پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰
اکبر رادی و نگاه بادوامش بر زندگی این روزها

اکبر رادی دهم مهرماه 1318 در رشت به دنیا و 5 دی ماه 1386 در تهران درگذشت اما تا همیشه در ادبیات و هنر ایرانی نامی در خور تأمل و تحسین است چرا که از ماست و برایمان از زندگی این روزهایمان برای نسل‌های بعد از خودمان به زیبایی و درک و فهم والا نوشته است. مردی جامعه شناس و نویسنده که قلمی گیرا و منتقد داشت و همه را به تحسین وامی داشت چون حرف حساب شنیدن دارد. او خود اعتراف می‌کرد که بیش از همه به چخوف و ایبسن علاقه دارد و تأثیر زیادی از آنها گرفته است اما این اعتراف دلیل بر تقلید کورکورانه نیست که او به زیبایی و کاملاً خلاقانه در پی بیان دردهاست.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ رضا آشفته:
شاید اولین اتفاق مهم تاریخی برای رادی کودتای 28 مرداد سال 32 باشد که تأثیر بسیاری بر روشنفکران آن برهه گذاشته است. بنابراین بخشی از آدم‌های درام‌های او روشنفکران سرخورده و منفعل‌اند. گاهی نیز به عدالت اجتماعی در چارچوب جغرافیای ایرانی و حکومت‌های فئودالی می‌پردازد و راه پیشرفت را برداشتن این نظام اقتصادی منحط تلقی می‌کند. گاهی به نقد حکومت‌ها می‌پردازد و گاهی نگاهی به انقلاب 57 و انقلاب مشروطه می‌اندازد و گاهی از جنگ می‌گوید. او عاشق است و بارانی. مرگ هم همیشه برای او یک رکن بوده است. پس آگاهانه آمده تا جاودانگی خود را با تحمل وسواس‌ها و سختی‌های همیشگی‌اش ممکن کند.

اکثر آثار وی را نمایشنامه‌های بلند تشکیل می‌دهند و تنها چند اثرش کوتاه نوشته شده‌اند. کاکتوس، جناب کنت و آهنگ‌های شکلاتی سه نمایش کوتاه به قلم این مرد فرزانه هستند.

پیش از انقلاب عباس جوانمرد، رکن‌الدین خسروی، خلیل موحد دیلمقانی، جعفر والی و شاهین سرکیسیان از جمله کارگردان‌هایی بودند که موفق به اجرای یک یا چند متن از اکبر رادی شدند. با آن‌که این اجراها را نسل‌های امروز ندیده‌اند اما آن‌قدر حرف و حدیث درباره‌شان نوشته و شنیده می‌شود که گویی همین حالا هم به طور مکرر در حال اجرا هستند.

علاوه بر هادی مرزبان که اکثر نمایشنامه ای رادی را به صحنه برده، مسعود دلخواه، میکاییل شهرستانی و مسعود طیبی از جمله کارگردانانی هستند که به متونش توجه نشان داده و آثاری از این نمایشنامه نویس را به صحنه آورده‌اند.
آشنایی با جلال آل احمد
اولین و مهم‌ترین اتفاق زندگی رادی آشنایی او با شاهین سرکیسیان که داعیه دار تئاتر ملی بود، به معرفی احمد شاملو در سال 1339 است که سرکیسیان تصمیم به اجرای «روزنه آبی» می‌گیرد و او را ترغیب به نوشتن نمایشنامه‌های دیگر می‌کند. دومین اتفاق مؤثر در زندگی‌اش آشنایی او با جلال آل احمد است. با این که به لحاظ فکری با هم تفاوت زیادی داشتند اما رادی، آل احمد و سرکیسیان را در زندگی خود بسیار پررنگ و با اهمیت برمی شمارد.

این دو آشنایی سرنوشت رادی را در نمایشنامه نویسی رقم زد و صحنه تئاتر ایران، برای چهار دهه، از برکت وجود این نویسنده بصیر و روشنگر بهره‌مند شد. این موضوع که رادی در مورد آشنایی‌اش با آل احمد، گفته: «سرانجام، هم او بود که ماده مستعد مرا ورزید.» از این حیث برای ما قابل تأمل است که ببینیم در جریان‌های پیشرو، همفکریِ گروه و راهبری تازه نفس‌هایی که با خلوص آمده‌اند، تا چه اندازه مؤثر است و نتیجه ای چنین پرثمر و پرافتخار برای اجتماع دارد. این همه را چه خوب امثال جلال می‌دانستند. البته در مورد رادی، این موفقیت‌ها، علاوه بر ورود به جرگه روشنفکران معاصر، نتیجه تلاش بی وقفه خودش در آشنایی با ادبیات فارسی و احیای اصطلاحات زبانی طبقات مختلف، بررسی و مطالعه ی علمی مسائل جامعه، و آشنایی کامل با آثار نویسندگان و نمایشنامه نویسان مطرح دنیا، مخصوصاً چخوف، ایبسن و تورگنیف بوده است. در مورد چخوف و تأثیری که بر روی سبک نوشتار رادی داشته است، مطالب بسیار نوشته شده و خود نیز بدان معترف بوده است: «در بعضی از نمایشنامه‌های من سایه ی دست هنرمندانه ای دیده می‌شود و این بی گمان سایه ی دست چخوف است.» (شناختنامه اکبر رادی، به کوشش فرامرز طالبی، ص 436)

پلکان و سقوط سرمایه داری
به زعم نگارنده «پلکان» یکی از بهترین متون نمایشی به قلم اکبر رادی و ادبیات معاصر سرزمین ماست که در سال 1361 نوشته و در سال ١٣٧٥ بازنویسی شده است. این نمایشنامه درباره فرایند شکل گیری یک سرمایه دار از آغاز تا لحظه فروپاشی اوست.

