جمعه ۲۰ تیر ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۳
خواسته زنان در ایران و جهان چیست؟

بررسی شکل گیری تاریخ علم جامعه‌شناسی در غرب گویای این است که این علم، علمی مردانه است و اندیشه مردانگی دربه وجودآمدنش نقش بسیار برجسته‌ای داشته. این امر در تالیف کتاب‌های جامعه‌شناسی نیز دیده می‌شود که کمتر کتابی به قلم زنان جامعه‌شناس تالیف شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- شکل‌گیری و تحولات اندیشه سیاسی واجتماعی نه‌تنها متاثر از محیط اجتماعی و سیاسی نظریه‌پردازان، بلکه شاید به همان اندازه، اگر نگوییم بیشتر، در ابعادی متاثر از اندیشه‌های جاری در فضای فکری و فرهنگی جوامع است.

مروری بر آثار مردان جامعه‌شناس
جورج ریتزر که از استادان برجسته این رشته به شمار می‌آید در کتاب «نظریه‌های جامعه‌شناسی» خود یکی از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری نظریه‌های نوین جامعه‌شناختی را آشوب‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی ناشی از انقلاب‌های سیاسی معرفی می‌کند که به‌ویژه پس از انقلاب کبیر فرانسه پدیدار شد. وی معتقد است که نظریه‌پردازی‌های بنیان‌گذاران این علم(اگوست کنت،امیل دورکیم،ماکس وبر و...)واکنشی محافظه‌کارانه در برابر تحولات اجتماعی عصر خود بوده است.

مروری بر آثار سایر نظریه‌پردازان نام‌آور این حوزه نشان می‌دهد که دست‌کم در زمینه توجه به موقعیت زنان و مقوله جنسیت، ادعای آقای ریتزر را می‌توان پذیرفت.
البته در این صورت باید این حکم را به خود او نیز تسری داد، زیرا در اوایل دهه هشتاد قرن بیستم میلادی که نخستین چاپ کتاب او انتشار یافت از تجربه جنبش‌های گسترده فمینیستی که سراسر جوامع غربی رادر‌نور‌دیده بود چندان اثری در آن دیده نمی‌شد و گنجاندن نظریه‌های فمینیستی در این کتاب درسی تا چاپ دوم آن در چندین سال بعد به طول انجامید.

— اعتراض زنان
در سال‌های دهه  1960 و 1970 زنان به اعتراض برخاستند که جامعه‌شناسی با زندگی و تجربیات ایشان ارتباط ندارد، زیرا به جهان صرفا از دید مردان می‌نگرد. به نظر زنان معترض، اگر دیدگاه‌های زنان به حساب می‌آمد، نظریه‌ها و تعابیر موجود جای تردید بسیار داشت. درک ناتوانی جامعه‌شناسی در پاسخ‌گویی به مشکلات زنان و در نتیجه ناتوانی از پرداختن نظریه جامع، باعث شکل‌گیری جنبش‌های زنان در غرب شد و فمینیست‌ها را بر آن داشت که به بررسی دقیق‌تر علت این امر بپردازند، یعنی دریابند که چرا جامعه‌شناسی، به‌رغم ادعای بی‌طرفی، جانب مردان را می‌گیرد.

دوروتی اسمیت (1979) علت را در این دانست که برای تجربیات و مسائل موردتوجه زنان اعتبار قائل نمی‌شدند و آنها را ذهنی و شخصی می‌انگاشتند. حال آن‌که تجربیات و مسائل موردتوجه مردان مبنای پیدایش دانش واقعی به حساب می‌آمد. در نتیجه دانش جامعه‌شناسی، زنان را از دریچه چشم مردان تصویر می‌کرد و نه‌چنان که زنان خود را می‌دیدند. از این گذشته، جامعه‌شناسی در حفظ فرودستی و سلطه‌پذیری زنان نقش مهمی داشت. این علم که مدعی بود نگاهی مستقل و بی‌طرفانه به واقعیت دارد، در عمل آن را از دیدگاه مردان می‌دید.

