کتاب «100 واژه کلیدی در جامعهشناسی»، حاصل تلاش 21 نفر از جامعهشناسان عضو هیئت تحریریه مجله جامعهشناسی است که دغدغه عبور از اختلاف مکتب و روشهایی را دارند که در جریان دهههای 1960 و 1970 پدیدار شدهاند و طرفدار رویکردی کثرتگرا و پاسخگو در رشته جامعهشناسیاند.
در مقدمه این اثر، هدف جامعهشناسی در حالت عام و مقصود از نگارش این کتاب را با این تعاریف مییابیم که موضوع جامعهشناسی، انسان اجتماعی یا انسان اجتماعیشده است. جامعهشناسان در سطحی کلی، روی این واقعیت بهآسانی توافق میکنند که رشته تخصصیشان علم روابط اجتماعی است، به همان شکلی که محیط ـ قالبهای اجتماعیشدن، تحمیل و منتقل کردهاند و نیز به همان شیوهای که افراد آنها را زیسته و تجربه کردهاند. اما ورای این تعریف کلی، جامعهشناس با کدام روشها کار میکند؟ مفاهیم عمده جامعهشناسی کدامند؟ و بر مبنای کدام وابستگیهای اجتماعی میتوان روابط فرد با جامعه را تعریف کرد؟
اینها اصلیترین پرسشهایی هستند که این کتاب بنا دارد به آنها پاسخ دهد. اما مقدمه کتاب میگوید که با وجود رویکردها، حساسیتها و مکتبهای متفاوت در این میدان تخصصی، بعید به نظر میرسد که جامعهشناسان، به صورت انفرادی، به این پرسشها پاسخ یکسان بدهند؛ به این دلیل یکسانسازی پاسخها ضروری است.
انگیزه: عبور از اختلاف مکاتب در دهههای 60 و 70 میلادی
سرژ پوگام ــ سرویراستار این کتاب ــ اذعان می کند که برای گزینش و نگارش مدخلهای این اثر راهنما، 21 جامعهشناس عضو هیئت تحریریه مجله جامعهشناسی، چند بار دور هم جمع شدند. آنان ضمن تعیین خط مشی این مجله با مخاطبان عمومی، این کتاب را نیز نوشتند. بدینسان این 100 واژه از همفکری پویای هیئت تحریریه مجله جامعهشناسی برخوردار شدهاند که بیشتر آنان را جامعهشناسان جوانی تشکیل دادهاند که دغدغه عبور از اختلاف مکتب و روشهایی را دارند که در جریان دهههای 1960 و 1970 پدیدار شدهاند. آنها طرفدار رویکردی کثرتگرا و پاسخگو در رشته جامعهشناسیاند.
وی ادامه میدهد که از مؤلفان درخواست شده بود در بیان دیدگاههای شخصی و اختلاف نظرهای احتمالیشان با شفافیت کامل عمل کنند؛ لذا این کتاب از مقابله و مواجهه چندین دیدگاه به ثمر نشسته است و از این رو بیانگر اراده توافقی و نه تحمیلی با دغدغه تربیتی پایدار برای تعریف واژگان و مفاهیمی است که اساس یک رشته و یک حرفه را میسازند. اگر شرح مختصر هر واژه یک مؤلف دارد، مجموعه، بارها بازخوانی شده و به تأیید گروه مؤلفان رسیده است.
سرویراستار این کتاب امید دارد که روحیه باز، تبادل نظر و سنتزی که این نوشته چنددستی را همراهی میکند، تضمینی برای خواننده کتاب باشد که بر اعتبار تعاریفش، گروهی از جامعهشناسان سرشناس صحه نهادهاند. همچنین، کتاب میتواند بیانگر عزم مشترک مؤلفان برای اعتلای رشتهشان از راه قابل فهم کردن آن برای شمار بیشتری از علاقهمندان به جامعهشناسی باشد.
نگرش: از اخلاق حرفهای تا تفسیر
کتاب «100 واژه کلیدی در جامعهشناسی» در چهار فصل عمده، تدوین شده است. فصل اول این کتاب به مفهوم «نگرش» (Posture) اختصاص دارد و در آن مفاهیم متنوعی نظیر اخلاق حرفهای؛ بازتابندگی؛ پارادایم؛ تفسیر؛ عینیسازی؛ فرضیه و ... به صورت نسبتاً جامع معرفی شدهاند. به عنوان مثال در تعریف اصلاح «بازتابندگی» (Reflexivite) میخوانیم:
«بازتابندگی در معنای اول، بیانگر سازوکاری است که به موجب آن، شناختگر، خودش را موضوع تحلیل و شناخت میکند. از این دیدگاه، جامعهشناس نه تنها رویه علمیاش بلکه شرایط اجتماعی هر تولید فکری را نیز به محک تحلیل انتقادی ارزیابی میکند.
این دیدگاه از آن رو ضروری است که جامعهشناس با افرادی که درباره خودشان میاندیشند، یعنی بازتابیاند، سر و کار دارد. در معنای دوم، بازتابندگی برای برخی از جامعهشناسان به مثابه بعدی عمومی و از مشخصات افراد در مدرنیته متأخر، ملاحظه شده است. در دنیایی که دانشی بیوقفه از دانش انتقاد میکند، دنیایی که در آن صورتهای زندگی سنتی (خانواده، دین و ...) اقتدارشان را از دست میدهند و نه تنها شک و تردیدها پرمعناترند، بلکه کثرتی از دنیاها و سبکهای زندگی به افراد عرضه میشود، اصولاً، افراد میتوانند درباره نوع زندگیای که میخواهند داشته باشند آزادانه بیندیشند.» (صفحات 8 ــ 10)
سیری در روشهای جامعهشناسی
در فصل دوم کتاب که عنوان آن «روشها» (Methodes) است، انواع روشهای مطالعه جامعهشناسی بررسی میشود؛ روشهایی چون: پرسشنامه، تحلیل کمی؛ روایت زندگی؛ روشهای کیفی؛ مدلسازی؛ مردمنگاری؛ مصاحبه؛ نامگان و ... .
در کتاب «100 واژه کلیدی در جامعهشناسی»، در توصیف روش «روایت زندگی» (Recit de vie) ــ که از روشهای کیفی و جذاب در مطالعات جامعهشناختی است ــ شاهد تعریف زیر هستیم:
«روایت زندگی که بیشتر در «روش زندگینامهای» از آن استفاده میشود، نوع خاصی از مصاحبه است که از مخاطب خواسته میشود، خاطرات زندگی و تجربههای شخصیاش را روایت کند. سازوکار ساده است؛ در این روش نه از پرسشنامه استفاده میشود و نه از فهرست راهنمای پرسشها در مصاحبه هدایتشده، بلکه فقط در شروع کار از راوی دعوت میشود که تمامی یا بخشی از گاهشمار زندگیاش را مطابق با هدفی که بررسیکننده پیگیری میکند، روایت کند. جامعهشناس میتواند هر از گاهی با طرح پرسشهایی، روایت را به راه اندازد، منتها باید دقت کند که مصاحبه در مسیری که راوی انتخاب کرده است، پیش برود. فایده جامعهشناختی روایت زندگی، در واقع در این لنگراندازی ذهنی است. موضوع فهمیدن منطقهای کنش، برحسب معنایی است که کنشگر به خط سیر زندگیاش میدهد. روش روایت زندگی بدون متمایزکردن موارد، اجازه میدهد، موقعیت راوی را درونشبکهای تعیین کرد و پدیدههای اجتماعی را در زنجیرهای از علتها و معلولها ثبت کرد.» (صفحات 36 ــ 37)
آنچه تاکنون جامعهشناسی به خود دیده است
در فصل سوم کتاب «100 واژه کلیدی در جامعهشناسی» نیز مبحث «مفاهیم» در جامعهشناسی مورد بررسی قرار میگیرد. مفاهیمی نظیر اجتماعیشدن؛ بازنماییها؛ باورها؛ تقسیمکار؛ سرمایه، علیتباوری؛ کجروی؛ کنش متقابل؛ نابرابری؛ هویت و ... از جمله مفاهیمیاند که در این فصل مورد واکاوی قرار میگیرند. به عنوان نمونه در تعریف اصلاح بازنمایی (Representation) و انواع آن در این فصل میخوانیم:
«بازنماییکردن به عنوان فعل، معنایش حاضرکردن چیزی یا سوژهای غایب است. بنابراین اتفاقی نیست که این واژه ابتدا در میدان هنری و مخصوصاً در نقاشی به کار رفته است. ...
در جامعهشناسی، بازنماییها، ساختههای ذهنیاند که کنشگران از گذر آنها، دنیای پیرامونشان را قابل فهم میکنند. بدینسان، «فرانسه» تنها یک واقعیت روانیـجغرافیایی نیست بلکه همچنین به نظر بندیکت آندرسون، یک سازه «اجتماع خیالی» است که از خصوصیتی اجتماعی برخوردار است؛ چرا که «فرانسه» بازنمایی مشترک مجموعهای افراد است. برخی از جامعهشناسان درصددند دنیای وقایع اجتماعی را از دنیای بازنماییها جدا کنند. از این دیدگاه، بازنماییها، اغلب به بینش ذهنی واقعیت اجتماعی، ارجاع میدهند؛ دست کم به ارزشها و هنجارهای کسانی که حامل آنها هستند. علاوه بر این، بازنماییها میتوانند روی زندگی افراد و کنشهای متقابل، بازتابی داشته باشند. به عنوان مثال، ایده وجود نژادهای انسانی، یک بینش ذهنی است که مطالعات ژنتیک، مبنای غیرعلمیبودنش را اثبات کرده است، با این وصف، مشاهده میکنیم که به عنوان بازنمایی و پیشداوری روی افراد بازتاب دارد.» (صفحات 64 ــ 65)
وابستگیهای اجتماعی؛ مفاهیمی نه چندان پایا
آخرین فصل کتاب «100 واژه کلیدی در جامعهشناسی» به «وابستگیهای اجتماعی» (Apparatences sociales) و عناصر آن ناظر است. عناصری چون پایگاه، دین، سن، ملیت، نژاد و قومیت و نظایر آن در این بخش گنجانده و توصیف شدهاند. به عنوان نمونهT «نژاد و قومیت» (Race et ethnicite) در این فصل، چنین تعریف شدهاند:
«در دهه 1970، مفاهیم «نژاد» و «جنس» در قرائت روابط سلطه به مفهوم «طبقه» افزوده میشود. در هر دو حالت، رویکرد یکسان است؛ اثبات این حکم که نژاد و جنس، واقعیتهای زیستشناختی نیستند که اثرات اجتماعی دارند، بلکه برساختههای اجتماعیاند که برای توجیه روابط سلطه به کار میروند. ... از مفهوم نژاد، از راه تفکری قیاسی، چونان ابزار نظری برای ساختن مفهوم اجتماعی جنس و نیز نقد نظریهپردازان سلطه (زن و مرد) که دنیای اجتماعی را تنها مرکب از زن و مرد سفید میدانستند، استفاده شده است. پیدایش این سنخهای جدید از تحلیل، فرصتی بوده است برای فکر کردن درباره آن چه امروزه «فصل اشتراک» نامیده میشود، یعنی شیوهای که میان آنها روابط اجتماعی طبقه، جنس، نژاد و حتی سن و روابط جنسی به هم متصل میشود. کاربرد واژه نژاد که اغلب به عنوان وارداتی از ایالات متحده آمریکا دیده میشود، در فرانسه بحثهایی برانگیخته است. مخالفان کاربرد واژه نژاد که در عین حال، وجود گروههای نژادی را انکار نمیکنند، ترجیح میدهند به جای نژاد، واژه قومیت را به کار ببرند؛ واژهای که بار معناییاش کمتر است و ارجاع زیستشناخی ندارد و کمتر مایه اشتباه میشود.» (صفحات 163 ــ 164)
کتاب «100 واژه کلیدی در جامعهشناسی» که زیر نظر «سرژ پوگام» تدوین شده و برگردان فارسی آن به عهده «عبدالحسین نیکگهر» بوده است، در سال جاری به همت انتشارات «فرهنگ معاصر» در 1500 نسخه به بهای 120 هزار ریال، روانه بازار کتابهای مرجع جامعهشناسی شده است.
نظر شما