چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۷
«برای آخرین بار» از ردّانی‌پور می‌گوید

ایبنا به مناسبت 15 مرداد، سالروز شهادت حجت‌الاسلام مصطفی ردّانی‌پور، مروری دارد بر کتاب «برای آخرین بار» از مجموعه سرداران ایران، نوشته محمدعلی جعفری که تازه‌ترین اثر درباره این فرمانده شهید محسوب می‌شود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- امروز 15 مرداد، یادآور شهادت یکی از سرداران سپاه، شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی‌پور، فرمانده قرارگاه فتح سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. وی که پس از مدت‌ها کار تبلیغی در کردستان، با آغاز جنگ تحمیلی به جنوب رفته بود، با رشادت و شجاعت مراتب فرماندهی را طی کرد و در عملیات فتح‌المبین والفجر1 و منطقه دارخوین شرکت داشت، عاقبت دو هفته پس از ازدواج، در تاریخ 15/5/ 1362 طی عملیات والفجر2 ردای شهادت پوشید و به وصال محبوب نایل شد. به همین مناسبت مروری داریم بر تازه‌ترین کتابی که درباره این شهید نوشته شده است. 

«برای آخرین بار»، از مجموعه سرداران ایران/18، به قلم محمدعلی جعفری، داستانی است بر اساس زندگی این فرمانده دلاور دوران دفاع مقدس که در 6 فصل، زوایایی از زندگی و سیر و سلوک و منش وی را با قلمی روان و خواندنی روایت کرده است. در پیشگفتار ناشر می‌خوانیم:

«... اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻣﺮدﻣﻲ ﺑﺰرگ‌زاده‌اﻧﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﺑﺰرﮔﺎن زﻳـﺎدي را در ﺧﻮد و ﺑﺎ ﺧﻮد دﻳﺪه‌اﻧﺪ. از ﻣﻴﺎن ﻫمه ﺑﺰرﮔﺎن اﻳﻦ ﺳﺮزﻣﻴﻦ، ﻣـﺮدانِ ﻣﺮدي وﺟﻮد دارﻧﺪﻛﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن، ﻓﺮه «ﺳﺮدارﻣﻠﻲ» را ﺑﺮ ﺳﻴنه ﺳﺘﺒﺮﺷﺎن آوﻳﺨﺘﻪاﻧﺪ. ﺳﺮداراﻧﻲ ﻛﻪ دﺷﻤﻨﺎن اﻳﻦ ﻣﺮز و