جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۰
کنار آمدن مصدق با ابرقدرت‌ها مبارزاتش را زیر سؤال می‌برد/مدعیان مشاوره مطلوب نفتی به مصدق چه سند تاریخی برای ادعای خود دارند!

دکتر عبدالرحمان عالم، استاد گروه سیاسی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران می‌گوید: اگر مصدق قرارداد کنسرسیوم را قبول می‌کرد سه یا چهار سال مبارزه با چپاولگران نفت ایران چه معنایی داشت. کما این‌که هیچ رهبری نمی‌پذیرد که سه یا چهار سال مبارزه کند و در پایان کار با کسانی که حق ایرانی را مصادره کردند، کنار بیاید.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- تاریخ نفت ایران با وجود کتاب‌ها و اسناد بسیاری که درباره آن منتشر شده، هنوز از ابهام‌هایی برخوردار است که به نظر می‌رسد تنها گذر زمان برای روشن شدن این نقاط تاریک تاریخ نفت کافی نیست، بلکه اراده کسانی که این اسناد را در دست دارند، نیز نیاز است. در کنار اسناد نقد برخی رویکردها در سیاست‌های نفتی محمد مصدق یکی از موضوع‌هایی است که استادان علوم سیاسی و تاریخ درباره آن نگاه و نظر متفاوتی دارند. دکتر عبدالرحمان عالم، استاد گروه سیاسی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران ضمن دفاع از رویکرد مصدق معتقد است سیاست و منش وی را باید پس از اطلاع دقیق از جزئیات روزهای ملی شدن نفت نقد کرد.
 
آقای دکتر عالم برخی نویسندگان و کنشکران نفت در آثار خود برخی انتقادها را به مصدق وارد کردند. از جمله در کتاب «ناگفته‌هایی درباره سیاست نفتی ایران در دهه پس از ملی شدن و یادداشت‌های نفتی فواد روحانی» مطلبی نوشته شده که مصدق در پذیرش برخی پیشنهادهای نفتی از سوی آمریکائی‌ها از مشاوران خوبی برخوردار نبوده است. به نظر شما این انتقاد تا چه اندازه وارد است؟ دکتر محمدعلی موحد نیز از تاریخ‌پژوهانی است که در حوزه نفت مطالعات فراوانی دارد، وی در صفحه ۶۷۲ کتاب «خواب آشفته نفت» می‌گوید: به نظر می‌رسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده امریکا – بریتانیا اشتباه بود.» نظر شما درباره این انتقادهای مطرح شده چیست؟

این نظرها نمی‌تواند چندان قاطع باشد و بیشتر مبتنی بر حدس و گمان است. امروزه برای ما خیلی مشخص نیست که چه کسی مشاور‌ه‌ای به مصدق داده و این مشاوره‌ها تا چه اندازه خوب یا بد بوده است. ضمن این‌که اگر فرد مطلعی مشاوره در حوزه نفت به وی ارائه داده، نخست وزیر آن‌ را بررسی می‌کرده و پس از بررسی با بیان دلایل مشخص آن را رد می‌کرده است. قاعدتا در مساله‌ای که یک موضوع ملی در میان است نخست وزیر از مشاوران مطرحی نیز برخوردار بوده است.
 
آیا این درست است که بگوییم مصدق در عرصه سیاست از سرسختی خاصی برخوردار بوده و با توجه به برخی رفتارهای سیاسی در پیش گرفت به مشاوره دیگران چندان توجه نمی‌کرد؟

طبیعتا سیاستمداری مانند مصدق به مشاوره‌های خوب اطرافیانش بی‌توجه نبوده و با توجه به این‌که پای مصالح ملی در میان بوده، این نوع برداشت از رویکرد نخست‌وزیر نهضت ملی شدن نفت نارواست. ضمن این‌که باید بررسی کرد که چه مشاوره‌ای به وی در این امر داده شده که وی با خصلتی که شما برایش برشمردید آنها را نپذیرفته است. مصدق چند سال زندگیش را بر سر مبارزه برای ملی کردن نفت گذاشت و از این مبارزه نتایجی گرفت که تشخیص داد در آن مراحل باید چه راهی را دنبال کند اما کسانی که مدعی هستند راه حل دیگری نیز در این میان وجود داشته که مصدق نپذیرفته، هیچ‌گاه به جزئیات این مشاوره‌ها و راه‌حل‌ها در هیچ سند مکتوب تاریخی اشاره نشده است. اگرچه امکان دارد کسانی به مصدق در جریان مبارزه برای ملی شدن نفت پیشنهادهایی ارائه کرده باشند که وی به دلیل نادرستی این پیشنهادهای مطرح شده آنها را رد کرده است. همچنین ممکن است اکنون افراد بسیاری ادعا کنند در آن‌زمان چنین پیشنهادی با مصدق در میان گذاشته شده که وی نپذیرفته است. برای این ادعا چه اسناد و شواهدی می‌توانند ارائه کنند. این‌که چه پیشنهادی با چه جزئیاتی و دقیقا در چه زمانی و از طرف چه کسی به وی گفته شده که نخست‌وزیر با آن مخالفت کرده است. بنابراین به نظر بنده در انتقاد به مصدق درباره قبول یا رد برخی پیشنهادها که امروز مطرح می‌شود باید اسناد مکتوب ارائه شود.
 
ایرج امینی در کتاب «بر بال بحران» می‌نویسد: «در اسفند ماه 1331 پیشنهاد دوم چرچیل - ترومن به دولت مصدق ارائه شد. این پیشنهاد تمام اهداف قانون ملی شدن صنعت نفت را تامین می‌کرد. بر اساس این پیشنهاد، ایران می‌بایست غرامتی را مطابق حکم دادگاه لاهه به شرکت نفت ایران و انگلستان بپردازد. فواد روحانی که در آن زمان مشاور حقوقی شرکت نفت بود و بعدها کتابی هم در نقد مصدق نوشت، می‌گوید که مصدق پس از ارائه پیشنهاد دوم چرچیل - ترومن، گفت این بهترین پیشنهاد ممکن است و ما باید این پیشنهاد را قبول کنیم. روحانی می‌گوید مدتی بعد که من دوباره به دیدار مصدق رفتم، دیدم رای او کاملا عوض شده و مخالف این پیشنهاد است. حالا چه کسانی رای مصدق را زده بودند؟ دکتر شایگان و مهندس حسیبی که هیچ کدامشان کوچکترین تخصصی در موضوع نفت نداشتند.» به نظر می‌رسد یکی از کسانی که نظر مصدق را در این رابطه عوض کرد، حسیبی باشد؟

شاید در آن زمان وی با دلایل مستدل مصدق را قانع کرده که این پیشنهاد به نفع کشور نیست. در قرارداد کنسرسیوم که به مصدق پیشنهاد می‌شود چندان کم و کیف امتیاز روشن نیست. به طوری که بعدها پیرامون پذیرفتن همین قرارداد حتی در موضع ضعف البته به تعبیر دربار پهلوی نیز چانه‌زنی‌های بسیاری صورت گرفت که این فراز و نشیب نشان‌دهنده پیچیده بودن این قرارداد است.
 
در گفت‌وگوی «ایبنا» با دکتر علی بیگدلی درباره مبارز برای ملی شدن نفت وی انتقادی را که به مصدق مطرح می‌کند سرسختی این نخست‌وزیر است که برای یک سیاستمدار این اندازه سرسختی را نمی‌پسندد. همچنین کشدار شدن مبارزات را موجب خستگی مردم و غفلت مصدق از این موضوع می‌داند. نظر شما درباره این انتقاد چیست؟

در این باره عوامل بسیاری می‌توان برشمرد، اما نقش انگلیس و آمریکا هنوز چندان مشخص نشده است. ضمن این‌که کدام عامل در سرنگونی مصدق نقش تعیین کننده داشت از همه مهمتر است. باید با بررسی اسناد و شواهد تاریخی به این مهم دست یافت که شرایط و وضع زندگی مردم از زمان نخست‌وزیری مصدق تا زمان کودتا چه قدر تغییر کرد. اگرچه این عامل تاثیرگذار است و باعث می‌شود که برخی نیروهای حمایت‌کننده کنار می‌روند. با این وجود در عمل چه نیرویی باقی می‌ماند و از وی پشتیبانی می‌کند و چرا این نیرو موفق نمی‌شود، بنابراین باید در خود نیروی پشتیبانی کننده علت ناکامی را جست‌وجو کرد. ضمن این‌که نباید فراموش کرد نیروی مقابل مصدق ابرقدر‌ت‌های جهانی هستند که کاملا به انواع امکانات برای حذف وی مجهزند. این ابرقدر‌ت‌ها با تدابیری که اندیشیدند باعث شدند که هیچ شرکتی نفت ایران را خریداری نکند. همین علت باعث شد که ایران دوره مصدق از یک درآمد اساسی محروم شود. این سیاست به این دلیل در پیش گرفته شد که می‌خواستند مصدق را به شکست بکشانند و عملا نیز این اتفاق مدنظر آنها رخ داد. اگر فرض کنیم مصدق قرارداد کنسرسیوم را قبول می‌کرد سه یا چهار سال مبارزه با چپاولگران نفت ایران چه معنایی داشت. هیچ رهبری نمی‌پذیرد که سه یا چهار سال مبارزه کند و در پایان کار با کسانی که حق ایرانی را مصادره کردند، کنار بیاید. بنابراین کودتا به نوعی قطع مساله بود برای این‌که هدف نهایی مصدق یعنی ملی شدن صنعت نفت انجام نگیرد. به باور بنده اگر مصدق قرارداد کنسرسیوم را نپذیرفت، کار بسیار خوبی کرد. زیرا پس از برکناری مصدق این قرارداد باعث شد که نفت ایران دوباره چپاول شود.
 
به نظر شما در ملی شدن صنعت نفت بهتر نبود مصدق آن‌را در یک فرایند حقوقی دنبال می‌کرد تا این‌که به عنوان یک مساله سیاسی پرتنش‌ همراه شود؟ ضمن این‌که پس از برکناری مصدق ملی شدن نفت عملا به کنار گذاشته شد؟

مساله نفت و احقاق حق ایران یک مساله سیاسی است. زمانی که مصدق بر آن شد که نفت را نخست با دنبال کردن طرح موازنه منفی به مجلس ملی کند، در واقع بستر حقوقی آن را پایه‌گذاری کرد. بنابراین در هر صورت مصدق یا هر سیاستمدار دیگری که قصد داشت دست ابرقدرت‌ها را از نفت چه به صورت مسالمت‌آمیز و چه با تنش و تهدید کوتاه کند، این مبارزه صورت سیاسی پیدا می‌کرد. به این ترتیب سیاسی کردن مبارزه نفت ایران اجتناب‌ناپذیر بود. اگرچه مصدق در کنار مبارزه برای خلع ید از نفت، مسائل حقوقی آن را نیز با شکایت و رفتن به دادگاه دنبال ‌کرد که از لحاظ حقوقی نیز مساله به نفع ایران تمام شد. ضمن این‌که اگر در کنار پیش بردن مسائل حقوقی، شکل سیاسی مبارزات نفت دنبال نمی‌شد، مصدق نمی‌توانست نفت را ملی کند. مبارزات سیاسی نفت ابعاد گسترده‌ای در پی داشت و سایر کشورها نیز از آن تبعیت کردند و نفس این مبارزات مردم را به مبارزه برای دریافت حقوق نفتی خود از استعمار شوراند.
 
به نظر شما اگر با توجه به تاثیری که مبارزات مصدق با انگلیسی‌ها به جای گذاشت به کمک کشورهای نفتی یک گروه مانند اوپک راه‌اندازی می‌شد؟ آیا نفت ایران پس از مصدق نیز ملی نمی‌ماند؟

نمی‌توان درباره آن دوره این طور قضاوت کرد. در آن زمان نیز راه حل‌های بسیاری وجود داشته اما این‌که کدام راه حل را انتخاب کنند، با توجه به شرایط آن زمان مهم است. ضمن این‌که ما در آن شرایط نیستیم و جزئیات لحظه به لحظه آن را نیز نمی‌دانیم. هنوز بسیاری از اسناد آن دوره هویدا نشده که ما بتوانیم نظر قاطع بدهیم. مصدق و اطرافیانش بسیاری از مسائل و راه‌حل‌ها را بررسی و از میان آلترناتیوی‌های موجود یکی را انتخاب می‌کردند. یک‌دفعه و همین طوری یک مسیر و راه را انتخاب نکردند، بلکه مشاوران و افراد همراه مصدق بسیاری از مسائل و شرایط را برآورد و ارزیابی کردند و اندیشیده‌اند که دنبال کردن چه مسیری چه خطرات و فوایدی دارد و بعد به یک نتیجه رسیدند. بنابراین مصدق پا در هوا تصمیم‌گیری نکرده است. با این وجود هر جریان سیاسی باید یک پشتوانه حقوقی به دنبال داشته باشد. زیرا آن جریان سیاسی باید به صورت یک متن دربیاید و آن متن باید امضاء شود تا حالت قانونی پیدا کند. اگر این جریان ملی کردن نفت به شکل عملی به نتیجه می‌رسید یعنی پس از مصدق نیز در دوره پهلوی عملا تائید و دنبال می‌شد مسائل حقوقی آن نیز بعدا تدوین می‌شد. اما با شرایطی که پیش آمد حقوقی که به دنبال کردن پرونده نفت برای ایران به دست آمده بود پس از کودتا از بین رفت.

بنابراین برای مصدق مساله این است که ایران صاحب امتیاز نفت است و این امتیاز باید به ایران برگردانده شود. پس در روال این ملی شدن خود به خود مساله حالت سیاسی پیدا می‌کرد. از طرفی انگلیس که در تعبیر ما استعمارگر است این امتیاز را به آسانی از دست نمی‌دهد. مردم ایران نیز به پیروی از مصدق و در واقع برای به دست آوردن حقوقی که به آنها تعلق دارد، تلاش می‌کنند که نفت ملی شود و به دست ایرانی برسد و قراردادهای قبلی که نافی این حق ملت ایران است، باید لغو شود. به این ترتیب مصدق با یک حرکت سیاسی این بازپس‌گیری حق را آغاز می‌کند و دنبال این است که این مبارزه را در مدار قانون تثبیت کند. در این روال که مصدق به دنبال گرفتن حقوق نفتی است اگر کسی پیشنهاد مناسبی داده است، طبیعتا باید پذیرفته می‌شد و ممکن است در میان پیشنهادهای داده شده و به دلیل این که با فکر اصلی وی که همان ملی شدن است، مغایرت داشته باشد از سوی مصدق پذیرفته نشود.   

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها