شهریار زرشناس در کتاب «سیری انتقای در آراء داریوش شایگان» معتقد است که علت مخالفت شایگان با انقلاب و اندیشه امام را باید در جوهر سکولاریستی جهانبینی او و بی اعتقادیاش به دیانت و شریعت اسلام جست.
شایگان در جایی میگوید که این امر- چند زبانه بودن- سرنوشت من و راههای بعدی زندگی مرا شکل داده است. سفر شایگان در پانزده سالگی به اروپا تاثیرات زیادی را بر شکلگیری شخصیت او داشت. زرشناس در این مورد توضیحی را در مقدمه میآورد؛ شایگان در آغاز جوانی در تعارض میان ارزشهای مدرنیستیای که در فضای خانواده و تحصیل با آنها مانوس شده بود و جنبههای سنتی و مذهبی زندگی مردم ایران، گرفتار نوعی کشمکش شد و برای مدتی از او مسلمانی متدین ساخت. بعدها اما او این مرام را دنبال نکرد و شریعت اسلامی را به عنوان ترمزی بر جامعه دانست.
کتاب در هشت قسمت آراء و اندیشههای داریوش شایگان را به چالش کشیده است. ذیل عناوینی چون «حیات فکری داریوش شایگان»، «داریوش شایگان در آسیا در برابر غرب به دنبال چیست؟»، «شایگان و جهانبینی موسوم به روشنگری و لیبرال دموکراسی»، «پرسش هایی از داریوش شایگان»، «آرمانشهر ویران مدرنیته لیبرال»، «شایگان و شرق، غرب، انقلاب صنعتی و نظام تکنیک مدرن»، «دعوت به لائیسیته به جای برون شدنهای کاذب»، «دموکراسی مدرن، نحوی ظهور اراده معطوف به قدرت است».
در اولین بخش کتاب، نویسنده حیات فکری شایگان را در دو دوره فکری مستقل بررسی میکند؛ اولین دوره، مربوط به فعالیتهای فکری شایگان قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ایران است و دوره دوم مربوط به سالهای پس از پیروزی انقلاب است. در دوران قبل از انقلاب، شایگان به طور ویژه، تحت تاثیر تفکر سید احمد فردید بود. هرچند تفاوتهایی هم بین دیدگاه این دو در کتاب «آسیا در برابر غرب» شایگان دیده میشود. دوره دوم اما، دوره بلوغ فکری شایگان است. در این دوره او به طور تام و تمام در مسیر ترویج غربزدگی مدرن، سکولاریسم اومانیستی و خشنترین و بیرحمترین صورت سرمایهسالاری مدرن حرکت میکند. به باور نویسنده، شایگان در دوران دوم حیات فکری خود، به صورت یک روشنفکر نئولیبرال مدافع نظام ظالمانه سلطه استکباری و کارگزار و مبلّغ دموکراسی نئولیبرالیستی ظاهر میگردد.
پرداخت و نقد کتابی از داریوش شایگان به نام «آسیا در برابر غرب»، دومین عنوان کتاب است. در کتاب مذکور، جان کلام شایگان ایناست که نیهیلیسم، تقدیر تفکر غربی است و تمدنهای آسیایی در وضع فعلیشان اسیر تقدیر نیهیلیسم شدهاند، اما از این وضعیت خود، آگاهی ندارند و این غفلت، آنها را دچار «توهم مضاعف» کرده است. شاخصه این توهم به قول وی این است که از یک سو، گمان میکنیم تفکر تکنیکی غرب را مهار میکنیم و از سوی دیگر میپنداریم که میتوانیم هویت فرهنگی خود را حفظ کنیم و این راه نجاتی است که شایگان نشان میدهد؛ «هویت مشترک آسیایی».
زرشناس این عقیده شایگان را در چهار بند به نقد میکشد؛ اول اینکه نیهیلیسم یا همان نیستانگاری که شایگان با وجود یادکردن بسیار از آن، موفق به ارائه تعریف روشنی از آن نمیشود و تنها به بیان گفتههایی از نیچه، هایدگر، و رائوشنینگ درباره آن بسنده میکند به معنای فراموشی عهد امانت و انکار آن است. شایگان، نهیلیسم را تقدیر تفکر غربی دانسته است، اما به جوهر آن یعنی نفی ولایت الهی، اشارهای نکرده و از دریافت این نکته بازمانده که تنها جایگزین نجاتبخش از نیستانگاری، دین حقیقی، اصیل و کامل(اسلام) است.
