گزارش ایبنا از نشست نقد و بررسی دو کتاب «آسمان جان» و «عهد اَلَست»/ 2
سید عرب: پورجوادی در نقل روایات در کتابش آنها را نقد نکرده است/ پورجوادی: کار من نقد روایات نبوده و نیست
حسن سید عرب در نقد کتاب «آسمان جان» گفت: در مقدمه کتاب، به نظر میآید نصرالله پورجوادی درباره گزارشهایی که از معنویت عُمَر آمده تحت تاثیر این نقل قولها قرار گرفته و کمتر آنها را نقد کرده است. پورجوادی در پاسخ به این انتقاد گفت: کار من در کتاب «آسمان جان» نقد احادیث و روایات نبوده و نیست. من فقط خواستهام در این دو اثر روایات خیالی مولانا از عمر را بازگو و تحلیل کنم و قضاوت هم نکردهام.
سعید کریمی از سخنرانان این مراسم درباره کتاب «عهد الست» طی سخنانی گفت: این کتاب حاصل 40 سال تفکر ایشان درباره این موضوع است آن چیزی که پورجوادی در این کتاب تحت عنوان «تصوف عاشقانه فارسی» یاد کرده است.
وی با بیان اینکه «تصوف عاشقانه فارسی» دو ویژگی دارد افزود: نخستین ویژگی این مکتب این است که آثاری که در آن به وجود آمده اغلب به زبان فارسی است. دومین ویژگی این مکتب این است که اساس آن بر مفهوم عشق است چون تا قبل از این که این مکتب به وجود بیاید مفهومی در فلسفه اسلامی بود که به تبع فلسفه بونانی به وجود آمد و آن مفهوم «وجود» است. کاری که بزرگان «تصوف عاشقانه فارسی» انجام آمدند، این بود که مفهوم عشق را جایگزین وجود کردند. افرادی مانند حافظ در این دسته میگنجند.
وی افزود: عهد الست در واقع یک مفهوم اسطورهای است که در ابتدا یک جنبه حسی و عینی دارد. پس از آن جنبه متافیزیکی پیدا میکند و از حالت جسمی خارج میشود.
به گفته کریمی، در برخورد با آیه الست متفکران، صوفیان، شاعران و ... دو نوع برخورد داشتند. نخستین برخورد متفکران و شاعران و بهویژه اهل حدیث این بوده که این واقعه الست واقعاً اتفاق افتاده است. در اینجا کسانی که با این واقعه اینگونه برخورد کردند نیز دو دسته میشوند. عدهای این مفهوم را به صورت واقعی قبول دارند و به همه جزئیات میپردازند و دسته دیگری این مفهوم را به عالم خیال بردند و از حالت حسی خارج کردند و آن را به لا مکان و لا زمان بردند. در اهل تسنن اینگونه است.
وی با اشاره به اینکه دسته دیگر واقعه الست را غیر واقعی میدانند گفت: ابوحامد غزالی در راس آنان است. پورجوادی در این کتاب کار مهمی کرده و نشان داده که چگونه یک شاعر صوفی از یک مفهوم کاملاً حسی ـ عینی یک مفهوم کاملاً خیالی ساخته و آن را به کار گرفته است.
کریمی با بیان اینکه کتاب «عهد الست» بسیار شکیل، چشمنواز و خوشخوان است گفت: اما همانطور که دکتر سوری هم گفتند امیدوارم اشکالات ویرایشی آن بر طرف شود.
وی درباره کتاب «آسمان جان» نیز به ذکر دو نکته قابل بسنده کرد و عنوان کرد: این کتاب توصیف و تحلیل دو داستان بلند از مثنوی مولانا است: داستان فرستاده قیصر روم که در آن مولانا میخواهد بگوید انسان از کجا آمده و به کجا رسیده است و داستان «پیر چنگی» که میخواهد بگوید انسان چگونه میتواند از این جایگاه به جایگاه اصلی خود بر گردد. مولانا میخواهد عمر را در این جایگاه بنشاند.
وی همچنین درباره احادیثی که در مقدمه کتاب آورده شده و بیان شد که احادیث صحت و سندش بررسی نشده گفت: نقدی که حسن سیدعرب به این کتاب وارد کرده، مستقیماً به پورجوادی وارد نیست بلکه به صوفیه و تصوف وارد است و باید صوفیه را نقد کنیم که چرا از این احادیث استفاده کرده است. کار پورجوادی این بوده که به عنوان یک پدیدار شناس ببیند مولانا چه چهرهای از عمر ساخته است. بنابراین کار او در این کتاب نقد تصوف نیست بلکه نقد دیدگاه مولانا در ساختن چهره جدیدی از هنر است. چون مولانا عمر را در جایگاهی نشانده که شایسته آن نیست در حالی که به نظر اهل تسنن عمر یکی از صحابه بزرگ پیامبر (ص) به شمار میرود و گفتار و رفتار او برای اهل سنت از اعتبار زیادی برخوردار است اما او در حد یک شیخ کامل صوفیه نیست. بنابراین پورجوادی میگوید این چهرهای که مولانا برای او ساخته اندازه عمر نیست.
حسن سیدعرب نیز در بخش پایانی این مراسم درباره این دو کتاب گفت: فرهنگ معاصر از بهترین ناشران کتاب در کشور است و در جریان فرهنگی کشور ما تاثیرگذار بوده و من از آنها تشکر میکنم. بیشتر سخن من درباره کتاب «آسمان جان» است. در مقدمه کتاب، به نظر میآید نصرالله پورجوادی درباره گزارشهایی که از معنویت عمر آمده تحت تاثیر این نقل قولها قرار گرفته و کمتر آنها را نقد کرده است.
وی ادامه داد: نقل قولهایی که صوفیه آورده اگر مشهور هم نباشد
مجعول است و ارزیابی حدیث باید به اهل آن سپرده شود و بر اساس اینها نباید تصوف را به ایدئولوژی تبدیل کنیم. در کتاب بیان شده که این که شیطان از عمر میترسد دلالت بر عصمت عمر دارد، در حالی که این با اصول اعتقادی کلامی اهل تسنن در تضاد است چون آنها پیامبر را هم دارای عصمت مطلق نمی دانند بنابراین احادیث اهل صوفیه قابل اعتماد نیست.
وی با اشاره به بخشهای دیگر این کتاب گفت: در هیچ یک از منابع اهل حدیث، عمر را فاروق نخواندهاند. این لقب را اهل کتاب به او داده ومسلمانان هم تحت تاثیر آن عمر را فاروق نامیدهاند. همین عنوان برای حضرت امیر هم نقل شده است بنابراین در احادیث باید کند و کاو بیشتری میشد و شایسته بود به منابع دیگر هم مراجعه شود.
نصرالله پورجوادی نیز در انتهای این مراسم با بیان اینکه کار من در کتاب «آسمان جان» نقد احادیث و روایات نبوده و نیست گفت: من قبلاَ هم راجع به سهروردی و نگاه او به عمر مقالهای نوشتهام. در آنجا گفتم که حتی سهروردی هم عمر را محدِّث میداند و همان چیزهایی را که مولوی درباره محدث بودن عمر آورده من نقل کردم. بنابراین من کاری با سهروردی نداشتم و آن را نقد نکردم، تنها سعی من برآن بود که بگویم سهروردی چگونه عمر را توصیف کرده است.
وی ادامه داد: من در این دو کتاب حتی کاری نداشتهام که آیا احادیث صحیح بوده است یا خیر؟ من اصلاً، امروز به علم حدیث مرسوم نزد قدما اعتقادی ندارم و آن را قبول ندارم چون امروزه رشته حدیث شناسی کلاً رشتهای دیگر است. اگر الان بخواهیم حدیثشناسی کنیم، منابع و روشهایمان فرق میکند. حال ممکن است این سوال شود که آیا من این داستانها راقبول دارم یا خیر که این سوال مجزایی است.
وی افزود: من فقط خواستهام در این دو اثر روایات خیالی مولانا از عمر را بازگو و تحلیل کنم و قضاوت هم نکردهام. من سعی کردم اعتقادم را در این کتاب نشان ندهم. نخواستهام مخاطب کتابم بفهمد من شیعهام یا سنی یا اینکه با چیزهایی که مولوی گفته موافقم یا خیر. این روش من در کتاب «آسمان جان» بوده است.
پورجوادی با تاکید بر اینکه من به تاریخ مقدس ارشادی توجه کردم افزود: صوفیه تاریخ ارشادی داشتند و نقد تاریخ ارشادی، نقد تاریخ علمی نیست و با تاریخ نگاری علمی خیلی متفاوت است. در تاریخ مقدس یا تاریخ ارشادی ما نمیتوانیم نقد وارد کنیم چون هدف این دو رشته با هم متفاوت است. در تاریخ نگاری علمی هدف شناخت و کسب علم است ولی هدف تاریخ مقدس و ارشادی قصدش ارشاد مخاطب و دادن «حال» به مریدان است؛ مثل کتاب تذکره الاولیا. هدف از خواندن کتاب این بود که حال به مریدانشان بدهند تا آنها بر اساس شخصیتهای کتاب زندگیشان را درست کنند.
به گفته وی، کسی کاری به راست و دروغ حوادث نداشته و فقط نگاه میکردهاند که کسانی با این ویژگی و خصلت زیستهاند که باید از آنها و زندگیشان درس گرفت و ارشاد شد مانند ماجرای کربلا و روایات عامیانه که عموماَ درمجالس روضه خوانده میشده است. در قدیم روضهخوانهای با اصل و نسب مدام اشاره میکردند که آنچه میخوانم زبان حال امام حسین یا دیگران است. یعنی بدانید که چیزی که از من میشنوید واقعیت محض و تاریخ حقیقی نیست بلکه نگاه مقدس و ارشادی به واقعه کربلاست که منِ واعظ میگویم تا به شما «حال» دست دهد. پس زبان حال امام با اسب و جواب گفتن اسب در تاریخ نمیگنجد. اینها تاریخ ارشادی است که هدفش ایجاد سمپاتی روحی و تحول معنوی در مخاطب است. مولانا نیز نگاهش به عمر از نوع تاریخ ارشادی است.
پورجوادی درباره ریشههای تاریخی عهد الست در متون دورههای پیش از اسلام نیز اظهار کرد: در ابتدا بگویم من متخصص دوره پیش از اسلام نیستم و به خودم اجازه ندادم وارد این حوزه شوم، چون متخصصانی هستند که این متون را میشناسند.
وی ادامه داد: بسیاری از متونی که ما میبینیم در دورههای اسلامی نوشته شده اگرچه به دوره قبل از اسلام میپردازد. به طور مثال، مساله رویت ماه در آسمان که آن را به عنوان رویت خدا میدیدند با مسیحیت شروع میشود و بعد وارد اسلام میشود و یهودیت هم درباره آن صحبت میکند. من این موضوع را با دکتر تفضلی صحبت کردم که آیا در منابع پیش از اسلام چنین چیزی بوده است ایشان منبعی در قرن سوم را معرفی کرد. اما من نمیتوانستم با خواندن این یک کتاب بفهمم که آیا این موضوع واقعا در آن زمان بوده است یا نه؟ بنابراین نمیتوانم بگویم عهد الست پیش از اسلام بوده است حتی نمیتوانم آن را نفی کنم و متخصصان باید این موضوع را بررسی کنند.
این نویسنده اضافه کرد: یکی از دلایلی که این کتاب غلطهای بسیاری دارد این است که من برخی جاها را سه یا چهار بار نوشتم و خیلی از مطالب کتاب را جا به جا کردم و نظم آن را بر هم زدم بنابراین اشکالاتش بسیار است.
وی در بخش دیگری از سخنانش درباره تصور خطی ما از عهد الست گفت: تصور ما از زمان خطی است و زمان خطی مال این زندگی است. حوادثی هست که داخل این زمان خطی رخ نمیدهد مانند حادثهای که برای هر یک از ما قبل از تولدمان رخ داده و آن در تاریخ خطی ما نیست. بنابراین عهد الست در زمان خطی نیست و تاریخی ورای این زمانی است که ما در آن هستیم و هانری کربن از آن به عنوان متاتاریخ نام میبرد.
پورجوادی تاکید کرد: هر یک از ما اگر بخواهد راجع به توحید و معاد فکر کند نباید آن را در تاریخ خطی در نظر بگیرد چون ما تصور تاریخ دوری نداریم و معمولاً نمی توانیم معاد را در نظر بگیریم. کسانی که به تناسخ اعتقاد دارند به تاریخ دوری اعتقاد دارند.
وی با بیان اینکه اسطورهها مربوط به تاریخ زمان دورانی هستند گفت: فیزیکدانانی که به دنبال پیدایش زمان کهکشانها هستند خطی فکر میکنند. در حالی که به طور مثال دمیدن نفس الهی در روح ما متعلق به تاریخ خطی نیست بلکه اسطورهای ورای زمان خطی است و این یعنی هر نفسی که شما میکشید خدا در شما دمیده و نفس الهی است. بنابراین عهد الست را وقتی از تاریخ خطی دربیاوریم و وارد تاریخ دورانی کنیم مدام تکرار میشود و این را در اشعار حافظ میبینید.
پورجوادی افزود: عظمت حافظ این است که این اسطوره را مدام زنده میکند و تاریخ را چنان که باید باشد دورانی میکند. هر لحظه ساقی میتواند باده الست را به ما بدهد و آن را بگیرد. من سعی کردم در این کتاب این را نشان بدهم. این موضوعات در شعر فارسی است و در شعر عربی دیده نمیشود چون زیستن در اسطوره و زنده کردن عهد و وفا کردن به آن در شعر فارسی رخ داده است.
نظر شما