ﺑﻮم را ﺳﺮﻧﮕﻮن ﻛﺮده‌اﻧـﺪ و ﻣﺎم ﻣﻴﻬﻦ را از ﻋﻄﺮ ﺣﻀﻮر ﺧﻮد آﻛﻨﺪه‌اﻧﺪ. اﻳﻦ ﺳﺮداران ﭼـﻪ در ﺗﻤﺜﺎل اﺳﻄﻮره‌ای ﺧﻮد و ﭼﻪ در ﺷﻤﺎﻳﻞ ﺗـﺎرﻳﺨﻲ ﺧـﻮﻳﺶ، ﻧـﺎمی ﺷﻮرآﻓﺮﻳﻦ دارﻧﺪ و ﺻﻔﺎتی ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰاﻧﻨﺪه. ﺳﻜﻮن را می‌زداﻳﻨﺪ و ﺳﻜﻮت را می‌ﺷﻜﻨﻨﺪ. درﻣﺎﻧﺪﮔﻲ را ﻧﻬﻴﺐ می‌زﻧﻨﺪ و ﻏﻔﻠﺖ را ﺑﻪ ﺑﻨﺪ می‌ﻛﺸﻨﺪ. ﭼﻬﺮهﻫﺎ و ﺟﻠﻮهﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮنی از ﺳﺮداران ﻣﻠـی در ﺣﺎﻓﻈـه ﺗـﺎریخی اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻧﻘﺶ ﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ. از ﺳﻴﻤﺎی اﺳﻄﻮره‌ای رﺳـﺘﻢ و ﻓﺮﻳـﺪون و ﻛﻴﺨﺴﺮو ﺗﺎ ﭼﻬﺮه دﻟﻴﺮانی ﭼﻮن آرﻳﻮﺑﺮزن و ﺳـﻮرﻧﺎ، از ﺷـﺎه اﺳـﻤﺎﻋﻴﻞ ﺻﻔﻮی ﺗﺎ اﻣﺎم قلیﺧﺎن، از ﻋﺒﺎسﻣﻴﺮزا ﺗﺎ رﺋﻴﺲﻋﻠﻲ دﻟﻮاری، از ﭼﻤﺮان و ﺑﺎﻗﺮی و ﻫﻤﺖ و ﻣﺘﻮﺳﻠﻴﺎن ﺗﺎ ﺑﺎﻛﺮی و ﺧﺮازی، از ﺑﺎﺑﺎیی و رداﻧﻲﭘﻮر ﺗﺎ آﺑﺸﻨﺎﺳﺎن و ﺻﻴﺎد ﺷﻴﺮازی و ... ﻫﻤﻪ و ﻫﻤـﻪ ﺳـﺘﺎرﮔﺎن درﺧـﺸﺎن و ﻗﻠﻪﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪ و ﺳﺘﺒری ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ در ﺧـﺎك ﮔﻬﺮﺧﻴـﺰ اﻳـﺮان‌زﻣـﻴﻦ ﺑﺎﻟﻴﺪه‌اﻧﺪ و ﺳـﻴﻤﺎی ﺗﺎﺑﻨﺎﻛـﺸﺎن ﺗـﺎ ﻫﻤﻴـﺸﻪ در ﻗـﺎب ﺧـﺎﻃﺮات اﻳـﻦ ﺳﺮزﻣﻴﻦ، ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻟﺒﺨﻨﺪ می‌زند. ﻣﺠﻤﻮﻋه «ﺳﺮداران اﻳﺮان » ﺑﺎ اﻳﻦ اﻧﮕﻴﺰه ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﺳـﺖ ﺗـﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺑﺘﻮاﻧﻴﻢ ﺑﺨﺶ اﻧﺪﻛﻲ از زواﻳـﺎی ﭘﻨﻬـﺎن ﭼﻬـﺮه آﻧـﺎن را ﺑﻨﻤﺎﻳﻴﻢ و در ﭘﺮﺗﻮ درﺧﺸﺶ ﻧﺎم و ﻳﺎدﺷﺎن، زﻧﺪﮔﻲ اﻣﺮوز را روﺷﻦﺗـﺮ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ و ﻓﺮدا و ﻓﺮداﻫﺎ را ﻫﻤﺴﻨﮓ ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﻴﻬﻦ رﻗﻢ ﺑﺰﻧﻴﻢ...» 

