به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي در ويژهنامه «جریانشناسی نهضت مشروطیت» به بررسي بيشتر جريان مشروطه ايران از زاويه ديد شخصيتهاي مختلف پرداخته است.
«انديشه سياسى حاج آقا نوراللّه در مشروطه اصفهان»، «انديشههای سياسي شيخ حسين يزدي در انقلاب مشروطه»، «آقا شيخ هادي نجمآبادي»، «آیتالله سيدمحمد طباطبايي»، «آيتالله سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى و مشروطه»، «فقیهان عصر مشروطه و مسائل مستحدثه سیاسی»، «مواضع آية اللّه نائينى در جريان مشروطيت و حوادث پس از آن»، «مهمترين چالشهاى فقهى عالمان عصر مشروطه در عرصه قانونگذاري»، «عبدالرحیم طالبوف»، «میرزا آقاخان کرمانى»، «ميرزا فتحعلي آخوندزاده»، «ميرزا ملكم خان»، «ميرزا يوسف خان مستشارالدوله تبريزي» مقالاتي است كه در اين ويژهنامه آمده است.
«اصول مسلکی حزب اعتدالی در مشروطه»، «طراز اول»، «مشروطيت؛ يك بستر و دو رؤيا»، «امكان يا امتناع تركيب مشروطه با مشروعه»، «بررسي آراء تني چند از نخبگان جنبش مشروطهخواهي در ايران»، «مشروطه مشروعه»، «مشروعه در بوته نقد علماي مشروطهخواه» و «سيدجمالالدين اسدآبادي» برخي ديگر از مقالات اين ويژهنامه موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي هستند.
عباسميرزا خطاب به ژوبر فرانسوي، نماينده ناپلئون بناپارت
در مقاله «مشروطيت؛ يك بستر و دو رويا» نوشته محمدجواد صاحبي چنين آمده است: «زمينههاي بروز مشروطيت، نخست بر بستر انديشههاي ملي و ديني مردم ايران شكل گرفت. پس از هجوم روسيه تزاري به ايران اسلامي، لايههايي از تمدن غرب خودنمايي كرد، كه لايه صنعتي آن در شكل تكنولوژي نظامي زودتر چهره گشود. نيروهاي ملي و مذهبي كه در خطوط مقدم جنگ حضور داشتند، مانند عباس ميرزا قاجار و ميرزا عيسي قائممقام فراهاني، با اين جنبه، پيش از ديگران آشنا شدند، از اين رو عباس ميرزا به ژوبر فرانسوي، نماينده ناپلئون بناپارت ميگويد:
نميدانم اين قدرتي كه شما را بر ما مسلط كرده چيست؟ و موجب ضعف ما و ترقي شما چه هست؟ شما در فنون جنگيدن و فتح كردن و به كار بردن تمام قواي عقليه، متبحريد و حال آنكه ما در جعل و شغب غوطهور و به ندرت آتيه را در نظر ميگيريم. مگر جمعيت و حاصلخيزي و ثروت مشرق زمين از اروپا كمتر است يا آفتاب كه قبل از رسيدن به شما به ما ميتابد تأثيرات مفيدش در سرما كمتر از سر شماست؟ يا خدايي كه مراحمش بر جميع ذرات عالم يكسان است خواسته شما را بر ما برتري ميدهد؟ گمان نميكنم! اجنبي حرف بزن! بگو چه بايد بكنم كه ايرانيان را هشيار نمايم.
ژوبر ميگويد: با ضيق وقت به نحو اختصار انقلابات پي در پي را كه از ازمنة قديم تاكنون سبب تغييرات اروپا شده است را شرح دادم. ترديدي نبود كه سلاح جديد، نيازمند آموزش جديد، اعزام دانشجو به اروپا، آوردن استادان و مستشاران خارجي به ايران و بويژه تأسيس نهادهاي آموزشي جديد بود.»
