا پژوهش فلسفی است. اشاره‌ای به برخی از این اشکال‌ها خواهیم
داشت:                                                                     

1. نخستین مورد از سیطره فضاهای ژورنالیستی بر کتاب، در عنوان کتاب خود را نشان داده است: «هایدگر در ایران: نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه‌های سید احمد فردید». این عنوان از منظر ژورنالیسم شاید عنوان مناسبی باشد اما این سوال را از عبدالکریمی می‌توان کرد که اگر قرار بود درباره اندیشه‌های عبدالکریم سروش کتابی بنویسد، آیا نام آن را «پوپر در ایران: نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه‌های عبدالکریم سروش» می‌گذاشت؟ 

ممكن است گفته شود از جمله اهداف مهم این پژوهش، بررسی تفکرات هایدگر و تاثیر آن بر ایرانیان بوده است و قاعدتا نخستین نامی که پس از هایدگر در ایران مطرح می‌شود، سیداحمد فردید است. این دلیل نیز واجد اشکالاتی است، چرا که فردید خود را هم‌سخن هایدگر محسوب می‌کرد و بر این اساس سنگ بنای منظومه فکری فردید، تنها فلسفه هایدگر نیست.

همچنین محدود کردن اندیشه‌های هایدگر در ایران به فردید نیز اشتباه محض است. اندیشمندان بسیاری در دهه اخیر به حوزه شرح اندیشه‌های هایدگر وارد شده‌اند که هیچ ارتباطی هم به جریان فردیدی ندارند. از میان این اندیشمندان می‌توان به بابک احمدی، محسن قانع‌بصیری و سیاوش جمادی اشاره کرد. 

2. اما نکته مهمی که عبدالکریمی در این کتاب بیان می‌کند، این است که نه سید احمد فردید، بلکه هانری کربن برای نخستین بار مارتین هایدگر ــ فیلسوف مشهور آلمانی ــ را به ایرانیان معرفی کرد. پیش از نقد این کلام باید اشاره کرد که این نظریه را پیش از عبدالکریمی، رسول جعفریان تاریخ‌نگار ایرانی در کتاب  بین سال‌های ۱۳۲۰ – ۱۳۵۷» (ص 705)، به عنوان یک «احتمال» مطرح کرده است. البته عبدالکریمی در کتاب خود اشاره‌ای به این نظر جعفریان در کتاب «جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران» نمی‌کند.

البته بسیار بعید است که عبدالکریمی این منبع را ندیده باشد، چرا که در فهرست منابع و مآخذ کتاب، نام تمامی منابع اعم از کتاب، نشریات، منابع صوتی و ... ــ حتی منابعی که تنها در حد چند جمله کوتاه اشاره‌ای به فردید کرده بودند ــ درج شده است. این نشان‌دهنده آن است که عبدالکریمی ــ با دقت نظر خود ــ سعی کرده تمام منابع را ببیند. با این اوصاف حتی اگر به هر دلیل عبدالکریمی کتاب رسول جعفریان را ندیده باشد، همین ندیدن این منبع مهم یک ایراد بر پژوهش او محسوب می‌شود.

اينك پرسشي ديگر پيش مي‌آيد كه عبدالکریمی چه سندي براي اين گفته خود دارد. او در این کتاب «به‌یقین» اعلام می‌کند که هانری کربن نخستین کسی بود که هایدگر را به ایرانیان معرفی کرد. اما سندهایی که برای این ادعا ارائه شده، حدسي يا ظني است و برای اثبات یک نظر تاريخي در حوزه رخدادهاي ميان فيلسوفان کارآیی ندارد. به عنوان مثال، عبدالکریمی در راستای اثبات این ادعا نوشته که کربن نخستین مترجم فرانسوی «هستی و زمان» هایدگر بود و انتشار ترجمه او باعث انقلابی در جریان‌های فلسفی وقت در فرانسه شد. دلیل دیگر او این است که کربن پیش از آمدن به ایران، با هایدگر دیدار داشت و پیش از روی آوردن به فلسفه اسلامی، یک متفکر هایدگری بود. از دیگر دلایل عبدالکریمی بزرگتر بودن کربن از نظر سنی نسبت به فردید است. اين در حالي است كه هیچ منبع متقنی درباره این که هانری کربن، هایدگر را به ایرانیان معرفی کرده باشد، وجود ندارد.

3. برخی از منابع عبدالکریمی برای نگارش زندگینامه فردید، چند وبلاگ بوده است. معمولا وبلاگ‌ها منابع قابل اطمینانی نیستند، همین موجب اشکالاتی در کتاب شده است. به عنوان مثال در صفحه 21 کتاب، دقیقا صفحه نخست بخش «زندگینامه»، از «رضاقلی شریعت سنگلجی» به عنوان یکی از استادان فردید در حکمت قدیم نام برده شده است. عجیب آن است که در صفحه 27 کتاب، عبدالکریمی به جای معرفی رضاقلی، «محمدحسن شریعت‌سنگلجی» را معرفی می‌کند و هیچ معلوم نیست که چرا اول نام «رضاقلی شریعت سنگلجی» بیان شده و در بخش معرفی کامل آن‌ها نام «محمدحسن» مطرح می‌شود؟

محمدحسن شریعت سنگلجی استاد فردید بود. رضاقلی شریعت سنگلجی گویا پدربزرگ (؟) محمدحسن است. این اشتباه از وبلاگی که نویسنده به عنوان منبع به آن اعتماد کرده، به كتاب منتقل شده است.

4. اشکال دیگر به تحلیل عبدالکریمی از دیدگاه فردید نسبت به مقوله «پست‌مدرنیسم» در صفحه 140 باز مي‌گردد. البته دیدگاه‌های فردید درباره پست‌مدرنیسم قابل بحث و تفسیر است و نمی‌توان به طور کامل آن را پذیرفت يا به‌قطع رد کرد. 

عبدالکریمی گرچه یکی از مفسران پست‌مدرنیسم در ایران است، اما قرائت شخصی خود از پست‌مدرنیسم را ارائه می‌كند که به خودی خود هیچ اشکالی ندارد. اشکال زمانی به‌ وجود مي‌آيد که عبدالکریمی قرائت دیگران در این مقوله را با قرائت خود مي‌سنجد و بر اين اساس آن‌ها را داوری و رد می‌کند. برخورد او با دیدگاه‌های فردید در مقوله پست‌مدرنیسم نیز به همین گونه است. اگر بخواهیم همین روش را به‌ کار ببندیم، مثلا بر اساس دیدگاه‌های دیوید. ری. گریفین، فیلسوف معاصر آمریکایی در کتاب «خدا و دین در جهان پسامدرن» می‌توان دیدگاه‌های عبدالکریمی درباره پست‌مدرنیسم را نیز نقد و رد کرد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط