هفته استاد مرادی کرمانی در«ایبنا» به انگیزه 70سالگی این نویسنده/ 9
گپ وگفت های نویسنده و خانواده اش در جشن تولد 70 سالگی/ عامل موفقیتم قیچی است/ دختری که اولین خواننده آثار مرادی کرمانی است
هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده پیشکسوت در مراسم هفتادمین سالروز تولدش با ابراز خوشحالی از شغل نویسندگی و داشتن خانواده خوب گفت: عامل موفقیتم همان قیچیای است که در وجود من است؛ این قیچی تند و تند آرزوهای مرا قیچی میکند تا بتوانم رشد کنم.
مراسم بزرگداشت هفتادمین سالروز تولد هوشنگ مرادی کرمانی روز گذشته 16 شهریور با حضور سید عباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خانواده هوشنگ مرادی کرمانی، شهرام اقبال زاده، سید محمود برآبادی و جمعی از نویسندگان، شاعران و اهالی قلم، به میزبانی خبرگزاری کتاب برگزار شد.
هوشنگ مرادی کرمانی با تشکر از عوامل دستاندرکار برگزاری این مراسم گفت: ما در این کشور بیشتر به این مساله فکر میکنیم که یک شخص تا چه اندازه توانسته کار کند و تاثیرگذار باشد. وقتی بررسی میکنیم و میبینیم که جامعه ما و مسئولان فرهنگی ما که در رأس امور فرهنگی قرار دارند خودشان با مقوله فرهنگ آشنا هستند بسیار خرسند میشویم؛ به عنوان مثال آقای سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت ارشاد شخصی است که خودش آثارم را خوانده و برایش جالب بوده است و در نتیجه به راحتی میتواند در مورد من و آثارم نظر بدهد، نه اینکه افرادی به دلیل پستشان، بدون اطلاع از چیزی در مورد آن صحبت کنند. این امر بسیار مهم است که دولتمردان فرهنگی ما افرادی باشند که با فرهنگ آشنا باشند و اهدافی برای ارتقای زندگی مردم مخصوصاً کودکان و نوجوانان داشته باشند.
آغاز نوشتن از شانزده سالگی
مرادی کرمانی گفت: من نوشتن را از شانزده یا هفده سالگی شروع کردم. از زمانی که در مدرسه روزنامه دیواری داشتم تا زمانی که نمایشنامه نوشتم و به رادیو رفتم. در واقع من نوشتن را از زمانی شروع کردم که در روستا زندگی میکردم. در آن زمان گاوی داشتم که برای چرا به صحرا میبردم و آن را کنار رودخانه در زیر درختی برای چرا میگذاشتم و خودم در آنجا میخوابیدم و به ابرهایی که در آسمان بودند نگاه میکردم. چه شکلهای متفاوتی داشتند در آن زمان. وقتی هم به حمام میرفتم به سقف حمام نگاه میکردم، ریختگیهای سقف حمام اشکال متفاوتی را ایجاد کرده بود و من وقتی به آن اشکال نگاه میکردم آنها را به حیوانات، اجسام و اشخاص مختلفی که در اطرافم بود تشبیه میکردم و بچهها را جمع میکردم و اسامیای که برای آن اشکال در نظر گرفته بودم برایشان تعریف میکردم و با آن اشکال داستانهایی را برایشان میگفتم.
عامل موفقیت، یک قیچی است که آرزوهایم را هرس میکند
مرادی کرمانی گفت: در واقع من همت کردم و از خیلی چیزها گذشتم، هر کسی که میخواهد رشد کند باید از درختهایی یاد بگیرد که قد میکشند و طبیعت یا انسانهایی که اطرافشان هستند آنها را هرس میکنند تا بتوانند بهتر رشد کنند. درختهایی که کوتوله میمانند، درختهایی هستند که شاخ و برگ زیادی دارند و باید غذا را بین آنها تقسیم کنند. در نتیجه اگر انسان میخواهد به خواستههایش برسد باید خودش را هرس کند چون انسان از زمانی که از خواب بیدار میشود آرزوهایش مانند شاخ در ذهنش نقش میبندد و به دنبال دست یافتن به آنهاست.
وی افزود: چندی پیش در محفل دانشگاهی حضور داشتم که در آن افراد آن رتبههای بالا گرفته بودند. از آنها خواستم نکتهای را که عامل موفقیت خود میدانند بیان کنند. هر کسی یک شیء یا چیزی را نام برد اما هیچ کس نتوانست آن شیء مورد نظرم را که عامل موفقیتم بود بیان کند. به نظر من عامل موفقیت من همان قیچیای است که در وجود من است، این قیچی تند و تند آرزوهای مرا قیچی میکند. این قیچی به من کمک کرد تا بتوانم رشد کنم و اکنون مورد تأیید و تشویق سایرین قرار بگیرم. البته این تمام ماجرا نیست و تواضع و فروتنی نیز در این میان نقش دارد. اگر آن قیچی در من نبود، شاید این چیزی که آلان هستم نمیشدم و به دنبال چیزهایی میرفتم که انرژی و آب و موادی که باید به شاخههای مختلف درخت برسد را بین آرزوهایم تقسیم میکردم و دیگر این چیزی که هستم نمیشدم.
خانواده خوبی دارم
این نویسنده گفت: من هیچ چیزی ندارم جز اینکه نویسندهام و یک خانواده خوب دارم که با بسیاری از تنگناهای مالی من ساختهاند و به این ترتیب بود که من نویسنده شدم.
همسر مرادی کرمانی: زندگی ساده و بی آلایشی داریم
ملوک بهروز، همسر هوشنگ مرادی کرمانی که خودش هم نویسنده است در این مراسم گفت: مرادی کرمانی در واقع یک پدر خوب و مهربان است. او در درجه اول یک همشهری و هم وطن خوب و کسی است که در کارش صادق و پاک بوده است و راه درستی را که باید برود رفته و حرفهایی را که باید بزند زده است.
ما زندگی بسیار ساده و بیآلایشی داریم و خوشحالیم که بچههای خوبی داریم که گمان میکنم برای هر کسی ثروتی بسیار عالی محسوب میشود که از هر ثروتی ارزشمندتر است. زندگی هر هنرمند مشکلات خاصی دارد که بچهها با ما کنار آمدند و دیگر حرف خاصی ندارم.
گلرخ مرادی کرمانی: این پدر، بزرگترین نعمت است
گلرخ مرادی کرمانی، دختر هوشنگ مرادی کرمانی دیگر شرکتکننده این مراسم ضمن ابراز تشکر از و تبریک تولد به پدرش گفت: بزرگترین نعمتی که خدا به ما داده در زندگی این است که اینچنین پدری داریم و تأیید میکنم که مرادی کرمانی بابای خوبی است.
اولین خواننده آثار نویسنده
هوشنگ مرادی کرمانی درباره نقش دخترش در زندگی ادبیاش گفت: دختر من گلرخ، اولین کسی است که آثارم را قبل از انتشار میخواند و نظرش را بیان میکند. زمانی که کتاب «شما که غریبه نیستید» را نوشتم به گلرخ دادم تا آن را بخواند و من تمام مدت پشت در اتاق قدم میزدم تا بالاخره بفهمم نظر او درباره این کتاب چیست؟ زیرا در این کتاب خط قرمزهایی آورده شده بود که ممکن بود خانوادهام را برنجاند اما گلرخ بعد از خواندن این اثر به من گفت: «کار بدی نیست و مشکلی ندارد در واقع شما در این داستان برای کسی مشکلی ایجاد نکردهاید و تنها رنج و فقر و تنهایی را مدیریت کردهاید و این بسیار خوب است.» در واقع من قبل از انتشار اثرم از خانوادهام اجازه گرفتم و بعد از رضایت آنها به انتشار این اثر اقدام کردم.
همیشه همراه پدر هستم
هومن مرادی کرمانی، فرزند ارشد این نویسنده نیز در این مراسم گفت: افتخار میکنم که پدرم مرادی کرمانی است. او غیر از پدر بودن برای من به عنوان پسر بزرگ خانواده، یک دوست بوده است و همیشه از دوران کودکی در بیشتر جاها مانند محافل ادبی، چاپخانه و حتی کوه با پدرم همراه بودهام و هنوز هم این دوستی و همراهی ادامه دارد و همیشه با هم به پیادهروی میرویم.
وی افزود: کتاب، مجله و روزنامه همیشه در خانه ما بوده و ما با آن بزرگ شدهایم. وقتی پدرم اثری را مینوشت، دستنوشتههایش را برای غلطگیری به ما میداد و در این زمان جایزهای تعیین میکرد برای کسی که بتواند بیشترین غلطگیری را داشته باشد.
ماجرای نوشتن دیکته
بیژن مرادی کرمانی، فرزند دوم نویسنده هم در این مراسم گفت: بچه که بودم هر شب پدرم برای من دیکته میگفت، یک شب پدرم گفت بگذار این بخش از داستان که تمام شد بعد شروع به دیکته گفتن میکنم. من آن شب آنقدر منتظر ماندم که پشت در اتاق پدرم با دفترچهام خوابم برد و در نهایت دیکته ای هم نوشته نشد!
نظر شما