پیکتی اقتصاددان کمتر شناختهشده فرانسوی کتابی با عنوان «سرمایه در قرن بیست و یکم» نوشت که تاکنون در صدر پرفروشترین کتابهای کشورهای مختلف قرارگرفته است.
تمام حرف پیکتی در این کتاب در این جمله خلاصه میشود که سرمایههای موجود در بازار سرمایه مثل بورس و املاک سریعتر از درآمدها رشد میکند.
شاید این جمله کمی ساده باشد ولی بسیار عمیق است. اگر به درآمد خودتان اکتفا کنید هیچوقت به ثروت نخواهید رسید. پیکتی اعتقاد دارد شعار 1درصد در مقابل 99درصد که در تظاهرات اشغال والاستریت فریاد زده میشد، چندان هم دور از واقعیت نیست.
خبرنگار روزنامه گاردین برای تحقیق درباره علت موفقیت این کتاب به سراغ اساتید و نخبگان دانشگاهی در رشته اقتصاد رفته است و درباره مسئله نابرابری در اقتصاد آمریکا سؤال کرده است.
استفانی لکتون (رئیس دپارتمان اقتصاد دانشگاه میسوری): چیزی که موفقیت کتاب پیکتی را توضیح میدهد در تیتر جنجالی یا محتوای عامهپسند آن نیست. این کتاب مثل عنوانش بیشتر یک تحقیق دانشگاهی درباره علم اقتصاد محسوب میشود و چون درباره تغییر الگوهای مالکیت در دنیای اقتصاد تحقیق میکند و این تحقیق را به گونهای شرح داده است که برای جامعه ملموس باشد. در این کتاب تقریباً به این سؤال پاسخدادهشده است که چگونه توزیع مالکیت سرمایه در طول زمان تغییر میکند؟ به نظر من با توجه به تظاهرات سالهای اخیرواشغال والاستریت انتشار چنین کتابی در موقع حساس خود صورت گرفته است و در حقیقت پیکتی زمان خوبی را انتخاب کرده است.
نویسندههای بسیاری مثل تایلر کاون، دیوید بروکس، کریس هایس و جو استیگلیتس بارها مسئله انحصارگرایی و شایستهسالاری در سرمایه و اقتصاد را بررسی کردهاند ولی پیکتی این موضوع را بهطور ملموستری برای عامه مردم توضیح داده است.
تایلر کاون (استاد اقتصاد دانشگاه میسون): کتاب پیکتی به چند دلیل از موفقیت عمومی برخوردار شده است ولی عمده دلیل آن کیفیت کار وی در بررسی مسائل اقتصادی است. دو سؤال اصلی درباره طبقه متوسط به پائین جامعه وجود دارد که اولی چگونگی بارور شدن استعدادهای قشر ضعیف و دومی بهبود وضعیت تحصیلی آن است. حرف اصلی پیکتی این است که مشکل اصلی اقشار کمدرآمد در اشتباهات آنها برای نرسیدن به سرمایه نیست بلکه عدم توانایی آنها برای رسیدن به آن است. به عبارتی کتاب پیکتی برای فعالان حقوق بشر در توزیع عادلانه ثروت هم کتاب محبوبی است.
امانوئل درمن (استاد دانشگاه کلمبیا): اقتصاددانان در اصل فیزیکدانان هستهای عصر جدید هستند که میتوانند حادثهای مخربتر از هیروشیما خلق کنند. بیشتر آنها مشاوران دولت یا بانکها هستند و وقتی قرار است همهچیز به تئوری ختم شود کسی مثل پیکتی پیدا میشود و این تئوریها را برای مردم توضیح میدهد. علم اقتصاد توضیح چگونگی استفاده از منابع محدود برای رسیدن به نتایج خوب است که در نتیجه بین آنها اختلاف زیادی وجود دارد. آنها هرسال نظرات خود را درباره تغییر اینکه چه نتیجهای در اقتصاد مطلوب است تغییر میدهند. هیچوقت نمیتوان به اقتصاددانی گفت که نظرات آنها و مشاورههایشان برای سیاستگذاری کلان چقدر میتواند برای جامعه خطرناک باشد.
جی برادفورد دونگ (استاد دانشگاه برکلی): کتاب پیکتی همان راه کتابهای اقتصاد گذشته را دنبال کرده است که من خودم همیشه آن را توصیه میکنم. همیشه برای پیشبینی حوادث آینده باید به گذشته نگاه کرد. البته این نظر بیشتر از اینکه تکنیکی باشد فلسفی است که باید علوم مختلفی مثل جامعهشناسی، معادلات ریاضی و تاریخ را باهم ترکیب کرد. باید اعتراف کنم دلیل واقعی استقبال مردم به این کتاب را نمیدانم ولی باید حدس بزنم که ممکن است در نوع مخاطبان آن باشد. بیشتر اقشار متوسط جامعه آمریکا که تعدادشان هم کم نیست میخواهند بدانند چرا و چگونه سرمایه به دست عدهای معدود میافتد. باوجود پیشرفتهای چشمگیر تکنولوژی و دسترسی ارزانقیمت به ابزارهای دیجیتال مردم کنونی زندگی سختتری نسبت به گذشتگان خوددارند و شاید جواب این سؤال را مردم در کتاب پیکتی جستجو میکنند. به نظر من پیکتی بیشتر از تحلیل مسائل اقتصادی نوعی پیشبینی درباره آینده اقتصاد انجام داده و شانس مساوی برای همه در نظر گرفته است.
نظر شما