تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در 13 آبان 1343، 13 آبان 1357 که روز دانشآموز نام گرفت و تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 عنوان این سه واقعه تاریخی است که هر کدام در دوره وقوع تاثیرگذاری خاص خود را داشته و اوضاع را به نحوی تغییر دادهاند.
در این گزارش، به مرور این سه رویداد تاریخی از دریچه کتابهای مختلف میپردازیم.
پیام امام خمینی به مناسبت سیزده آبان (روز دانش آموز)
روز دانشآموز در ایران برابر است با ۱۳ آبان هر سال. علت نامگذاری این روز، واقعه کشتار جمعی دانشآموزان تهرانی است که به نشانه اعتراض به حکومت پهلوی در صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در محوطه دانشگاه تهران جمع شده بودند. در این اعتراض که با همیاری اقشار دیگری از مردم نیز همراه بود، با شروع شلیک گاز اشکآور و سپس گلوله، ۵۶ نفر از تجمعکنندگان کشته و صدها تن مجروح شدند.
در جلد دهم کتاب صحیفه نور، پیام امام خمینی (ره) را درباره این روز چنین میخوانیم: «بسم الله الرحمن الرحیم روز سیزده آبان، روز هجوم وحشیانه رژیم منحوس به دانشگاه و کشتار دسته جمعی دانشجویان عزیز ماست. رژیم مخالف با تمام مظاهر تمدن و پیشرفت کشور، یک روز به مدرسه فیضیه و مدارس علوم اسلامی در سراسر ایران حملهور میشد و یک روز به دانشگاه تهران و مدارس و دانشگاههای سراسر ایران، این مراکز دانش و دانشمندان.
دشمنان ما در هر فرصت خصوصاً در این روز از هیچ توطئهای دستبردار نیستند و با هر وسیله ممکن میخواهند آرامش را از ملت عزیز سلب کنند. بر دانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام حملات خود را علیه امریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیدا محکوم کنند. بر دانش آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با تمام نیرو وحدت خویش را حفظ و از انقلاب اسلامی خود طرفداری نمایند و بر ملت است که از این دو جناح عزیز با تمام قدرت پشتیبانی کنند. دست خدا به همراه همگی باد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/ روحالله الموسوی الخمینی»
خاطرات تلخ جیمی کارتر در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی
ماجرای «تسخیر لانه جاسوسی: به بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در ایران در 13 آبان 1358 بر میگردد که در جریان آن تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام، اقدام به تصرف سفارت آمریکا در تهران و گروگان گرفتن ۶۶ دیپلمات آمریکایی کردند. این اقدام باعث اوج تخاصم میان دولت آمریکا و ایران شد. خواندن بخشی از کتاب «۴۴۴ روز: ماجرای گروگانهای آمریکائی در ایران» نوشته جیمی کارتر (با ترجمه احمد باقری) که وی به توصیف این روزها و استیصال و بهت و غافلگيري مقامات آمریکایی از این رخداد مهم سياسي میپردازد، خالی از لطف نیست.
بخشي از خاطرات كارتر درباره روز تسخير سفارت را چنین میخوانیم: «روز يكشنبه چهارم نوامبر 1979 (13 آبان 1358) تاريخي است كه هرگز آن را فراموش نخواهم كرد. اوايل صبح آن روز برژينسكي گزارش داد سههزار نفر از افراطيون اعضای سفارت آمريكا را در تهران كه تعدادشان 50 يا 60 نفر است، دستگير كردهاند. پس از آن ونس و من فورا اطمينان خاطر و ضمانتهايي كه قبلاً از سوي مقامات ايراني براي حفظ جان امريكاييها به ما رسيده بود، بررسي كرديم. شديداً نگران و ناراحت بوديم، ولي اطمينان داشتيم مقامات ايراني به زودي اشغالكنندگان سفارت را از محوطه آنجا بيرون و افراد ما را آزاد ميكنند. تا جايي كه ميدانستيم هيچ گاه يك دولت ميزبان از كوشش براي حفظ جان ديپلماتهاي خارجي كه مورد تهديد واقع شده بودند، كوتاهي نكرده است. نخستوزير و وزير خارجه ايران هر دو صراحتاً تعهد كرده بودند از كادر و اموال ما محافظت كنند. در يكي دو هفته گذشته حتي نيروهاي آيتالله خميني براي متفرقكردن تظاهركنندگان در اطراف سفارت آمريكا كمك و همكاری كرده بودند. اشغالكنندگان سفارت يك شبه بدل به قهرماناني شده بودند. آيتالله خميني از عمل آنها ستايش كرد و هيچ مقام دولتي حاضر نبود با آنها مواجه شود. بازرگان و يزدي با حالتي توأم با يأس و انزجار استعفا كردند. هيچ روشن نبود اين مهاجمان چه ميخواستند. برداشتم اين بود كه آنها ابتدا نميخواستند بيش از چند ساعت در محوطه اشغالشده سفارت باقي بمانند يا امريكاييهاي دستگيرشده را در اسارت طولاني نگه دارند. معهذا هنگامي كه انقلابيون همرزم آنها را ستايش كردند و آيتالله خميني از آنها حمايت كرد، آنها عمل غير قانوني خود را ادامه دادند. گروگانگيران هيچگونه فكر مشخصي درباره اينكه در ازاي آزادي گروگانها چه ميخواهند نداشتند، به جز اينكه بازگشت شاه و استرداد اموال وي را مطالبه كنند.
اولين هفته ماه نوامبر 1979 دشوارترين ساعت زندگيام بود. سلامت گروگانهاي آمريكايي در ايران به صورت يك نگراني دائمي در آمده بود. صبح زود در باغچههاي كاخ سفيد مشغول قدمزدن ميشدم و شبها خواب به چشمم نميآمد. همواره در اين انديشه بودم براي آزادي گروگانها چه ميشود كرد بدون اينكه احساسات و شرافت ملي خود را لكهدار سازيم. به هر پيشنهادي هر چند غير عقلايي و مسخره به نظر ميرسيد گوش ميدادم. از جمله پيشنهاد تحويل دادن شاه به ايران براي محاكمه و نيز بمباران اتمي شهر تهران. گرچه نميتوانستيم روش آيتالله خميني را حدس بزنيم، ولي سعي كرديم منطقي رفتار كنيم. پاپ جان پل دوم با درخواست من مبني بر تماس مستقيم با آيتالله خميني موافقت كرد. گرچه بعدها آيتالله در سخنراني خود پاپ را مورد نكوهش قرار داد. همزمان با اين كوششها خود را براي هر نوع اقدام نظامي آماده ميكرديم. عكسهاي ماهوارهاي گرفته شد تا موقعيت هواپيماهاي نظامي و مناطق استراتژيك ايران دقيقاً بررسی شوند. تمايلي به خونريزي نداشتم، اما اگر كوچكترين آسيبي به گروگانها ميرسيد، اين عمل اجتنابناپذير بود. ايرانيان به من اطلاع داده بودند در صورت هرگونه اقدام نظامي افراطيون گروگانها را خواهند كشت، لذا تفكر درباره هرگونه عمل نظامي نيز بيحاصل بود.
روز هشتم نوامبر يعني دو روز پس از اشغال سفارت كوششهاي ما براي نجات جان گروگانها آغاز شد. اغلب پيشنهادهاي رسيده غيرعملي بودند يا باعث كشته شدن تعداد زيادي از طرفين ميشد. اينكه سفارت در منطقه مسكوني پرجمعيتي واقع شده بود و غيرقابل دسترس بودن محوطه سفارت كه در مسافتي بيش از 600 مايل از نزديكترين محل مناسب براي فرود هواپيما قرار داشت، از مشكلات اساسي بهشمار ميرفت. ضمن اينكه با وجود نظارت دائمي ما به محوطه سفارت اطلاع دقيقي از محل نگهداري گروگانها نداشتيم. افرادي كه از گروگانها محافظت ميكردند، در انجام وظيفه خود مصمم و پيوسته در حال آماده باش بودند.»
تبعید امام خمینی به ترکیه در لابه لای خاطرات
13 آبان 1343 امام خمینی(ره) از سوی ماموران حکومت شاه بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران، به ترکیه تبعید شدند. امام 9 روز پیش از تبعید، در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س) در منزلشان برگزار شد، با ایراد نطقی، جنایات و مفاسد کاپیتولاسیون را تشریح کردند. امام در سپیده دم 13 آبان از سوی یک گروه از ماموران ساواک و با یک فروند هواپیمای نظامی از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید شدند.
