دکتر «آتول گاوانده» جراح عمومی، نویسنده و عضو تحریریه نیویورکر، در کتاب خود به نام «فانی بودن: پزشکی و آنچه در پایان اهمیت دارد» کاوش گسترده و مهیج خود را درمورد این دو مسئله بیان کرده است.
نخستین موضوع مربوط به موفقیت فوقالعاده در زمینه بهداشت و درمان و مراقبتهای سلامتی مدرن است. عفونتهایی که روزی باعث مرگ و میر گسترده میشد مهار شدهاند و بیماریهایی مانند سرطان، اختلالات قلبی، سکته مغزی و بیماریهای ریوی که در چند دهه پیش کشنده بودند اکنون تا حد زیادی قابل درمان هستند.
امروزه زندگی کردن تا دهه هشتاد و نود برای یک انسان دور از ذهن نیست، چیزی که در تاریخ بشر یک استثنا بوده نه قاعده. اما هنوز هم درباره کاهش سرعت روند پیری یا طولانیتر کردن عمر مفید مغز چیز زیادی نمیدانیم.
در این میان یک تناقض در جوامع فردمحور و پیشرفته وجود دارد و آن این است که با وجود طولانیتر شدن عمر افراد از طریق تکنولوژیهای پزشکی و درمانی، تدابیر خاصی برای مراقبت از سالمندان که نیاز به کمک و مراقبت دارند، اندیشیده نشده است.
به گفته دکتر گاوانده در حالیکه جوامع سنتی معمولاً احترام بیشتری برای افراد مسن قائلند، اما روشهای مناسبی برای مراقبت از این افراد بکار نمیگیرند.
پیشرفتهای اجتماعی و پزشکی در قرن 20 منجر به ظهور بیمارستانهای جدید و مجهز در جهان غرب شده که به تدریج برای پذیرش افراد سالمند مبتلا به بیماریهای مربوط به افزایش سن، تطبیق یافتهاند. همچنین خانههای سالمندان به طور خاص برای نگهداری از این گروه افراد ساخته شده است. اما در این مراکز اولویت با پرستاری و مراقبت است نه ایجاد یک خانه برای یک سالمند. در واقع این مراکز بیشتر به زندان شباهت دارند تا جایی برای احساس امنیت و آرامش و اعطای حس عزتمندی به سالمندان.
در این خانههای مراقبت از سالمندان حتی به افراد اجازه تنها قدم زدن به دلیل احتمال زمین خوردن آنها داده نمیشود، یا آنها باید غذاهای خاصی بخورند، یا اینکه نمیتوانند از چاقو استفاده کنند چراکه ممکن است خود را زخمی کنند و آنها نباید حیوانات خانگی داشته باشند.
همانطور که گاوانده در کتاب خود مینویسد ما به کودکان بیش از این سالمندان اجازه خطر کردن میدهیم در حالیکه این افراد آنقدر فهیم هستند که انتخابهای درستی داشته باشند. حتی اگر انتخابهای سالمندان منجر به کوتاه شدن عمر آنها شود نیز نباید اختیار و آزادی عمل را از آنها سلب کنیم. در واقع ما بر طول عمر افراد افزودهایم در حالیکه ارزش زندگی را کم کردهایم.
گاوانده در بخش دوم کتاب خود درمورد مراقبتهای تسکینی و اینکه چگونه میتوان با عزت زندگی را ترک کرد، مینویسد. موفقیتهای خیرهکننده پزشکی در قرن گذشته گاه پزشکان را آنقدر مغرور کرده که حاضر به پذیرفتن کاستیها نیستند.
اما اکنون در حال بیدار شدن از این خواب غفلت هستیم. اکنون به درمانها و مراقبتهای تسکینی اهمیت داده میشود و بودجه اختصاص مییابد تا همانطور که به بیماران کمک میشود زندگی طولانیتری داشته باشند، بتوانند مرگ خوب و عزتمندانهای نیز داشته باشند.
در واقع پیام کتاب دکتر گاوانده این است که ما همه نویسندگان داستان زندگی خود هستیم و پایان داستان برایمان بسیار اهمیت دارد. در این میان این پزشکان هستند که میتوانند به پایان خوش داستان زندگی ما کمک کنند.
نظر شما