— بینش مردانه ریشه دوانده است
جانبداری ایدئولوژی مردانه بر پیکره علم جامعه‌شناسی چنان سایه‌ای می‌اندازد که نادیده‌گرفتن زنان در آن تنها نقصی سطحی نیست، بلکه بینش مردانه‌ای است که در ساختار آن ریشه دوانده است. توجه به مردان که به تعاریف نیز راه پیدا کرده است، از همان ابتدا زنان را به موضوعی حاشیه‌ای تبدیل می‌کند. منظور از «ایدئولوژی»مجموعه شکیلی از عقاید(باورهای عرفی)است، هم مبتنی بر واقعیات و هم ارزش‌گذارانه که هدف آن توضیح یا موجه جلوه‌دادن ساختار اجتماعی و فرهنگ یک جامعه یا گروه اجتماعی است و توجیه فعالیت‌های اجتماعی همخوان با این مجموعه عقاید.
آنچه به احساسات و اندیشه‌ها و اعمال روزمره ما شکل می‌دهد ایدئولوژی است. اما معرفت، مبتنی بر ایدئولوژی جانب‌دار و گزینشگر است و گاه تعبیر و تفسیرهای متناقضی از جهان اجتماعی عرضه می‌کند. ایدئولوژی‌ها،به‌ویژه ایدئولوژی‌های مسلط، این خاصیت را دارند که بعضی جنبه‌های اجتماعی را طبیعی و عام جلوه دهند. بنابراین ایدئولوژی مردانه در این که خود را دانشی عام بنماید توفیق یافته است.
—
شکل‌گیری جامعه‌‌شناسی زنان
به حاشیه بردن و بی‌توجهی به مسائل و مشکلات زنان در علم جامعه‌شناسی از علل اصلی شکل‌گیری جامعه‌شناسی زنان در جهان و ایران است، زیرا:
زنان کمتر از یک دهم درآمد جهانی را دریافت می‌کنند، اما دوسوم کار جهان را انجام می‌دهند. با این که درآمد زنان کمتر از مردان است‌، مدت زمان کار آنان بیشتر از مردان است. مدت کار زنان در کشورهای توسعه‌یافته دو تا پنج ساعت، در آمریکای لاتین و کارائیب پنج تا شش ساعت و در آفریقا و آسیا دوازده تا سیزده ساعت در هفته بیشتر از کار مردان است. چنان‌چه کار در خانه و مراقبت از بچه را نیز درنظر بگیریم، زنان به طور متوسط شصت تا هفتاد ساعت در هفته کار می‌کنند.

— عقل سلیم با نظر به واقعیاتی از این دست به سادگی می‌تواند به این پرسش که «زنان چه می‌خواهند؟و خواسته آنان چیست» پاسخ گوید. این واقعیت‌ها در عین‌حال گویای این نیز هست که چرا امروزه درسراسر جهان جنبش‌ها و سازمان‌های زنان وجود دارند تا برای کسب شرایط بهتر مبارزه کنند.
— در نتیجه، انواع بسیار متفاوتی از جنبش‌های زنان وجود دارند که هدف برخی از آنها نه تغییر موقعیت بلکه حفظ آن است.

—در ضمن در میان جنبش‌های خواهان تغییر، دغدغه‌ها و چشم‌اندازهای متعارض بسیار وجود دارد.
— در ایران، به رغم ساختار دیرینه پدرسالاری و موانع خانوادگی، قانونی و در بسیاری موارد فردی، زنان در دهه اخیر از طریق حضور در عرصه آموزش توانسته‌اند همگان را متوجه این حضور کنند و این واردشدن از عرصه خصوصی به عرصه عمومی در ایران کاملا آگاهانه صورت گرفته است.
باور بر این است که زنان نیروی خفته جامعه هستند و در صورت استفاده از این پتانسیل عظیم باعث دگرگونی در جامعه خواهند شد و هم خود تغییر خواهند کرد و هم جامعه را از حضور پرقدرت خود در عرصه‌های خرد، میانه و کلان بهره‌مند خواهند کرد و در این راه طبعا علم جامعه‌شناسی با بهره‌گیری از مفاهیم نظری در«رشته جامعه‌شناسی زنان» می‌تواند این حضور را برجسته‌تر و روشن‌تر و موانع فرهنگی و قانونی و ساختاری و خانوادگی را مسئله‌یابی، مسئله‌شناسی و مسئله‌زدایی کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها