سیدعلی صالحی در یادداشتی که به مناسبت 29 آبان سالروز تولد محمدعلی سپانلو برای ایبنا ارسال کرده نوشته است: هفته پیش سپانلو را دیدم. همچنان بلند بالا و خنده رو به من گفت: صالحی با موهایش مثل کوه برف است از دور!
و محمدعلی سپانلو... مثلِ همیشه نیکنهاد و خنده خندهرو، وسطِ کار و بارِ کلمات را میگرفت و ماه...! تا هفته پیش که دیدم باید به دیدناش بروم، همراه دوستانِ مسافرم آرش اسلامی و سپس علی نادری... دورِ او نشستیم به اختلاط و حرفِ خوش.
سپانلو، تکیده ـ اما هنوز بالا بلند، از پلهها که به زیر میآمد، بلند گفت:
ـ صالحی با موهایش مثل کوه برف است از دور!
و باز هم به شادی کنارِ هم بودیم. او اولادِ آبان است. در آبان از سرِ اتفاق به دیدارِ اولاد آبان رفته بودیم. میلادِ شاعرِ ایران به میمنت ...! «زمستان بلاتکلیف ما» را برایم امضا کرد، و نوشت:
«رفیق قدیمی...»:
افسانه شعر در سحرگاهِ شباب
گهواره خواب بود و سرمستی ناب
بیداری تلخ بین، پس از سُکر شراب
شب رو به درازی کند و ما بیخواب
«زمستان بلا تکلیفِ ما» هم در همین آبان از سوی نشر چشمه منتشر شده است. هزار بغل گُل به میمنتِ میلاد تو سپانلویِ گرامی! من این دفتر را با دقت خواندم.
سپانلو از جمله شاعرانِ بزرگِ روزگارِ ماست که از خواندن آثار او خسته نمیشوم. چهل سال است که با «سندباد بحری» او برای بازنیامدن رفتهام. از «منظومه خاک» تا این «زمستان...» که تکلیفِ همه ما روشن است: امید، کلمه، آزادی! و کلمه آزادی...!
در بازگشتِ شبانه به خانه، طولِ راه ... به برادرم، به استادم و به دوستم سپانلو فکر میکردم. خود نیاز به شفا دارم، اما همه دعاهایم برای او... تا سال بعد که باز برای میلادش ... جشنی تمام بگیریم!
* تیتر یادداشت برگرفته از شعری در مجموعه «پاییز در بزگراه» سروده محمد علی سپانلوست.
نظر شما