ضمن هشدارهای قبلی از طرف دوستان و رفقا که زینهار مصاحبه کنی چون که هدف از این مصاحبهها، انتخاب بُریده بُریده چند کلمه است. گزینش چند جمله است از مصاحبهای طولانی و تزویر یک ایده و موضع است برای وارد کردن ضربهای در جای دیگر. اما مطابق معمول و به خاطر سادگیام یا به خاطر اینکه به قول دکتر صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باید دلیل حسی و ملموس برای بدبینی داشته باشیم، با چند تعهد و وعده گرفتن پذیرفتم.
ابتدا عرض کردم به میزانی که قرار است پخش کنید با من مصاحبه کنید و درباره موضوعات مورد استفاده در برنامه باشد. اگر یکی دو دقیقه است به همین میزان مصاحبه کنید تا بنده هم موضعم را روشن و بدون توضیح و تفصیل بیان کنم. خواهر خبرنگارم گفت شما تا ده دقیقه خوب است صحبت کنید.
من هم بدین صورت مواضع و رویکردهایم را بیان کردم:
ابتدا گفتم از منظر قانونی باید این موارد را پیگیری کرد. اینکه قانون فعلی نظارت خوب است یا نه؟ سختگیرانه است یا تساهلگرا؟ مناسب با نگرانیهای فرهنگی و قشر ارزشی جامعه هست یا نه موضوع دیگری است. بالاخره اگر قانون ما نقطههای ضعف و ابهام دارد باید از مجاری قانونیاش رفت و آن را اصلاح نمود. در حال حاضر این دولت و همه دولتها به اجرای دقیق آن ملزماند.
از خانم خبرنگار پرسیدم شما خودتان این کتاب را خواندهاید؟ گفت: همه آن را نخواندهام ولی مقداری که خواندهام برای حکمم کافی است.
گفتم شما میدانید مطابق چه بندی از قانون نظارت این کتاب را مجاز به نشر نمیدانید؟
گفت: آقای دکتر فلانی گفتهاند کتاب از ضدانقلاب نباید منتشر شود.
گفتم: منع نشر کتاب از مخالفان نظام در کدام بند از قانون نظارت آمده است؟ و مستند ممنوعالقلم بودن افراد کدام قانون است؟
گفت: نمیدانم.
سپس ادامه دادم:
بنده شخصاً با نشر کتاب آقای اسماعیل خویی مخالفم. یعنی نشر این کتابها را مفید نمیدانم. در نتیجه من هم به نشر این کتاب معترضم. اما باید برای این حرف آقای شجاعی صایین، مدیرکل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت ارشاد که میگوید به مر و جوهر و صریح قانون عمل میکنند هم پاسخی داشته باشیم.
شما خوب است به جای حرفها و مصاحبههای کلی بگردید و بند و ماده قانونی پیدا کنید که بر اساس آن نباید از فرد منحرف کتاب منتشر شود. اگر بنا باشد از افراد صالح، سلیم العقیده، درستکار، انقلابی و ارزشی کتاب منتشر شود و اگر قرار باشد فقط حرفهای درست و حسابی منتشر شود در این صورت آزادی بیان در نظام جمهوری اسلامی چه جایگاهی خواهد داشت؟ من تصور میکنم باید با سعهصدر حرفهای دیگران زده شود و با تمام توان به نقد سستیها و گلسهای فکری در این آثار ضعیف همت گمارده شود.
سپس از خود ایشان پرسیدم که رسانه ملی با دهها شبکه تلوزیونی و رادیویی در جریان نقد آثار قابل نقد چقدر میزگرد و برنامه جدی سامان داده است؟ و صراحتا رسانه ملی را برای ناکارآمدیهایش در نقد اینگونه آثار نکوهش کردم.
عرض کردم که اگر صدا و سیما به جای این همه جار و جنجال برای مجوز گرفتن یک کتاب سرمایه ملی را صرف نقد آن ها میکرد، برکاتش بیشتر بود.
به یک نکته بسیار جوهری هم اشاره کردم که ممیزی کردن و مجوز دادن دولتها به معنای توصیه به خواندن نیست. حتی به معنای قبول محتوا نیست. مجوز نشر دادن به یک کتاب صرفا و منحصراً به معنای اجازه بیان است. یعنی ای نویسنده تو در نظام مقدس جمهوری اسلامی میتوانی حرف بزنی. میتوانی از فضای آزاد فکری نظام اسلامی استفاده کنی.
اثر بسیار منفی دیگر این روش رسانه ملی این است که آرام آرام در درون جامعه این توهم باطل رواج مییابد که مجوز دادن به نشر کتاب به معنای قبول محتوا و تأیید آن است. مگر مجوز دادن به پخش این همه فیلم هالیود و بالیود در سیمای جمهوری اسلامی به معنای این است که مهندس ضرغامی بر صحت و درستی معنای آن و سازگاریاش با قوانین و ارزشهای ماست؟
مگر مجوز دادن به پخش سخنان بزرگترین جانیان تاریخ و بزرگترین فراعنه زمان ما از غرب و شرق عالم در بخشهای تحلیلی و خبری و هنری صدا و سیما به معنای درستی حرف و حدیث اوباما و نتانیاهو و سران استکبار و استبداد و فساد جهانی است؟ البته که اینطور نیست.