در این کتاب، نویسنده راوی در فضایی نیمه‌واقعی با قهرمان داستان حکایت‌ها دارد و در قالب این تک‌گویی‌هایش بخش‌های شنیدنی و به یادماندنی از خاطرات و رویدادها و وقایع زندگی شهید و حضور پررنگ او در مقاطع حساس دوران دفاع مقدس تا زمان شهادت و آن‌گاه تفحص شهدا را روایت کرده است. بخشی از کتاب را مرور می‌کنیم:

«...ﺗﻮي ﺑﻴﻤﺎرﺳﺘﺎن ﺧﺒﺮ آزادی ﭼﺰاﺑﻪ را ﺷﻨﻴﺪم. ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺸﺘﺎق دﻳﺪﻧﺖ ﺑﻮدم. اﺣﻮاﻟﺖ را از ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﮔﻔﺘﻨﺪ: - رﻓﺘﻪ ﻓﺘﺢاﻟﻤﺒﻴﻦ. درﺳﺖ ﭼﻨﺪ روز ﺑﻌﺪ از ﻋﻤﻠﻴﺎت در ﭼﺰاﺑﻪ، ﻋﻤﻠﻴﺎت ﻓـﺘﺢ اﻟﻤﺒـﻴﻦ را ﺷﺮوع ﻛﺮده ﺑﻮدﻳﺪ. روز دوم ﻋﻴﺪ ﺳـﺎل 61. ﻫﻨـﻮز ﺗـﻮي ﺑﻴﻤﺎرﺳـﺘﺎن ﺑﻮدم ﻛﻪ ﺧﺒﺮ زﺧﻤﻲ ﺷﺪﻧﺖ را ﺷﻨﻴﺪم. ﺗﻮی ﻓﺘﺢاﻟﻤﺒـﻴﻦ زﺧﻤـﻲ ﺷـﺪه ﺑﻮدي. ﺣﺒﻴﺐاﻟﻠﻬﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ را رﺳﺎﻧﺪه ﺑـﻮد ﺑﻴﻤﺎرﺳـﺘﺎن ﺑـﺮاﻳﻢ ﺗﻌﺮﻳـﻒ ﻛﺮد. از ﺧﻮدم ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻛﺸﻴﺪم. ﺗﻮ ﭼﻄﻮر در ﻣﻘﺎﺑﻞ زﺧـﻢ و ﺟﺮاﺣـﺖ اﻳﺴﺘﺎدﮔﻲ ﻣﻲﻛﺮدی و ﻣﻦ ﭼﻄﻮر. ﺷﻨﻴﺪم ﻛﻪ وﻗﺘﻲ ﺗﻮ را ﺑﺮده ﺑﻮدﻧـﺪ ﺑﻴﻤﺎرﺳﺘﺎن ﻗﺒﻮل ﻧﻜﺮدی ﺑﻲﻫﻮﺷﺖ ﻛﻨﻨﺪ. از ﻣﭻ ﺗﺎ ﺑﺎزو ﺑﺎﻳـﺪ ﻋـﺼﺐ دﺳﺘﺖ را ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﺮدﻧﺪ. رﺿﺎ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ـ ﻫﻤﻴﻦﻃﻮر ﻛﻪ ﻋﺮق از ﺻﻮرﺗﺶ ﻣﻲﭼﻜﻴـﺪ و رﻧـﮓ و روﻳـﺶ ﭘﺮﻳﺪه ﺑﻮد ﻗﺒﻮل ﻧﻜﺮد ﻛﻪ ﺑﻲﻫﻮﺷﺶ ﻛﻨﻨﺪ. دﻛﺘﺮ ﻛﻪ ﺗـﺎ اون وﻗـﺖ اﻳﻦ ﺟﻮر ﻣﺮﻳﻀﻲ رو ﻧﺪﻳﺪه ﺑﻮد ﮔﻔـﺖ: «ﭘـﺲ ﻣـﻦ ﭼﻄـﻮر ﻋﻤﻠـﺖ ﻛﻨﻢ؟» ﺣﺎج آﻗﺎ ﻣﺼﻄﻔﻲ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻦ ذﻛﺮ ﻳﺎزﻫﺮا ﻣﻲﮔﻴﺮم، ﺷﻤﺎ ﻋﻤﻞ رو ﺷﺮوع ﻛﻨﻴﺪ.» اﮔﺮ ﺑﻲﻫﻮﺷﺖ ﻣﻲﻛﺮدﻧﺪ اﺣﺘﻤﺎل داﺷﺖ وﻗـﺖ ﺑـﻪ ﻫـﻮش آﻣـﺪن اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻤﻠﻴﺎت را ﻟﻮ ﺑﺪﻫﻲ. ﺑـﺮاي ﻫﻤـﻴﻦ ﻗﺒـﻮل ﻧﻜـﺮده ﺑـﻮدی ﺑﻲﻫﻮﺷﺖ ﻛﻨﻨﺪ. دﺳﺘﺖ را ﻋﻤﻞ ﻛـﺮده ﺑﻮدﻧـﺪ و ﺑﻌـﺪ ﻫـﻢ ﻓﺮﺳـﺘﺎده ﺑﻮدﻧﺪت ﺗﻬﺮان. دوام ﻧﻴﺎورده ﺑﻮدی و ﺑﺎ دﺳﺖ ﺗﻮي ﮔﭻ از ﺑﻴﻤﺎرﺳﺘﺎن ﻓﺮار ﻛﺮده ﺑﻮدی. وﻗﺘﻲ رﺳﻴﺪه ﺑـﻮدی ﺟﺒﻬـﻪ، ﻫﻤـﻪ ﺷـﺎخ در آورده ﺑﻮدﻧﺪ...»(صفحه97) 

«برای آخرین بار»، از مجموعه سرداران ایران/18،بر اساس زندگی شهید ردانی‌پور، نوشته محمدعلی جعفری، با شمارگان 500 نسخه، 144 صفحه، قطع جیبی را شرکت سهامی کتابهای جیبی، وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر به بهای 35 هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها