کتاب در روزنامه شرق
پدیدارشناسی آگاهی ایرانی
روزنامه شرق در صفحه 7 اندیشه با داریوش شایگان به بهانه انتشار کتاب «پنج اقلیم حضور» با حضور محمدمنصور هاشمی گفتوگو کرده است. شایگان در این کتاب میکوشد از خلال بررسی «فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ» ارتباط ایرانیان را با شاعرانشان پدیدهای بهغایت استثنایی و یگانه نشان دهد. هرچند این پدیده را در عین حال مانع تفکر آزاد و جهش تفکر ابتکاری آنان میداند.
محمدمنصور هاشمی گفت: به نظر من در واقع مساله اصلی کتاب «پنج اقلیم حضور» پدیدارشناسی رفتار ایرانیان در قبال شاعران بزرگشان است. پدیدارشناسی هم غیر از نقادی است. «نگاه شکسته» و «انقلاب دینی چیست؟» آقای دکتر شایگان کتابهایی نقادانه است که در آنها یک وضعیت و موقعیت به ترتیب در دو سطح روانشناختی و جامعهشناختی تحلیل و نقد میشود. «پنج اقلیم حضور» چنین کتابی نیست. ممکن است شما بعد از خواندن توصیف پدیدارشناسانه ایشان نقدهایی هم در ذهنتان شکل بگیرد اما کتاب چنین رسالتی نداشته و جنبههای مختلف یک رابطه را توصیف کرده است، توصیفی که مبتنی است بر مشاهده رفتار متفاوت ایرانیان با شاعرانشان در مقایسه با دیگران. خود من وقتی برای اولینبار از ایشان شنیدم که این رابطه منحصربهفرد است تعجب کردم چون در این رابطهای که ایشان از بیرون توصیف کردهاند بزرگ شدهام و غیر از این نحو رابطه برایم سوالبرانگیز بود.
داریوش شایگان هم گفت: تمام تلاش من معطوف بر این بوده است که شاعرانگی ایرانیان را آنطور که هست و بدون هیچگونه ارزشداوری برجسته کنم، البته از زاویه دیدی از بیرون. همّ من در این کتاب مصروف توضیح و تبیین این ارتباط بوده است. در آغاز نیز نشان دادهام که این برخورد همچون تیغ دودم است. هرچند این موضوع را نشکافتم و به یک اشاره کوتاه بسنده کردم. در کتاب «نگاه شکسته» بهتفصیل به این مساله پرداختهام.
مردانگی: کلیشهای همیشگی یا هویتی نو
روزنامه شرق در صفحه 7 اندیشه یادداشتی درباره کتاب «نظریههای مردانگی» منتشر کرده که در آن میخوانیم: علی یعقوبی در این کتاب با تاکید بر رویکردهای جامعهشناختی نگاهی به مقوله مردانگی دارد و از آنجا که مردانگی دارای ابعاد زیستی، فردی، جغرافیایی، فرهنگی و جامعهشناختی است این کتاب درصدد است در فصول مختلف به ابعاد مزبور بپردازد.
در فصل نخست میخوانیم که در خصوص مردانگی دو دیدگاه نظری عمده وجود دارد. دیدگاه ذاتگرایی و دیدگاه سازهگرایی. ذاتگرایان بر ویژگیهای بیولوژیک تاکید میکنند. از منظر آنها، مردانگی معطوف به خصیصههای ذاتی جنس مذکر است. این دیدگاه مفهوم «مردانگی» را با «مردی» و «نرینگی» یکی میداند و اصالت را به «جنس» با مشخصههای ذاتی میدهد. ذاتگرایان بر این باورند، چیزی تحتعنوان «طبیعت انسان» وجود دارد که پایدار است و رفتار و عمل انسان تحتتاثیر آن قرار میگیرد. این رهیافت وجود یا ساخت درون اشخاص را به منظور تبیین رفتارشان جستوجو میکند. در کنار دیدگاه ذاتگرایانه، دیدگاه سازهگرایان وجود دارد. از نظر سازهگرایان، جنس بیولوژیکی تنها عامل تعریف زن یا مردبودن نیست. بلکه ارزشها و انتظارات اجتماعی و تصورات کلیشهای از نقشهای جنسیتی، حکم مذکر به «مردانهبودن» و مونث به «زنانهبودن» را در یک فرهنگ تعیین میکند. بنابراین، مردانگی چیزی است که مقارن با فرهنگپذیری مردان و فراگیری قواعد اجتماعی رفتار از سوی آنان بازتولید میشود. در ادامه خاطرنشان میشود که کلیشهها و طرحوارهها نیز در بر ساختهشدن هویت زنانگی و مردانگی نقش عمدهای دارند. بر اساس نظریه طرحواره جنسیتی، فرهنگ در رشد و تحول جنسیت و آمادهکردن مرجع برای تشکیل طرحوارههای جنسیتی نقش دارد. طرحوارهها در تشکیل خودپنداری در بزرگسالی نقش دارند و راهنما و چارچوبی برای مفاهیم مردانگی و زنانگی فردی است.
ماجرای «سرگردانی «فروید» میان بادبادک و کرکس»
روزنامه شرق در صفحه 7 اندیشه مطلبی درباره کتاب «ناخودآگاه زیباشناختی» منتشر کرده که در آن آمده است: «ناخودآگاه زیباشناختی» ژاک رانسیر به فارسی درآمده است. کتابی کمحجم و پرمغز و لابد وسوسهانگیز برای ترجمهکردن. چه کتابی بهتر از این؟ نسبت فروید با زیباشناسی: مضمونی بس جذاب، پرورده در دستان یکی از خلاقترین فیلسوفان رادیکال زنده فرانسه. رانسیر در همان سطرهای آغازین کتاب تکلیف خواننده را روشن میکند: او قصد ندارد درباره امکان یا نحوه استفاده از نظریه ناخودآگاه فروید در قلمرو زیباشناسی بحث کند. قصد ندارد درباره «روانکاوی هنر» یا واژهها و مفهومهایی صحبت کند که مورخان و فیلسوفان هنر از بعضی تزهای فروید یا لکان وام گرفتهاند. رانسیر اعتراف میکند که تبحر یا صلاحیتی در زمینه نظریه روانکاوی ندارد و از آن مهمتر اینکه علاقهای ندارد به استفاده از مفهومهای فرویدی برای تحلیل و تفسیر متنهای ادبی یا آثار هنرهای تجسمی. سوال رانسیر این است که چرا تفسیر این متنها و این آثار نقشی چنین راهبردی و محوری در کوشش فروید برای اثبات «مناسببودن» مفهومهای روانکاوی و قالبهای روانکاوانه تعبیر و تفسیر دارد.
تا اینجای کار، ترجمه فارسی ایراد چندانی ندارد- بهجز لغزشهایی کوچک، مانند «تزهای پیشرفته فروید یا لکان» در برابر ‘particular theses advanced by’ یعنی «تزهای مشخصی که فروید یا لکان عرضه کردهاند.»
اما یکباره در صفحه دوم به چیزهای عجیبی برمیخوریم: «اعضای حرفه روانکاوی پیشتر شرایط همذاتپنداری پدر روانکاوی با قیم «الواح قانون» یا اهمیت سرگردانی او میان بادبادک و کرکس را برای ما توضیح دادهاند.» (ص16) مترجم فارسی در پانوشتی به رسالهای که فروید در سال1910 درباره کودکی لئوناردو داوینچی نوشت اشاره میکند: پژوهشی روانکاوانه درباره زندگی لئوناردو بر پایه نقاشیهایش. (البته معلوم نیست چرا نام رساله فروید را «روانکاوی لئوناردو داوینچی» ثبت کرده.) باری، مترجم در پاورقی مینویسد: «فروید... به بخشی از خاطره کودکی داوینچی اشاره کرده و با قرائت خاصی از کرکسی که او در خواب دیده است، با استفاده از رمزنوشتههای مصریان باستان که در آن ترادفی میان کرکس و الاهه مادر (mut) دیده میشود، به نتایج مناقشهانگیزی درباره تمایل همجنسخواهانه او میرسد.» توضیح بدی نیست؛ اما روشن نیست که از دید مترجم، اعضای حرفه روانکاوی دقیقا چهچیز را برای ما تبیین کردهاند: «سرگردانی فروید میان بادبادک و کرکس را».