دوم؛ شایگان نیهیلیسم را «مهمان هولناک» میخواند و نگران آناست که این مهمان هولناک در میان ما آشیانه کند و نیمی از آسیا، مقهور و مسحور آخرین حاصل نیهیلیسم غربی است. بنابراین از تکیه کردن بر جوهر مشترک تجربه معنوی آسیا سخن میگوید. اما در ذات این مفهوم، نوعی مغالطه و خلط مبحث وجود دارد. او در بحث از این تجربه معنوی به چهار تمدن هند، چین، ژاپن و ایران و اسلام اشاره میکند و آنها را چهار کانون بزرگ فرهنگ آسیایی مینامد اما به این مهم توجه نمیکند که هندوئیسم، بودیسم، میراث اوپانیشادها، آیین کنفوسیوس، تائو، ذن بودیسم و شینتوئیسم، همگی آیینهای اسطورهای و دارای مایههای شرکآلود هستند. او با الهام از همین نگرش اومانیستی و به دلیل تعلقخاطر ویژه به اسطوره و عرفان اسطورهای، با نادیده گرفتن تضاد ماهوی میان اسلام و کفر و شرک و ناسازگاریهای ذاتی آیینهای منسوخ مشرکانه اسطورهای با بینش توحیدی اسلامی، از مفهومی موهوم و سکولاریستی به نام «جوهر مشترک تجربه معنوی آسیا» نام میبرد. او نشان میدهد که از درک تفاوتهای ماهوی مفاهیم «رهایی» و «رستگاری» در نظام فکری غلط مبتنی بر پایه تناسخ، سامسارا، ساتوری و نیروانا با نظام فکری اسلامی که مبتنی بر اعتقاد به معاد، عمل صالح، در دنیا و ربط آن با رستگاری و سعادت است ناتوان است.
سوم؛ با وجود تفاوتهای ماهوی میان کفر و شرک اسطورهای با توحید اسلامی، چگونه میتوان از یک راهحل آسیایی سخن گفت؟ اگر مبنای مدعای شایگان، توجه به شرق به عنوان عالمی در برابر غرب است، این اشکال جدی به او وارد است که شرق ممسوخ اسطورهای را با عالم دینی خلط کرده است. و نکته دیگر اینکه آیا امروزه و در واقعیت عینی اجتماعی- سیاسی، اصلاٌ میشود از تائوئیسم، بودیسم و مانند آنها بهعنوان واحدهای مستقل و ستیزنده با نیهیلیسم غرب نام برد؟
چهارم؛ در پی مدعای شایگان برای راهحل آسیایی، این پرسش پیش میآید که پس چرا او بعد از پیروزی انقلاب به راه امام خمینی پشت کرد؟ الگویی که امام مطرح کرد مبتنی بر کوشش برای عبور از سیطره غربزدگی مدرن و نیهیلیسم غربی و رهایی از اسارت تقدیر غربی بر پایه بازشناسی هویت اصیل اسلامی خود و فعلیتبخشی بهآن و بازیابی میراث دینی و معنوی است. همانکه گویا شایگان هم به دنبال آن است. علت مخالفت شایگان با انقلاب و اندیشه امام را باید در جوهر سکولاریستی جهانبینی او و بی اعتقادیاش به دیانت و شریعت اسلام جست.
در قسمت بعدی کتاب با عنوان «شایگان و جهانبینی موسوم یه روشنگری و لیبرال دموکراسی» زرشناس به ادامه نقد نظریات او از میان گفتوگوهایی که با نشریات مختلف انجام داده است، می پردازد و بهاین نتیجه میرسد که در حقیقت، شایگان با ایدئولوژی و ایدئولوژیک اندیشیدن و مفروضات و باورهای ایدئولوژیک داشتن، مخالفت ندارد، مخالفت او با این است که مفروضاتی غیر از مفروضات ایدئولوژیک لیبرالیسم و نئولیبرالیسم مقبول و مبنای نظر و عمل قرار گیرد.
جراحی افکار و عقاید شایگان در سه عنوان بعدی کتاب نیز با همین دقت توسط زرشناس، موشکافی میشود. گفتههایش از جاهای مختلف بیرون کشیده میشود و مورد سوالات بی وقفه زرشناسی قرار میگیرد. سوالاتی که زرشناس معتقد است شایگان هیچ جواب صریح و قانعکننده ای برای آنها ندارد.
«سیری انتقادی در آراء داریوش شایگان» توسط نشر معارف با شمارگان دوهزار نسخه و قیمت دوهزار تومان در قم منتشر شده است.
نظر شما