دکتر رسول جعفریان در یادداشت تازه خود به نکات جالبی درباره کتاب «گاونامه» اشاره کرده است.
بسیار خوب، این سخن درستی است، اما در جامعه ای که ما هنوز حرفهای ابن سینا و صدرالمتالهین و بسیاری دیگر را تکرار می کنیم، حالا تکرار کردن برخی از حرفهای قرن 16 و 17 هم زیاد اشکالی ندارد.
شاید دست کم در باره برخی از این حرفها بتوان گفت خیلی هم بستگی به قرن و زمان ندارد، بستگی به وضعیت ما دارد که در کجای تاریخ هستیم. فلان روستای آمازون یا هند ممکن است در قرن پنجم قبل از میلاد زندگی کنند و جای دیگر در زمان دیگر..... هر جامعه ای حرفهای خودش را دارد و با داشت های خودش سرش را گرم می کند.
البته این اواخر گاهی فکر می کنم برخی از حرفهایی که می زنیم، یک جورایی مربوط به قرن نوزدهم است، دوران علم گرایی و زمانی که مثلا ارنست رنان و دیگران نظریاتی در باره علوم انسانی جدید داشتند و می خواستند آنها را علمی کنند. بنده دست کم در اینجا نمی خواهم چیزی در باره علوم انسانی بگویم. اتفاقا قصد دارم در باره علوم طبیعی مطلبی را عرض کنم.
کتاب «گاونامه» را دیدم. از سال 1306 ش که همان سال 1927 میلادی است. دانشمندی کاشانی با نام محمد حسن کاشانی که مقیم بمبئی بوده و مسلط به علوم جدید و زبان انگلیسی کتابی در 223 در باره گاو نوشته که به نظر می آید نسبت به زمان خود اثری جامع بوده است.
ابتدا چند نکته:
اولا این که بمبئی حق بزرگی گردن فرهنگ ما بویژه زبان فارسی دارد و ما هنوز چیز درستی در این زمینه از آن نمی دانیم.
ثانیا ایرانیانی که مقیم هند بوده اند و به فرهنگ ایران خدمت کرده اند را درست نمی شناسیم باید این که کارهای خوبی در این زمینه شده است.
ثالثا تاثیر علوم جدید را بیشتر از سوی فرنگ و از طریق عثمانی و روسیه می دانیم در حالی که مسیر هند روی ما تاثیر زیادی داشته که باید ابعاد آن را روشن کنیم و یک پایان نامه خوب هم در گروه تاریخ دانشگاه تهران در این باره دفاع شد که شروع خوبی بود.
اما این «گاو نامه» نگاهی کاملا عالمانه به بحث گاو، نژادهای مختلف اروپایی و غیر اروپایی و ویژگی های هر یک از جنبه های مختلف دارد که نگاه عالمانه نویسنده را در طرح این مبحث در فارسی آن هم با نثری کاملا علمی و شیوا همراه با تصاویر بسیار زیاد، جداول و اطلاعات گرانبها در این زمینه، نشان می دهد.
بحث بنده برای طرح این کتاب، این است که ما چه اندازه برای اصلاح جامعه خودمان، در همان حوزه علوم طبیعی تلاش کرده ایم؟ پیشینه این کار در میان ما چه اندازه است؟ به نظر هر وقت بحث از فرهنگ جدید می شود ابعاد منفی آن را بزرگ می کنیم، اما در این باره که به هر حال ما یک تجربه ای را از میانه قرن سیزدهم هجری به این طرف برای ترجمه و تالیف آثار علمی و فنی داشته ایم کمتر مورد بررسی قرار می دهیم.
البته تا آنجا که می دانم سابقه داشتن نشریه کشاورزی هم در ایران بسیار قدیمی است، اما مقصودم از طرح این کتاب این بود که ما باید در حوزه های مربوط به علم، کار نشر را جدی بگیریم. آنچه امروزه از بحثهای مربوط به به کتاب در جامعه شاهدیم گویی همه مشکل ما بر سر علوم انسانی و آثار دینی و ادبی است. بحثهایی که اغلب چیزی در آنها حل نشده و دعواهای جدید هم درست می شود.
اما نسبت به آثار علمی، چه کسانی و چه مراکزی در اندیشه انتشار آثار علمی دقیق هستند؟ چه قضاوتی در حوزه کتاب سال در باره کتابهای تالیفی مهم در این حوزه صورت می گیرد و کجا نقادی می شود؟ چه کسانی درگیر این مبحث در وزارت ارشاد یا اداره کتاب هستند؟ آیا اصلا تشویقی برای این کار هست؟ یک مرکز نشر دانشگاهی بود که به آن روز افتاد و معلوم نشد چه بر سرش آمد. سمت هم که تمام هم و غمش کتابهای علوم انسانی است و البته در شرح وظائفش هم همین آمده است. اما به هر حال آثار علمی در کجا مورد حمایت قرار می گیرد؟ آیا در این زمینه جز آنچه در صحنه عمل شاهدیم، کار جدی صورت می گیرد. من اطلاعات کافی ندارم، اما آنچه از اطرافم ملاحظه می کنم، متاسفانه نگاهم منفی است.
حال کتاب سرجای خود، کاش با تعطیل شدن چند شبکه که کار درستی هم بود، یک شبکه فقط برای ترویج علم و دانش ایجاد می شد و به طور مداوم آخرین درست آوردهای علمی را به مردم می رساند.
نظر شما