آیتالله پسندیده در خاطرات خود مینویسد: «جریان تبعید امام به ترکیه در سال 1343 با جریان لایحهی مصونیت آمریکاییها تحت عنوان کاپیتولاسیون که در دولت تصویب شد و بعد لایحهی آن را محرمانه به مجلس دادند و در مجلس شورای ملی و مجلس سنا تصویب کردند، آغاز شد» (پسندیده، خاطرات آیتاللّه پسندیده. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی و نشر عروج. تهران. چاپ اول.1384)
آیتالله طاهری خرمآبادی ماجرا را اینگونه بیان میکند: «امام تصمیم گرفتند که روز میلاد حضرت زهرا(س)صحبت کنند و این صحبت هم قرار بود که در منزل انجام بگیرد. دلیلش را من الان نمیدانم، شاید از نظر جنبههای امنیتی بوده است. اگر امام میخواست سر درس صحبت کند، جمعیت زیادی جمع نمیشدند و جمعیت منحصر میشد به طلبههایی که در درس امام شرکت میکردند. درحالیکه امام میخواست همه در این سخنرانی شرکت کنند. اگر امام میخواست این سخنرانی را در مسجد اعظم ایراد کند، شاید دولت ممانعت میکرد. به نظر میرسد که امام در مورد محل و زمان سخنرانی بهترین انتخاب را کرد. روز تولد شاه بهترین زمان بود، زیرا رژیم میکوشید با برگزاری جشن چهارم آبان ماه این توطئه را به دست فراموشی بسپارد، اما امام سخنرانی خود را در همان روز اعلام کرد» (طاهری خرمآبادی، خاطرات، ج 1، به کوشش رضا احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377)
سید حمید روحانی نیز در جلد دوم کتاب نهضت امام خمینی از شب 13 آبان خاطراتی را نقل میکند: «شب 13 آبان 1343، صدها کماندو و چترباز مسلح، خانهی امام را در قم محاصره کردند و از بام و دیوار وارد خانهی امام شدند. برای پیدا کردن امام به جستوجو و ضرب و شتم خادم امام پرداختند. امام که در آن ساعت در یکی از اتاقهای اندرونی به نماز و دعا مشغول بود، با سروصدای به وجود آمده فهمید که سربازهای رژیم به منزل یورش بردهاند. امام که در آن لحظه نمیدانست کلید اندرونی را کجا گذاشته است، از در دیگر اندرونی که به کوچه باز میشد،خارج شد. وقت بیرون رفتن مهر و امضای خود را به رسم امانت به همسرش داد و فرمود: شما را به خدا میسپارم. امام را از خانه سوار ماشین فولکس و سپس سر کوچه سوار ماشین شورلت کردند و بهسمت تهران بردند. بین راه قم به تهران، حضرت امام اعلام میکند که میخواهد نماز بخواند. بنابراین نماز صبح را در صحرا خواندند. هنوز آفتاب روز 13 آبان 1343 از افق بیرون نیامده بود که امام سوار هواپیما شد. سرهنگ افضلی نیز همراه امام بود و هواپیما ساعت 11 و 30 دقیقه در فرودگاه آنکارا به زمین نشست. امام خمینی هنگام تبعید به ترکیه به افسر مأمور در هواپیما گفت: من برای دفاع از وطنم تبعید شدم.»
در کتاب «سیر مبارزات امام خمینی در آینهی اسناد به روایت ساواک» درباره نقش و دخالت دولت آمریکا در تبعید امام سندی وجود دارد که خرسندی یکی از اعضای سفارت آمریکا را نشان میدهد. در نامهای از استوارت راکول، وزیرمختار و رایزن سفارت آمریکا، دو روز پس از تبعید امام، به فردی به نام جیمز آمده است: «وقایع اخیر که شما از گزارش رسمی به ماوقع آگاه خواهید شد، دل مرا خوش کرده است. بالاخره ما توانستیم از سوءرفتار پیرمردی که با سخن خود چوب درمیان چرخهای ما میگذاشت، خلاص شویم. کله گندهی محلی (شاه) دستور اخراج او را صادر کرد. در حال حاضر وی در یک مهمانخانه درجهی دو در ترکیه زندگی میکند و میکوشد تا سنیهای بیچاره را اغوا کند.»
نظر شما