کتاب در روزنامه شهروند
از وجدان تا قوانین
روزنامه شهروند در صفحه کتاب یادداشتی درباره مصائب حق مؤلف منتشر کرده که در آن نوشته است: کپیرایت، برخلاف نام فرنگیاش، در باورهای ما نسخه بومی دارد؛ نسخهای بومی که از قالبی بسیار بزرگتر و فراتر از مالکیت فکری برخوردار است: قانون وجدان؛ آنچه که ما بهعنوان حقالناس شنیدهایم یا میشناسیم. تنها تفاوتش با حقالناس این است که آن را با تدوین و اجرای قانون، در همین دنیا اجرایی کردهاند تا وقتی کسی اثر فکری و معنوی دیگری را به سرقت برد، مالباخته حواله سارق را به دنیای دیگر و دست انتقام نیروهای غیبی واگذار نکند. تدوین و اجرای قانونی که در عمل، پشتوانه حق مؤلف باشد برای جامعه ما نیز ضرورت دارد چرا که مشاهدات میدانی و تجربیات فردی و وجدان جمعیمان گواه است برخلاف قوانین مترقیای که به فراخور پیشرفتهای روز دنیا در کشور ما نیز پذیرفته شده و به تصویب رسیده، عده بسیاری از ما حتی به حقالناس در زمینه آثار فکری و معنوی نیز پایبند نیستیم. از شکستن قفل نرمافزارهای رایانهای گرفته تا پژوهشهای علمی که در ٣ مرحله Select all، Copy و paste به رشته تحریر درمیآیند؛ برای آنان که چیرهدستتر و باتجربهترند در دو مرحله کپی و صحافی یا پرینت و صحافی؛ برای آنانکه بامشان بزرگتر و برفشان بیشتر است به مدد نیروی انسانی زیردستشان و تهیه گزارشی از طرح پژوهشی که در سطح سازمانی اجرا شده و حقالزحمه محققانش از بودجه دولت پرداخت شده است. تنها نام نویسنده یا خالق اثر فکری تغییر میکند. به همین سادگی. برخی حتی زحمت خواندن و ویرایشکردن سردستی مطلب را هم به خود نمیدهند چون اگر هوشی بود حتما صرف تولید فکری مفید و نه سرقت ادبی میشد. استادی تعریف میکرد که در صفحه تقدیر و تشکر پایاننامه یکی از دانشجویان مذکر به جملهای با چنین مضمونی برخورده بود: این پایان نامه را در دوره بارداریام نوشتهام و شاید اگر باردار نبودم اثر بهتری ارایه میدادم! و خلاصه از زحمات استادان و همراهی همسرش نیز تشکر کرده بود.
از شهریار ایرانی تا بانک شاهی
روزنامه شهروند در صفحه کتاب یادداشتی درباره دوکتاب «شهریار ایرانی» و «تاریخچه بانک شاهی در ایران» منتشر کرده که در آن آورده است: کتاب اول حاصل بازخواني بيش از چهل متن کهن از اواخر قرن سوم تا اوايل قرن هفتم است، کوشيده تا نمايي عيني و ملموس از انديشه و سياست در آيينه اسطوره و تاريخ ايران ترسيم کند. اين پژوهش تلاشي است براي بازخوانی و بازشناسي بنيانهاي انديشه و ساختار سياسي در ايران (شکلگيري و تحول آن) و نيز بازنمايي تعارض و تمايز انديشه و رفتار سياسي در عينيت تاريخي ايران. حركت از ساختار به انديشه به منظور پر كردن خلأ آثار سياسي كلاسيك و تلاش براي فاصله گرفتن از ذهنيت موجود و گفتارها و تحليلهاي تكراري درباره تاريخ انديشه در ايران (كه عمدتا با تمركز قدرت و مطلقه خواندن آن همراه است)، رويكرد غالب در اين كتاب است.
در کتاب «تاریخچه بانک شاهی در ایران» کامیابیها و ناکامیهای بانک شاهی ایران، بهعنوان پیشگام بانکداری مدرن در ایران، بررسی شده و درگیری بانک در پیچ و خمهای دیپلماسی بینالمللی و راهکارهای غیرمتعارف خروج از آن به تصویر درآمده است. این اثر تاریخ بانک شاهی در ایران تا خروج اجباری در سال ١٩٥٢ از ایران را روایت میکند. وجود دهها عکس و نقاشی و چندین جدول که همگی مستند و مربوط به عملکرد بانک شاهی در ایران است، کار پژوهشی ارزشمند نویسندگان را تکمیل کرده است.
نکته قابل توجه در این اثر، توجه به جزییاتی است که منابع آن کلا از دسترس محققان ایرانی خارج است؛ نویسنده در این کتاب به جزئیترین مسائل بانک در شعبههای محلی، سرگذشت کارکنان محلی یا مأمور به خدمت پرداخته و در این مسیر از بایگانی غنی و منظم اسناد مالی و تاریخی بانک بهره برده است. این پژوهش در دهه ٩٠ میلادی و با مشارکت چندتن از پژوهشگران برجسته تاریخ اقتصادی در لندن تدوین شده است و همچنان پژوهشی مهم و قابل اعتنایی در تاریخ اقتصادی ایران به شمار میرود.
کتاب در روزنامه فرهیختگان
تداوم جهان متافیزیک
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه یادداشتی درباره چارچوب اصلی فکر نیچه منتشر کرده که در آن نوشته است: یکی از مهمترین ویژگیهای آثار نیچه استفاده استعاری از زبان برای بیان مطالب پیچیده و گستردهای است که در نوشتههای این فیلسوف دشوارنویس آلمانی وجود دارد. بهترین نمونه این ادعا شاهکار نیچه- چنین گفت زرتشت- است که از همان جمله آغازینش راه تفسیر و تاویلی را گشوده است و انسان را به تعمق در خود میطلبد.
یکی از مهمترین بخشهای اندیشههای نیچه در باب چگونگی تداومیافتن اعتقاد به جهان متافیزیکی بوده است. براساس اعتقاد نیچه، اعتقاد به جهان متافیزیکی به این دلیل تداوم یافته که توجیه والاترین ارزشها در فرهنگ بشری خود مستلزم تحقق آنها در گسترهای مناسب است. گسترهای که در طول تاریخ فکر توسط فیلسوفان و مردم عادی هر یک بهگونهای خاص بهعنوان گستره جهان راستین یا سرایی دیگر معرفی شده است.
کتاب در روزنامه آرمان
دغدغه فرار کتابها
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره کتاب منتشر کرده که عنوان میکند: جلد چهارم داستان و تحلیل را قرارداد بستهام. امیدوارم ظرف چند ماه آینده دربیاید. به ظاهر که خبر بهجت اثری باید باشد. البته که هست. چه کسی نمیخواهد ثمره تلاش خود را ببیند. با این همه ذوق و شوقی را که در ابتدا داشتم حالا ندارم. مقداریش طبیعی است و انسان به هرچیزی عادت میکند. مقداریش هم ناشی از تجربه است. موراکامیمیگوید که با نسبت ده به یک مینویسد. نه نفر هیچ و یک نفر شاید سرسوزنی توجه. تعبیر دلگرم کنندهای است به شرط آنکه در آمریکا و کانادا و ژاپن باشی. اگر کتابهای اولت در دویست هزار نسخه فروش برود، ده به یکش میشود بیست هزار نفر و این به نهایت دلگرمکننده است. اما اگر کتابهایت در هزار نسخه منتشر شود، ده به یکش میشود صد نفر. صد نفر در جمعیتی که دارد به هشتاد میلیون نفر میرسد دلگرم کننده نیست.
درپایان مطلب آمده است: آیا در آینده علاوه بر فرار مغزها، پدیده فرار کتابها هم خواهیم داشت؟ آیا کتابهای نویسندگان خوب ما در خارج از کشور خوانده خواهد شد؟ امیدوارم که چنین نباشد. اما عقل آینده نگر میگوید که خیلی هم غیرطبیعی نیست. چندان آدم دلسوز و با وجدانی نیستم ولی شاید هم دغدغهام اندکی ناشی از همین باشد.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
هرمنوتيک
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر یادداشتی درباره کتاب «هرمنوتيک» منتشر کرده که بیان میکند: توجيه تجربي حقيقت علوم انساني بر مبناي مفهوم مشاركتي فهم تعريف هرمنوتيک از نگاه گادامر است. ظهور هرمنوتيک از دل تفسير کتاب مقدس و پيدايش هرمنوتيک فلسفي در قرن نوزدهم محور مباحت کتاب حاضر است. نويسنده از پرسشهاي بنيادين هرمنوتيک فلسفي در انديشههاي شلايرماخر و ديلتاي آغاز ميکند و با نگاهي تاريخي، زمينههاي شکلگيري چرخش هستيشناختي هرمنوتيک نزد هايدگر و گادامر را شرح ميدهد. مناظره گادامر و دريدا در پاريس و پيامدهاي مهم آن، دستاورهاي پل ريکور، تاثير هرمنوتيک بر فلسفه انگليسي– آمريکايي از طريق افکار ريچارد رورتي و برداشت پستمدرن جياني واتيمو از هرمنوتيک از ديگر مباحثي است که در اين کتاب به بحث گذاشته ميشود.
تاريخنگاري که منتقد معماري بود
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره لوئيس مامفورد به مناسبت روز تولدش منتشر کرده که عنوان میکند: او مورخي بود كه به جاي پرداختن به تحقيق درباره رويدادهاي ملّي و بينالمللي به پژوهش در زمينه تاريخ و تحول «شهر» و جوامع محدود و روند تمدن دست زد و راه تازهاي را براي تاريخنگاري باز كرد و مزيد بر اين كار، باني جنبش جهاني توجه به شهرها و سياست داخلي و عمران و گسترش محلي شد. او در عمر طولاني خود تاريخچه دهها شهر معروف را نوشت و منتشر ساخت.
تاليفات معروف مامفورد عبارتند از فرهنگ شهري، رابطه انسان و محيط زيست او، رفتار و زندگاني و... كه همه آنها زمينه تاريخ دارد تا جامعهشناسي. وي در عين حال يک جامعهشناس و فيلسوف بود و گاهي هم شعر ميسرود.
او به تشويق «پاتريک گدس» به مطالعات شهري روي آورد. محور اصلي نظريات مامفورد را انسان تشکيل ميدهد. وي معتقد است فضاي شهري بايد هم از نظر طراحي و هم عملکرد نمود اهداف انسان ارگانيک باشد. شخصيتي متعادل که در رابطه با طبيعت و همه بخشها و اجزاي محيط زيست است. جامعه منشا اصلي فرم معماري است و تنها براساس عملکردي زنده است که فرم زنده نيز خلق ميشود. وي غار را اولين مفهوم فضاي معماري براي انسان اوليه ميداند.
او براي برقراري روابط اجتماعي محدوديت در اندازه و تراکم جمعيت را ضروري ميداند و توزيع مناسب هستههاي شهر را که پراکندگي عملکردها و در نتيجه چند هستهاي بودن شهر را به دنبال دارد، بر وحدت از طريق تمرکز که به تک قطبي شدن ميانجامد ترجيح ميدهد. وي اعتقاد دارد پراکندگي عملکردها، تعاملات اجتماعي و روابط چهرهبهچهره را به نحو بهتري امکان پذير ميسازد. مامفورد در نوشتههاي خويش، به تاريخ شهرها اشاره ميکند و در هر دورهاي به نقد نقش شهر در پيشرفت انسان و روابطش ميپردازد.
کتاب در روزنامه شاپرک
زندگي شاعر لب دوخته
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره فرخي يزدي منتشر کرده که در آن می خوانیم: در آغازين روزهاي مشروطيت و پيدايش حزب دموکرات در ايران فرخي از دموکراتهاي جدي و در شمار آزادي خواهان شهر يزد قرار گرفت. در نوروز 1288 مسمطي ساخت خطاب به حاکم يزد در مجمع آزادي خواهان يزد خواند و موجب خشم حاکم شد تا جايي که دستور داد دهان فرخي را با نخ و سوزن بدوزند و به زندان بيافکنند ولي وي به کمک چند تن از دوستان از زندان گريخت.
در اواخر سال 1300 روزنامه طوفان را منتشر کرد . اين روزنامه با کليشه سرخ به طرفداري از توده رنجبر و کارگران انتشار مي يافت به همين جهت فرخي در اکثر کابينه هاي آن زمان در حبس و تبعيد به سر مي برد. روزنامه طوفان بيش از پانزده بار توقيف شد . تا ان که در سال 1307 نماينده مردم يزد در مجلس شوراي ملي شد و همراه با نماينده رشت (محمودرضا طلوع) در جناح اقليت قرار گرفت و با مخالفتهاي شديد بدخواهان روبرو شد.
ساعتي براي تشويق کتابنخواني در مدرسهها!
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان گفت و گوی ایسنا با جمالالدين اکرمي - نويسنده و تصوير گر کتابهاي کودکان و نوجوانان – را منتشر کرده که می گوید: به نظر ميرسد بخش کتاب و ارسال آن به مدرسهها به صورت انحصاري درآمده است و به غير از موسسه انتشاراتي خاصي، منبع ديگري حق ورود به مدرسهها را ندارد.
او افزود: کار به جايي رسيده است که انتخاب کتاب گزينشي شده است و شکل آزاد خود را از دست داده است. بنابراين شاهديم که به جاي کتابهايي که مشوق کودکان به خواندن بيشتر باشد، کتابهايي در قفسههاي کتابخانه کلاسي آنها جا ميگيرد که هيچ ترغيبي را براي مطالعه بيشتر ايجاد نميکند.
وقتي راجع به کتابخانه مدرسهها صحبت ميکنيم، ذهنمان بيجهت به سراغ مدرسههاي شهري ميرود؛ در حالي که مدرسههاي روستايي هم هستند؛ مدرسههاي که بعضي از آنها يگانه منبع اطلاعاتي و کتابخوانيشان کتابخانههاي سيار کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان است. ولي بپذيريم که ظرفيت کانون براي اين کار بسيار محدود است و تنها با همکاري آموزش و پرورش ميتواند امر کتابخواني را در روستاها توسعه دهد.
نظر شما