دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰
این شعرهای غنی شده...سونامی همین نزدیکی‌هاست!

اشعار این کتاب «سهل و ممتنع» هستند؛ گرچه زبانی ساده دارند و ساده نوشته می‌شوند اما معناها و مفاهیمی عمیق دارند و نیازمند تفسیر و تاویل‌اند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، رضا قنبری: کتاب شعر «زندگی را با روسری تو سر می‌کنم» را نشر شانی در تیراژ هزار نسخه به تازگی منتشر کرده است. این سومین مجموعه‌ شعر داود سوران است و شامل شعرهای جدید او در سه چهار سال اخیر می‌باشد. سوران شاعری‌ست با دید و ادراک عمیق به مسایل زندگی و روابط انسانی. شعرهای او حاصل تفکر و ادارک عمیق به مقولات است که به زبانی عاطفی شده و در عین حال غنی شده بیان می‌شود؛ زبانی که شاعر عمق و ساختار آن را دیگرگون کرده تا مفاهیم و موضوعات موردنظرش را از نو بسازد و به شکلی جدید و ادراکی شده به مخاطب ارایه کند: «سونامی همین نزدیکی‌هاست/ آتشفشانی در کفِ دست‌های زنی کُلفَت/ که تاول‌های کُلُفتش هر روز/ زیر آب‌های سرد فوران می‌کند.../ در چشم‌های منتظر پیرزنی/ که چهارمین فرزندش را هم به جنگ بخشید/ و از آن روز به بعد/ تمام سربازهای گم‌نام را/ «پسرم» خطاب می‌کند...» (ص 21).

شعرهای داوود سوران در این کتاب را باید همان شعرهایی دانست که در اصطلاح به آن «سهل و ممتنع» می‌گوییم؛ شعرهایی که گرچه زبانی ساده دارند و ساده نوشته می‌شوند اما معناها و مفاهیمی عمیق دارند و نیازمند تفسیر و تاویل‌اند. شاعر این کتاب از بیشتر هم نسلانش که دچار بازی‌های زبانی سطحی و زبان بازی هستند فاصله گرفته و شعرش زبانی ساده اما عمق دار به خود گرفته است؛ زبانی که حاصل درگیر شاعر با عمق ساختمان زبان است و حاصل نگاهی ادراکی ـ احساسی به جهان پیرامون خودش: «خط در خانواده‌ ما ارثی بود/ نیاکانمان دور خلاف را خط کشیده بودند / کمر پدربزرگم زیر بار خط فقط خمیده بود/ پدرم در خط تهران ـ تبریز بود/ که با خط ریش‌های چکمه‌ایش/ عاشق خط چشم مادرم شد.../ به شهر که آمدیم/ زلزله نیز مثل گاز/ مثل تلفن/ خطش را از زیر روی خانه‌ ما عبور داد...». (ص 8 و ص7)

در شعر سوران، اتفاق خاصی می‌افتد و آن حرکت واحدهای تصویری [تصاویری ساخته شده در درونه‌ زبان] در ساخت عمودی شعر است؛ در طی این فرآیند است که شعر نه فقط بافت و فرمی خاص این شاعر به خود می‌گیرد، بلکه مفاهیم چندگانه (تأویل‌پذیری) به خود می‌گیرد و مخاطب را به کنکاش و سفری درون شعر دعوت می‌کند؛ شعری مثل این شعر که خواندنش هم برای مخاطب عام شعر و هم مخاطبان خاص، تازگی و لذت خاصی خود را دارد:
«تنهایی شکل‌های فراوانی دارد/ نامردترینش می‌تواند در اتوبوس‌ها اتفاق بیفتد/ آنجا که با ساک دستی‌اَت/ ساکت نشسته باشی/ و به تکان دست‌هایی نگاه کنی/ که هیچ کدام‌شان برای تو نیست/ تنهایی نامردتر می‌شود/ وقتی از سرکلافگی / برای کودک غریبه‌ای دست بلند می‌کنی/ رویش را برمی‌گرداند/ تا همان دست را به سرت و سرت را به شیشه...». (ص 69 و ص 68).

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها