سیدمحمد ساداتاخوی مهمان اتاق گفت وگوی ایبنا
شاعری که در شعر عاشورایی جریان ساز بود/ شیوه ای متفاوت از روایتگری در مرثیههای قدیمی که برگفته از اثر «گنجینه اسرار» است
سید محمد ساداتاخوی، شاعر و نویسنده در نشست عاشورایی خبرگزاری کتاب ایران گفت: نگاه نقادانه به شعر و ادبیات عاشورایی باید از روی دغدغهمندی و دلسوزی باشد تا به تحول بینجامد. شاعران مذهبی سدههای قبل پیش از آنکه شاعران موفقی باشند «ارادتمندان مخلص» بودند.
تاکنون تعداد بسیاری کتاب از شما در قالبهای مختلف ادبی، اعم از شعر و نثر منتشر شده است. با بررسی ادبیات عاشورایی معاصر شاهدیم که عمده اهل قلم در یک حوزه خاص مثل داستان کوتاه یا داستان بلند، شعر کلاسیک یا شعر نو متمرکز بودهاند. چه عاملی باعث شده که شما در حوزههای مختلف ادبی دست به تجربه بزنید؟ آیا این پراکندگی را آسیبزننده نمیبینید؟
فکر میکنم پیش بردن همزمان چند قالب در کنار یکدیگر ممکن است نتیجه مناسبی نداشته باشد اما اینکه فرد در ابتدا با تمرکز بر یک رشته و کمک گرفتن از استادان و نظرات آنها شروع به پرورش استعداد خود کند و در یک قالب خاص به تأیید استاد برسد و در مرحله بعد سراغ تجربه گونههای دیگر ادبی برود، مسیر را درست خواهد رفت. شیوه شخص من هم در این سالها بر اساس همین روش بوده است. ضمن اینکه از دیگر دلایل قلم زدنم در حوزههای مختلف این بوده که فکر میکردم در حوزه فرهنگ اهل بیت(ع) و عاشورا باید آثاری دقیق با مخاطب بیشتر تولید شود.
تلاشم این بوده که در این سالها نمونه آثارم را عرضه کنم و قضاوت و داوری درباره سطح کیفی آن را مستقیم و حضوری از استادان فن بخواهم. سعی من این بوده که در حد توان به عرصه ادبیات مذهبی کمک کنم. در مجموع به نظرم اینکه کسی در حوزههای مختلف قلم بزند فی نفسه ایرادی ندارد اما این موضوع که فرد در حوزههای مختلف ضعیف عمل کند ایراد دارد.
به نظر شما کدام قالبها در حوزه شعر عاشورایی موفقتر عمل کرده است. قالب کلاسیک یا نو؟
نمیتوان دقیق گفت. ظاهر امر این است که بگوییم قالب کلاسیک، چون به هر حال اغلب اشعار اصیل از قالبهای کلاسیک بهره بردهاند و به دلیل قدمت تاریخی اینگونه شعری قطعاً اثر گذاری بیشتری نیز در طول تاریخ داشته است. همچنین اشعاری که در مراسم عزاداری استفاده میشوند نیز در عمده موارد، موزون هستند و از آنجا که عزاداریها جامعه هدف مردمی دارند، قطعاً اشعار موزون در ذهن مخاطب ماندگاری بیشتری پیدا کردهاند. با این حال نمیتوانیم بگوییم شعر سپید در این زمینه جایگاه پایینتری دارد. فکر میکنم قالبهای سنتی و نو، در دورههای زمانی مختلف و بر حسب نیاز اجتماعی هر دوره اثر گذار میشوند.
امروزه در برخی عزاداریها از شعر نو نیز استفاده میشود و رگههایی از این تمایل نیز در حال زیاد شدن است. در این باره نظرتان چیست؟
در جامعه امروز ما، بسیاری از مداحان نسبت به شعر نو شناخت خوبی دارند و این نتیجه تلاشهای پیشگامانی همچون زندهیادان طاهره صفارزاده و سیدحسن حسینی و استاد عبدالعظیم صاعدی در زمینه سرودن شعر آئینی در قالب نو است. حضور بزرگانی از این دست و پراکنده شدن آثارشان در بین مردم نشان از استقبال عموم از اینگونه شعری دارد. طبیعی است که مداح اهل بیت (ع) نیز که شاهد این استقبال از سوی مردم است، از این اشعار در مجالس خود بهره میبرد. البته باید این نکته مد نظر باشد که چه شعری مناسب حال مجلس است و مخاطب کدام را بیشتر میپسندد، وگرنه صرف استفاده شعر نو یا قوالب کهن برتری محسوب نمیشود.
نظر شما درباره نقد شعر مذهبی یا خاصتر عاشورایی چیست؟
نگاه نقادانه باید از روی دغدغهمندی و دلسوزی باشد و تنها در این صورت باعث تحول و ارتقاء کیفی میشود. به نظرم شعر دینی در مرحله نخست تجلی یک«اظهار ارادت» است و در مرحله بعدی یک اثر ادبی. و البته میتوان در هر دو حوزه محتوایی و ادبی نیز به نقد پرداخت. منتقد ادبی میتواند درباره شاخصههای فنی و ساختاری اثر اظهار نظر کند. از طرفی ارتباط شاعر با عالمان دینی سبب میشود نواقص محتوایی آثار نیز به حداقل برسد. هیچ شاعر مذهبی نمیتواند ادعا داشته باشد که چون برای دلش میسراید، هر طور میتواند شعر بگوید. کسی که برای دلش اثر خلق میکند، تنها مختار است که آن را در سینه خود نگه دارد، اما اجازه ارائه آن را در جمع ندارد؛ مگر اینکه به قواعد و چارچوبها و محتوای آنچه میگوید دقت کند و اثرش همزمان با اسلوب ادبی و حرمت و شأن اهل بیت (ع) سازگار باشد.
فکر نمی کنید ارتباط شاعران با عالمان دینی کمرنگ شده است؟
در گذشته میان شاعر و مداح و عالم دینی ارتباطی تنگاتنگ وجود داشت و شاعری که شعر مذهبی میسرود، حتماً نظر مراجع دینی را درباره اثر و محتوایی که ارائه میداد جویا میشد. باید گفت شاعران مذهبی سدههای قبل پیش از آنکه شاعران موفقی باشند، ارادتمندان مخلصی بودند اما متأسفانه در یک دهه اخیر میان این سه قشر (شاعر، مداح و عالم دینی) فاصلههایی افتاده است و در بسیاری از اشعار ادبیات آیینی(یا دینی یا هیات... یا آن را هرچه مینامیم) جایگاه شخصیتهای مذهبی رعایت نمیشود. این مشکل از زمانی ایجاد میشود که من به عنوان شاعر جایگاه شعرم را بالاتر از عالم دینی میببینم.
«عَمان سامانی» از پیشگامان شعر عاشورایی است. نظرتان درباره شاخصههای شعرش چیست؟
در هر دورهای شاعر متاثر از زمانه خود است. عَمان سامانی شاعری جریان ساز بود و توانست سطح بینش و درک مردم زمانه خود را با آثارشان ارتقا دهد. او توانست در حوزههایی وارد شود که پیش از خودش کمتر کسی به آنها پرداخته بود. عمان، حماسه و عرفان را همزمان در شعر عاشورا به اوج رساند و با بهره از لطافت حسی، ذهن مخاطب را به عمق حادثه عاشورا معطوف کرد. در واقع، شعر عاشوراییاش را به عاشورایی در شعر تبدیل کرد. شعر او دارای شاخصههایی است که سبب شناخت و درک بهتر مخاطب از دغدغههای دینی، نهضت و عطوفت امام حسین (ع) میشود.
فکر میکنید تمرکز و دقت در چه عناصری سبب شد که او به چنین جایگاهی برسد؟
کسانی همچون عمان و محتشم نسبت به شعرشان دغدغهمند بودند. عمان سامانی در مقدمه «گنجینه اسرار» از فردی به نام میرزا سلیمان خان یاد میکند که ساکن اصفهان بوده و معتمد دربار ناصر الدین شاه. عمان در کتابش بیان میکند که میرزا سلیمان خان که فردی دارای شان و مقام بوده به وی گفته که «خوشحال باش که آنچه که تو در قالب شعر سروده بودی، به تایید حضرت ابا عبدالله (ع) رسیده است». این موضوع قطعا ناشی از دقت و حساسیت خاص آنها در بهکارگیری واژهها و مفاهیم موجود در اشعارشان است؛ اینکه دقتهای ادبی را در کنار دقتهای معرفتی و تاریخی مینشاندند و در نهایت نیز شعرشان را در محضر مراجع بزرگ میخواندند تا پس از تصحیح و تأیید، به دیگران داده شود.
شیوه روایتگری عمان در شعرش دارای چه شاخصههایی است؟
عمان در کتاب خویش «گنجینه اسرار» واقعه کربلا را با «پا پس کشیدنهای پی در پی از نقل صریح جنایتها» نقل میکند. فراز به فرازی را که انتخاب کرده، دقیق و نمایندهای از یک شیوه عاشقی امام، فرزندان و یارانشان است. تنهایی امام را ملموس و اندوه امام را محسوس میکند... و در کنار اینها، تأکید میکند که خودش، راوی بیاختیاری است در بند دلپذیر گویندهای امین و دقیق. از آن همه اتفاق هم اندکی میگوید تا افتادن آن بزرگوار در گودال قتلگاه و فراتر نمیرود. در انتها نیز بیان میکند آن کسی که من از زبان او این واقعه را شرح میدهم، دیگر نمیتواند سخن بگوید پس من نیز وادار به سکوتم از ندانستن. همین شیوه روایتگری را در مرثیهها و روضههای قدیمی پس از عمان نیز شاهدیم. آنها به دلیل شأنی که برای روضه ابا عبدالله (ع) قائل بودند از بیان صریح و عریان و همراه با جزئیات اتفاقات پرهیز میکردند. اغلب ناتمام میگفتند تا خود شنوندگان در ذهنشان ادامه دهند. شاعران و مداحان نسلهای گذشته بسیار مبادی آداب بودند. این نوع نگاه ناشی از رسیدن به یک معرفت عمیق است. کاش این روزها در روضههای ما به این مسائل آنچنان که باید دقت شود.
این قبیل بیدقتیها در محافل چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
وقتی این دقتها و ظرافتها را از عزاداریها بگیرید، شعر شاعر از سطح ماجرا فراتر نمیرود. مداح نیز برای گریاندن مردم رو به توصیف آشکار و صریح میآورد و نتیجه این میشود که فضای مداحی و عزاداری ما از فضای خدمتگزاری به اهل بیت (ع) دور شود. ودیعه و میراث نسل پیش از ما نیز به مرور از دست میرود. فریاد، جای زمزمه را میگیرد... اجتهاد سلیقهای جای درک معرفتی از عاشورای امام را میگیرد... و در یک کلام، خواست شخصی ما بر جای نظر و امر امامت را میگیرد و آنوقت باید مدام نگران باشیم که آیا محفل ما خوشایند اهل بیت است یا نه؟!
به شعر مذهبی و جامعه معاصر بپردازیم. شعر دینی امروز در بسیاری موارد نگاهی نیز به نقد مضامین اجتماعی عصر خود دارد .نظر شما در این باره چیست؟
این نوع نگاه در اشعار بسیاری از شاعران هم عصر ما متجلی است و از این نکته نشات میگیرد که شاعر نسبت به تطابق مردم زمانه خود با آئین و منش امام حسین (ع) و دور شدن از بیعت شکنان با اباعبدالله دغدغهمند است. در این نوع نگاه شاعر با طنزی تلخ به نقد این مسائل میپردازد. این طنز خندهای را بر لب نمیآورد بلکه تفکر و اندیشهای را به همراه دارد که در پس آن، انتظار تحول و«بهترشدن» است. این نوع نگاه انگیزه تغییر و تحول درونی و هماهنگی بیشتر را با فرهنگ و حرکت امام حسین (ع) و اولیای دین فراهم میآورد.
به حوزه نثر و ادبیات داستانی بپردازیم. کتابهای داستانی شما عمدتا مجموعه آثاری کوتاه هستند. چرا بیشتر به قالب کوتاه تمایل دارید؟
البته آثار بلند هم دارم اما شروع این شیوه از کوتاه نویسی من با «کتاب تا دریا» در سال 1372 آغاز شد. احساس من این است که مخاطب آثار کوتاه بیشتر هستند و این شیوه بیشتر میتواند با مخاطب عام همراه شود. سالهاست که به نگارش آثار کوتاه رو آوردهام و اثر مثبت آن را هم در جذب مخاطب دیدهام. بر این باورم که مخاطبان آثار ادبی و هنری در جامعه معاصر ما بسیار کم حوصلهاند؛ به عنوان نمونه، اقبالی که از مجموعه عقیقم در نشر نسیما شد، بهترین نمونه از توافق مخاطبان با چنین نگاه و شیوهای است.
و سخن پایانی:
اثر عمیق از موثر عمیق شکل میگیرد و اثر ادبی نیز از موثر ادیب آفریده میشود. همه در ابتدا باید سیاه مشق کنند تا به مشق دادن برسند. شکل گیری شخصیت شاعر و نویسنده با طی کردن مرحله به مرحله در مسیر هنر صورت میگیرد. در این عرصه هر هنر آموزی در ابتدا رو به تقلید میآورد. تغییر در تقلید، تحول در تقلید و در نهایت رسیدن به سبک خاص نیاز به طی کردن گام به گام مراحل دارد. به نظرم افرادی میتوانند این تاثیرگذاری را ایجاد بکنند که خود مراحل را آرام آرام طی کردهاند. من نیز هنوز هنرجوی همین مسیرم.
نظر شما