پلکان یک تراژدی اجتماعی و واقع‌گرا است که در پنج تابلوی به هم پیوسته تنظیم شده است. در تابلوی اول، «آن شب بارانی» که در تابستان ١٣٣٣ و روستای پسیخان رشت می‌گذرد، شاهد دزدی گاو شیرده آقا گل هستیم. او با این گاو و کشت بادام چرخ زندگی‌اش را می‌چرخاند که همزمان با پوکی بادام‌ها و دزدیده شدن گاوش چاره ای جز پذیرش سرنوشت تراژیک تحمیل شده بر خود نخواهد داشت.

در ادامه در می‌یابیم که بلبل فروشنده دوره گردی است که گاو آقاگل را دزدیده و از فروش آن ٣٠٠ تومان به جیب می زند. تابلوی دوم، در همان روستای پسیخان و پاییز١٣٣٥، بلبل صاحب دکه جگرکی شده و از حاج عمو کلوچه پز دختر ترشیده‌اش را خواستگاری می‌کند. این لحظه با طرد بمانی همراه می‌شود که به او وعده زندگی مشترک داده است. بمانی هم در همین شب خود را در رودخانه غرق می‌کند. تابلوی سوم، «زمستان شهر ما» نام دارد که در دکان دوچرخه سازی بلبل و زمستان ١٣٤١ می‌گذرد. بلبل حالا که داماد حاج عمو شده و با فروش خانه در حال ویران حاج عمو برای خود دکان دوچرخه سازی و دوچرخه فروشی راه انداخته است. او در این دکان به دادوستد و بیشتر به سرکیسه کردن آدم‌ها مشغول است. در حالیکه زن شاگردش اسکندر از شدت درد و به دلیل نداشتن 500 تومان می‌میرد. تابلوی چهارم به نام « آفتاب برای سلیمان» در آغاز بهار ١٣٥٠ و دفتر ساختمانی بلبل در گلسار رشت شکل می‌گیرد. بلبل مردی به نام سلیمان را در مستراح ساختمان در حال احداث حبس می‌کند، به این دلیل که او در برابر چشم دیگر کارگردان اعتراض کرده که با هیجده تومان نمی‌توان شکم شش سر عائله را سیر کرد. در این بین چند کارگر وساطت می‌کنند که بلبل سلیمان را از مستراح آزاد بکند تا خون در رگ‌هایش جریان بیابد و از سرماخوردگی احتمالی جان سالم در آورد. اما بلبل از پلیس کمک می‌خواهد تا آشوب کارگران را سرکوب کند، و در نهایت جسد یخزده سلیمان را سوار بر فرغون به داخل دفتر ساختمانی بلبل می‌آورند و...در تابلوی پنجم که مکث نام دارد و مربوط به تابستان 1357 و خانه ویلایی بلبل در فرمانیه تهران می‌شود، بلبل درصدد است تا با وصلت پسرش سعید با ثریا آهنچی ارتباط مالی و امکان سرمایه دار شدن خود را بیش از پیش گسترش دهد. بلبل که سابقه سکته دارد این بار نیز با توجه به بی تفاوتی فرزندش سعید حرص می‌خورد و دقایق آخر را با پاشویه یحیی، نوکر وفادارش سپری می‌کند. در حالیکه می‌پندارد یحیی می‌خواهد او را با کارد میوه خوری بزند. در حالیکه یحیی مظلومانه خود را عقب می‌کشد تا فقط شاهد سقوط و فروپاشی یک سرمایه دار باشد. سرمایه داری که بارها به اعضای خانواده‌اش ضربه زده است.

چند کلمه ای درباره زندگی اکبر رادی
اکبر رادی فرزند سوم بین شش برادر و خواهر بود. پدرش حسن و مادرش ام‌البنین بود. چهار سال اول ابتدایی را در دبستان عنصری رشت گذراند. در سال ۱۳۲۹ به علت ورشکستگی پدر (کارخانه قند ریزی کوچک) همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. دو کلاس آخر ابتدایی را در دبستان صائب تهران گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان فرانسوی رازی در سال ۱۳۳۸ به پایان رساند. رادی که دانش آموخته رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران بود، تحصیل در دوره کارشناسی ارشد این رشته را نیمه کاره گذاشت و پس از طی دوره تربیت معلم در سال ۱۳۴۱، به شغل معلمی روی آورد. معلمی را از کلاس سوم دبستان مدرسه بامشاد و سپس ششم دبستان مدرسه شهرام در جنوب شهر تهران آغاز می‌کند و طی سی و دو سال، به تدریس ادبیات در سال چهارم دبیرستان، ادبیات نمایشی انستیتو مربیان امور هنری، نمایشنامه نویسی مقطع کارشناسی دانشگاه تهران و نمایشنامه نویسی پیشرفته کارشناسی ارشد دانشگاه هنر می‌پردازد و در سال ۱۳۷۳ بازنشسته می‌شود. در سال ۱۳۴۱ نمایشنامه روزنه آبی را با هزینه شخصی و در سال ۱۳۴۳ نمایشنامه افول را با سرمایه گروه ادبی طرفه منتشر می‌کند. در سال ۱۳۴۴ با یکی از هم رشته ای‌هایش به نام حمیده ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های آریا و آرش است. او در 73 بازنشسته شد و این فرصتی بود تا با بازنگری در تمامی متونش، یک‌بار دیگر این آثار را بررسی و در سه مجلد تحت عنوان «روی صحنه آبی» در نشر قطره منتشر کند. اما سرطان سراغ رادی عزیز را هم گرفت تا درد و حرمان گریبان گیرش شود و مرگ تنها مرهم و گریز.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها