پنجمین نشست تاریخ شفاهی کتاب برگزار شد
پاپوش ساواک برای ابراهیم رمضانی و جداشدن از انتشارات ابن سینا/ پای خاطرات مدیر انتشارات غزالی
سیدجمالالدین سیدمهدی دربندی، مدیر انتشارات غزالی که میهمان پنجمین نشست از سلسله نشستهای تاریخ شفاهی کتاب بود، ضمن بیان خاطراتی از چگونگی ورود به دنیای نشر، مهمترین علت رویگردانی مردم از مطالعه و کتاب را گرانی این کالای فرهنگی دانست.
مدیر انتشارات غزالی در این مراسم اظهار کرد: من فرزند سیدعبدالله، متولد سیام آذر سال 1317 هستم. از سال 1325 کار چاپ را در چاپخانه شرق واقع در لالهزار جنوبی (سرای لالهزار) آغاز کردم. پدرم قبل از این چاپخانه به صورت مشارکتی چاپخانه دیگری نیز داشت.
دربندی با اشاره به اینکه در آن زمان در تهران سه چاپخانه بیشتر وجود نداشت، ادامه داد: یکی از این چاپخانهها، «مهر» نام داشت که پدرم با ابراهیم رمضانی مسئولیت آن را بر عهده داشتند. مرحوم پدرم حدود دو سال آنجا فعالیت کرد و سپس با مرحوم علی دشتی برای چاپ روزنامه «شفق سرخ» همکاری کرد.
وی افزود: مرحوم پدرم بعد از مدتی فعالیت و همکاری خود با علی دشتی را خاتمه داد و چاپخانه مستقلی با یک ماشین چاپ سنتی راهاندازی کرد. حدود 40 سال در این چاپخانه فعالیت کرد. آن زمان، فیلم و زینک با سفیده تخممرغ تهیه میشد.
مدیر انتشارات غزالی اولین فعالیت خود را در حوزه چاپ و نشر، پخش روزنامهای که پدرش منتشر میکرد عنوان کرد و گفت: من عصرها به چاپخانه پدرم میرفتم و روزنامهها را در سطح شهر پخش میکردم. به دفاتر حزبی نیز مراجعه می کردم و بسیار تمایل حزبی داشتم. به دکتر حسین فاطمی نیز خیلی علاقهمند بودم؛ وی اخلاق خوبی داشت و بسیار باسواد بود به گونهای که همه دوستش داشتند.
وی با بیان اینکه آشنایی وی با علی دشتی، حجازی و علی اصغر حکمت در چاپخانه مهر صورت گرفت، افزود: از بچگی با این دوستان، بودم و کار غلطگیری را انجام میدادم و رابط میان چاپخانه مهر با نویسندگان، انتشارات ابن سینا (به مدیرمسئولی ابراهیم رمضانی) بودم.
نصرالله حدادی، دبیر نشست در ادامه این مراسم، گفت: ابراهیم رمضانی در حوزه کتاب و نشر تحول عظیمی به وجود آورد به گونهای که تقریبا هیچ ناشری نبود که به پای رمضانی برسد. کمی از آقای رمضانی برایمان بگویید.
سیدمهدی دربندی نیز بیان کرد: کار ابراهیم رمضانی تک بود و کارهایش واقعا دیده میشدند. هیچ ناشری مانند رمضانی معروف نبود. بعد از ایشان، آقای اقبال روی کار آمد. اقبال حدود سه مشاور داشت که «فریدونکار» و «حسن عمید» دو تن از آنها بودند. سپس آقای جعفری روی کار آمد و سه نوبت در طول فعالیتش در حوزه چاپ و نشر ورشکست شد. به گونهای که کارش به خودکشی کشید اما «محمد علی خیام» به فریادش رسید. سپس «مهدی سهیلی» و آقای «تجویدی» و چند نفر دیگر از آقای جعفری حمایت کردند تا اینکه توانست دوباره پا بگیرد و نخستین کتاب رنگی با عنوان «حافظ» را منتشر کرد.
حدادی در ادامه پرسید: ابراهیم رمضانی با وجود فعالیتهای چشمگیر در عرصه نشر، چرا به یک باره تمام کتابهای خود را به ناشران دیگر واگذار کرد؟
سیدمهدی دربندی پاسخ داد: به آقای رمضانی ضربه شدید خانوادگی وارد شد؛ به گونهای که وی را از پا انداخت. به همین دلیل عقبنشینی کرد. بعدها نیز با پاپوشی که توسط ساواک برایش دوخته شد، متأسفانه مجبور شد مغازه انتشارات ابن سینا را ترک کند؛ اگر بخواهم دقیق بگویم، آقای مفرح، رئیس بانک صادرات زمان شاه، این پاپوش را برایش دوخته بود. رمضانی سپس به 25 شهریور رفت و بعد از آن هم به زندان افتاد، اما به کمک علی دشتی آزاد شد.
مدیر انشارات غزالی اظهار کرد: پدر مرحوم من نیز به دلیل چاپ کتاب «خلقیات ما ایرانیان» به قلم جمالزاده، به زندان افتاد. علی دشتی این بار به کمک پدرم آمد و او را نیز از زندان آزاد کرد. بعد از این ماجرا، چاپخانه پدرم را برای همیشه بستند و اکنون این چاپخانه توسط وراث فروخته شده است.
وی یادآور شد: حین کار کردن در چاپخانه پدرم بودم که در سال 1332 کتابی با عنوان «در قبر خبری نیست» را منتشر کردم. ابراهیم رمضانی که این اثر را دیده بود به پدرم گفت «که مغز این پسر کار میکند، بنابراین سیدجمالالدین را برای فعالیت و همکاری با من تشویق کن.» در نهایت من برای ادامه فعالیت به نزد رمضانی رفتم. آن زمان روزی 40 تومان حقوق دریافت میکردم. یک ماه حقوقم به 60 تومان رسید و در نهایت که از رمضانی جدا شدم، 160 تومان حقوق گرفتم.
سیدمهدی دربندی ادامه داد: بعد از مدتی که از ابراهیم رمضانی جدا شدم، با خاندان انتشارات علمی آشنا شدم؛ آنجا که بودم که فعالیت این انتشارات را از حالت سنتی خارج کردیم. حدود پنج سال در این انتشارات فعالیت کردم، سپس به صورت مستقل انتشارات فخر رازی و در نهایت انتشارات غزالی را راهاندازی کردم و طی سالهای 1347 تا 1356 توانستم حدود 100 عنوان کتاب چاپ کنم.
مدیر انتشارات غزالی افزود: ملاک من برای انتخاب و چاپ کتابها، سوددهی و تجارت بود. تمام اموراتم از انتشارات غزالی میگذشت و رابطهام با همه همکاران سابقم خوب بود. در دوران انقلاب، کتابهای روانشناسی و کتاب «یوگا» را منتشر کردم. سپس کمکار شدم و توان ادامه فعالیت را نداشتم و به دلیل مشکلات خانوادگی نسبت به چاپ کتاب دلسرد شدم. «ایران اقلیم عشق» عنوان آخرین کتابی بود که از سوی انتشارات غزالی منتشر شد.
وی ضمن تأکید بر این نکته که به کار نشر بسیار علاقهمند است، گفت: در طول فعالیتم با همه فعالان چاپ و نشر کتاب، دوست بودم و هیچگاه در دوران فعالیتم، از چاپ کتابی پشیمان نشدم. اکنون نیز بیمار هستم؛ عمل جراحی قلب داشتم. سرطان خون نیز دارم و به شدت تحت درمان هستم.
سیدمهدی دربندی در پاسخ به سوال حدادی درباره «نشر دولتی» گفت: نشر دولتی نیز خوب است؛ به طور مثال همه کتابهایی که وزارت امور خارجه منتشر میکند، تاریخی هستند و این چه اشکالی دارد؟!
نصرالله حدادی با طرح سوالی دیگر، نظر دربندی را در مورد «رشد منفی شمارگان کتابها» جویا شد، که دربندی پاسخ داد: به نظر من مهمترین علت پایین آمدن شمارگان کتابها، گرانی کاغذ و به دنبال آن، گرانی کتاب است. اگر مواد اولیه کتاب ارزان شوند، کتاب نیز ارزان میشود و به صورت خود به خود شمارگان کتابها نیز افزایش مییابند. بنابراین، علت اصلی روی گرداندن مردم از مطالعه، گرانی کتاب است.
نظر شما