در واقع بنده خواستم برای این خواهرم تبیین کنم که نگرانی اهل تدین و ارزش کشور ما و دلواپسی جامعه ملتزم به ارزشهای اسلامی و انقلابی و بومی ما هم بجاست و هم باید نسبت به بیتوجهی به آنها زنگ خطر را به صدا در آورد. اما باید عاقلانه به این فکر باشیم که راه مبارزه با این تهدیدهای نرم چیست؟ تا جایی که این تهدیدهای فرهنگی مستقیم است که اصولا نباید مجوز به نشر آن داده شود اما در آن جا هم که نرم است و نمیتوان جلوی آن را گرفت اما باید تمام رسانهها و نهادهای دلسوز نظام مقدس اسلامی ما دست در دست هم برنامههای نقد کتاب و محصولات فرهنگی راه بیندازند.
در این جا اعلام آمادگی کردم که موسسه خانه کتاب با همکاری صدا وسیما میتواند برنامههای بسیار گستردهای برای نقد اینگونه کتابهای قابل نقد سامان بدهند. به ایشان عرض کردم که ضمن ضرورت منع نشر آن چه قانونن صراحتا ممنوع کرده است اما در خارج از این حوزه اگر کتابی ممنوع شود جامعه را نسبت به خواندنش تشویق بیشتری خواهد کرد. متأسفانه با جار و جنجال رسانه ملی و دیگر رسانههای همسو بدون اینکه متوجه باشیم و صرفا برای تحقق اهداف زودگذر سیاسی کاری کردیم که ملیونها نفر کنجکاو شوند که حالا این اسماعیل خویی کیست؟ و به دنبال خواندن حرفهای چرند و بیارزشش بروند. چرا ناخواسته سرمایه ملی نظام ما برای مشهور کردن و رونق بخشیدن به بازار انسانهای بیقدر و قیمتی مانند این فرد منحرف و چرند نویس هزینه شود؟
خلاصه این حرفهایی بود که بنده در مصاحبه با این خواهر گرامی زدم.
حالا تصور کنید از حرفهای بنده یعنی از این فضای نسبتا مفصل عرایض بنده در حد کمتر از یک دقیقه این جملات را پخش کردند:
«من با نشر این کتابها موافقم اما باید نقد شوند.»
سپس خانم خبرنگاری که نیم ساعت با من مصاحبه کرده بود و از تمام تحلیلهای من چند جمله مناسبش را تقطیع کرده بود در ادامه میگوید و حالا به سوی نگاه مخالف این نگاه میرویم. آقای دکتر پرویز:
«من با این نگاه مخالفام. این نگاه مانند این است که بگوییم مواد مخدر باید آزاد باشد ولی باید به فکر معالجه و نقد و مخالفت با مصرف آن بر آییم!»
جناب دکتر پرویز هم میدانند که اگر قرار باشد ما حرفهای مضر بر اخلاق و دین و فرهنگ مردم منتشر نکنیم باید هشتاد درصد از نشر را ببندیم. مگر رمانهای خارجی یا فیلمهای صدا و سیما و محصولات فرهنگی وارداتی مانند مواد مخدر نیستند؟ پس چرا هفتهای دهها فیلم هالیودی از رسانه ملی پخش میشود؟ خوب جلویش را بگیرید. به نظرم باید میان محصولات مهلک و محصولات مضر فرق قایل شویم.
محصولات منکراتی صریح و آشکارا همان محتوایی است که مشمول بندهای صریح نظام نظارت بر کتاب است. مانند ترویج علنی ضدیت با نظام، ترویج مکاتب ضاله و منحرف، نشر مواد منافی با عفت عمومی، نشر محتواهای مخالف با امنیت و وحدت ملی، نشر آثار مفسده انگیز و فتنهساز، نشر آثاری که به جزئیات مراودات جنسی میپردازد و امثال اینها. این موارد را بنده مصادیق مهلک میدانم. اما کتابها و محتواهای دیگری هم هست که با همه زیانهایش اما مشمول مصادیق مجرمانه نشر نیست. در این صورت علی رغم اینکه ما با محتوای آن مخالفیم و با وجودی که اگر نقد نشوند بسیار زیانبار اند و از همان مواد مخدری که دکتر پرویز هم اشاره کردند بدترند اما مطابق صریح قانون منع نشدهاند. در این جا باید ضمن افتخار به آزادی بیانی که در نظام ما تعبیه شده است و قانون اساسی آن را محترم شمرده است اما در بسترها و با ابزارهای رسانهای و علمی نقد باید تمام این محتواها مورد نقد و واکاوی قرار گیرد.
مشکل بزرگ فرهنگی ما در عرصه کتاب این است که کتاب بد به نقد کشیده نمیشود و کتاب خوب هم معرفی نمیشود. این پیامی بود که خواستم در این مصاحبه بگویم که قربانی پروژه از قبل طراحی شده در این بخش از رسانه ملی ما شد. قضاوت با شما.
نظر شما