آزادارمکی تاکید کرد
رفیعپور در کتاب «توسعه و تضاد» گرفتار کار نظری شده/کتاب به شدت بوی نوسازی میدهد اما ضد توسعه است
تقی آزادارمکی در نشست نقد و بررسی کتاب «توسعه و تضاد» گفت: با وجود اینکه رفیعپور، مولف کتاب به بحثهای نظری اعتقاد ندارد اما در این کتاب گرفتار کار نظری شده و در نهایت به یک مدل نظری و تحلیلی میرسد. به گقته وی، این کتاب به شدت بوی نوسازی میدهد اما اساساً ضد توسعه است.
وی ادامه داد: حالات و خلقیات رفیعپور ویژه است و شاید کسی دیگر در این زمینه نداشته باشیم. دوستان ما در جامعهشناسی ایران همیشه موضعشان عوض میشده و اصرار و پافشاری رفیعپور در موضعش کمک بسیار شایانی به جامعهشناسی کرده است.
هیچ جامعهشناسی با فضای نظری کار نمیکند
وی با بیان اینکه رفیعپور یک جامعهشناس تجربی است افزود: البته نه جامعهشناسی تجربی به معنای بوردیویی آن بلکه جامعهشناس آمریکایی که بیشتر به مساله میپردازد. وی در این گونه فضا زندگی میکند و جامعهشناسیاش، جامعهشناسی ضد تئوری بوده است.
آزادارمکی اظهار کرد: من وقتی از لحاظ نظری به کتاب «توسعه و تضاد» نگاه میکنم، متوجه میشوم که کتاب ایراد دارد، هیچ جامعهشناسی با فضای نظری کار نمیکند بلکه همه جامعهشناسان با یک نظریه کار میکنند.
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به اینکه رفیعپور به بحثهای نظری اعتقاد ندارد گفت: وی با وجود اینکه به بحثهای نظری اعتقاد ندارد اما در این کتاب گرفتار کار نظری شده و در نهایت به یک مدل نظری و تحلیلی میرسد.
آزادارمکی یادآور شد: یک سادهسازی در کتاب «توسعه و تضاد» وجود دارد که به عنوان فرضیه اصلی در کتاب مطرح میشود. فرضیه این است که اقداماتی که درباره توسعه در ایران اتفاق افتاده نتیجهاش به انقلاب منجر شده است. این کتاب به شدت بوی نوسازی میدهد اما اساساً ضد توسعه است.
باید از یافتههای اجتماعی فهم جامعهشناسانه کنیم
وی افزود: در این کتاب نگاه دو گانه بین توسعه و انقلاب وجود دارد و مجموعه بحثها را تعارضآمیز کرده است. در ابتدا مساله فهم تاریخی در کتاب است، در واقع کتاب ضد تاریخی است و همچنین فهم اقتصادی قدرتمندی در آن وجود ندارد در صورتی که هر دوی اینها باید انجام شود.
این استاد دانشگاه گفت: اگر دو اتفاق میافتاد این کتاب میتوانست بهتر از این باشد و ارتقا یابد. یکی نگاه تاریخی و دیگری نگاه اقتصادی است. درباره منابع نیز وی مختار بوده که منابعش را انتخاب کند اما در کار تاریخی در ابتدا باید تکلیف منابع روشن شود که در این کتاب تکلیفشان معلوم نیست. مساله دیگر این است که رفیعپور تجربههای شخصیاش را در کتاب زیاد استفاده کرده است.
وی با اشاره به کارهای انجام شده در پژوهش، پایان نامه و کارهای آکادمیک گفت: بدترین کار به لحاظ علمی نتیجهگیری تحقیق است. ما باید از یافتههای اجتماعی فهم جامعهشناسانه بکنیم. رفیعپور از یک تعهد جامعهشناسانه سخن میگوید و به نظرم فرایند یک باوری است که ایشان دارد و تاکنون هم بر آن مانده و خواهند ماند. همچنین کتاب کنایههای کمی دارد و از بی اخلاقی و بحران به دور است.