شيخ فضلالله نوري: ما نياز به قانون بشري نداريم
همچنين در مقالهاي كه غلامرضا جلالي با عنوان «مشروعه در بوته نقد علماي مشروطهخواه» نوشته است، آمده است: «در نقطه مقابل جريان مشروطه، مشروعه با نظريهپردازي حاج شيخ فضلالله نوري قرار داشت. به همين دليل محور اصلي مباحثه ميان عالمان مشروطهخواه اعتراضهاي شيخ فضلالله نوري بر مشروطه بود كه پس از انفصال او از هدف مشروطهخواهي ابراز شد.
نوري ميگفت شكل مشروطيت پديد آمده در ايران در خور سرزنش است چون با احكام اسلامي تناقض دارد. مجلس به جاي اينكه خود را به اجراي عدالت از راه اجراي شرع اسلام محدود كند، ميكوشد كه خود را سرگرم وضع قانون سازد. و حال آنكه قانونگذاري خاص خدا، پيامبر و امامان است.
شيخ فضلالله نوري در گفتوگويي كه با سيد محمد طباطبايي در جريان مهاجرت كبري به قم در 23 جماديالاول 1324 در حضور مهاجرين دارد، در نقد نظريات طباطبايي، چند اشكال نسبت به پشتيباني او از مشروطيت وارد ميكند:
اينكه فرموديد آزادي تامه و حريت مطلقه پديدار خواهد گشت از اصل غلط و در اسلام كليتاً كفر است. قانون ما در هزار و سيصد و اندي سال قبل نوشته شده و نياز به قانون بشري نداريم و اگر قرار است قانوني نوشته شود بايد مطابق قرآن و شريعت احمدي باشد. لفظ آزادي عاقبت ما را مفتضح خواهد كرد. براي شرع حدي نيست.
بنابراين شيخ فضلالله نوري قانون مشروطه را منافي اسلام ميدانست و معتقد بود مملكت اسلامي هرگز تحت قانون مشروطه نميرود مگر آنكه رفع يد از اسلام بكند. به همين دليل او مشروطهخواهي را دليل بر ارتداد ميدانست و فرقي بين عارف و عامي و اولي الشوكه يا ضعيف قائل نبود.»
آيا انديشمندان جامعه ايرانى توان مقابله با فكر مدرن را ندارند؟!!
همچنين در اين ويژهنامه در مقالهاي كه با عنوان «مهمترين چالشهاى فقهى عالمان عصر مشروطه در عرصه قانونگذارى» از سوي محمد مهدي شيرمحمدي چاپ شده، ميخوانيم: «برخى اين رخداد را چنان عظيم و شكوهمند مىدانند كه آرزوى سكون جامعه ايرانى را در چارچوب همان رخداد داشته و اميد دارند كه تكاپوى انديشه جامعه را پس از آن پايان يافته تلقى كنند و در حوزه عمل سياسى نيز جامعه را به ماندن پشت خط مشروطيت فرمان مىدهند. اما گروهى مشروطيت را عارضهاى غيرطبيعى و زايدهاى تحميلى كه از مدرنيته به تفكر ايرانى رخنه كرده مىپندارند. اينان بر اين باورند كه تلاش عالمان دين و رهبران مشروطه نافرجام براى اسلاميزهكردن و مهار اين عارضه و زايده بوده است. به زعم ايشان، رهبران مشروطه كوشيدند اين موج مدرنيته را كه آمده بود شيرازه انديشه ايرانى را درهم بكوبد هدايت و مهار كنند؛ اما اين موج بيگانه و ضد ايرانى بود كه ايشان را مهار كرد و چون بختكى بر فكر ايرانى مستولى شد. براين اساس اكنون كه تاريخ مشروطه پايان يافته است، بايد دور آن را نيز تمام شده تلقى كرد و با صفبندى فكر براى مهار امواج جديد مدرنيته كه كيان ايرانى را نشانه گرفته است، آماده شد. پذيرش هر يك از دو فرضيه بدان معناست كه انديشمندان جامعه ايرانى توان مقابله با فكر مدرن را ندارند.»
ويژهنامه «جریانشناسی نهضت مشروطیت» را ميتوانيد در نشانی الكترونيكي
http://ir-psri.com/Show.php?page=special&id=6 بخوانيد.
چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۶
نظر شما