میزان انعکاس تصویر جامعه در اثر و نظریه
در ادامه این نشست رحیم محمدی، مدرس جامعهشناسی طی سخنانی گفت: این نشستها و پنلها در راستای همایش جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی برگزار میشود که از یک سو به بزرگداشت جامعهشناسان ایرانی میپردازد و از سوی دیگر به نقد جامعهشناختیِ آثار جامعهشناسان و مفاهیم و نظریههای آنان پرداخته میشود.
وی ادامه داد: در این نشستها و پنلها سعی میشود جامعهشناسی نقد جامعهشناسانه شود، نه نقد فلسفی، نه نقد روانشناختی و نه نقد سیاسی و نه نقد ایدئولوژیک. نقد جامعهشناسانه از یک سو با استناد به امر اجتماعی و واقعیت اجتماعی و از سوی دیگر با مرجعیت تفکر جامعهشناختی صورت میگیرد. به عبارت دیگر امر اجتماعی و بینش جامعهشناختی دو معیاری هستند که نقد جامعهشناختی را راهبری میکنند؛ اما نقدهای غیر جامعهشناختی از جامعهشناسی، غالباً در ساحتهای دیگری رخ میدهند.
وی تاکید کرد: نقد شریک شدن در تفکر جامعهشناس، بازتولید تفکر، نوعی قضاوت و داوری علمی در باب اثر و مفاهیم و نظریه است. این نوع نقد، نقدی اثباتی و کمککننده است نه در صدد نفی و طرد و نتیجه چنین نقدی رشد و اصلاح جامعهشناسی، جامعهشناس و جامعه است. در واقع نقد جامعهشناسانه حداقل شامل نقد دو عرصه است: یکی نقد جامعه و دیگری نقد علم و معرفت.
این پژوهشگر جامعهشناسی با بیان اینکه یک نقد جامعهشناختی (در عرصه علم و معرفت) حداقل شامل همکاری عناصر کلیدی «اثر علمی، مفاهیم، نظریه»، «منتقد اجتماعی، جامعهشناس منتقد» و «امر اجتماعی، تشخیص رابطه بین اثر و جامعه در یک دوره معین» است گفت: در این مرحله منتقد از یک سو به دنبال بررسی میزان انعکاس تصویر جامعه در اثر و نظریه است. از سوی دیگر درصدد ارزیابی نوع تبیین و رویکردی است که واقعیت اجتماعی و امر اجتماعی را توضیح داده است. در سویه سوم درصدد توضیح ویژگیهای فکری و اجتماعی دوره نگارش اثر جامعه شناختی است.
به گفته محمدی، در نتیجه منتقد در صدد پاسخ دادن به پرسشهای زیر است: مؤلف (یا جامعه شناس) به چه میزان مؤفق شده است با بینش و معرفت جامعهشناختی امر اجتماعی را توضیح دهد؟ چرا پارهای خطاها از مشخصات آثار جامعهشناختی یک دوره معين است؟ ماهيت و انواع این خطاها چیست؟ امر اجتماعی و قانونمندیهای اجتماعی به چه میزان در اثر جامعهشناختی منعکس شده است؟ یا به عبارت دیگر تصویر جامعه به چه میزان در اثر جامعهشناختی بازنمایی شده است؟ چگونه میتوان در اصلاح و رفع پارهای از خطاها کوشید؟
وی در پایان سخنانش با اشاره به اینکه در علم جامعهشناسی رابطه بین اثر و علم جامعهشناسی مورد ارزیابی قرار میگیرد و منتقد در صدد پاسخ دادن به پرسشهایی است، عنوان کرد: این پرسشها شامل این موارد هستند که اثر مؤلف یا مفهوم و نظریه مذکور چگونه موجبات رشد یا توقف علم (جامعهشناسی) را فراهم آورده است؟ و اثر جامعهشناختی یا مفهوم و نظریه مذکور چه پیامدها و نتایجی در جامعهشناسی و اجتماع علمی و حتی جامعه داشته است؟
بخش پایانی این نشست نیز به پرسش و پاسخ حاضران اختصاص یافت.
نظر شما