دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب در بزرگداشت و قدردانی از مقام علمی پرویز اذکایی و علیرضا ذکاوتی گفت: نام اذکایی و ذکاوتی در فرهنگ و تاریخ معاصر این کشور، همواره تعابیر زیبایی چون دو یار غار، قران سعدین، و به قول حافظ حریف حجره و گرمابه و گلستان را تداعی میکند.
دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب در این مراسم درباره این دو شخصیت علمی سخنرانی کرده است که مشروح آن را میخوانید:
سعادت برگشاد، اقبال را دست قِران مشتری و زهره، پیوست
در آغاز سخن لازم میدانم از تمام برگزارکنندگان و متولیان امور فرهنگی برای برپایی آیین شکوهمند نکوداشت دو کوکب درخشان دانش و فرزانگی آسمان همدان، استادان اذکایی و ذکاوتی ـ که خداوند سایهشان را بلند جایتر گرداند ـ سپاسگزاری کنم.
بدون تردید سخن گفتن درباره هریک از این دو دانشی مرد، برای این ناچیز کاری است دشوار، حال چه رسد به اینکه دوستان تکلیف شاق فرمودند تا درباره هردو بزرگوار آن هم در یک مجلس مطلبی بگویم که تکلیفی است مالایطاق و به ادای حق آن عاجزم. از این روی میکوشم تنها به بیان احساسم اکتفا کنم و اندکی درباره کارهای این دو عزیز و همکاریهای بیدریغشان با میراث مکتوب از باب اینکه آب دریا را اگر نتوان کشید/هم به قدر تشنگی باید چشید سخنی بگویم.
یارم همه دانی و خودم هیچ ندانی/یارب چه کند، هیچ ندان با همه دانی؟
نام اذکایی و ذکاوتی در فرهنگ و تاریخ معاصر این کشور، همواره تعابیر زیبایی چون دو یار غار، قران سعدین، و به قول حافظ حریف حجره و گرمابه و گلستان را تداعی میکند.
تعبیر لطیفی هم از دوست مشترک دور از وطن جناب دکتر ابوالقاسم امامی در خاطره دارم که همیشه این دو گرامی را «اذکاوتی» خطاب میکرد و میگفت: نمیشود اذکایی بنویسی و ذکاوتی نخوانی و ذکاوتی را ببینی و سراغ اذکایی را نگیری. به همین نسبت شاید هر یک از این دو یار همدل و همزبان شیدای کتاب، وقتی حقیر را میبینند، شاید بهجای احوال پرسی، اول سراغ کتاب جدید از انتشارات میراث مکتوب را از میگیرند.
از این مقدمۀ اخوان الصفائی که بگذریم، شایسته است از زمان آشنایی خود با استاد اذکایی سخن بگویم و از آن وجهی که با حوزه میراث مکتوب و کتابشناسی و معرفی نسخ خطی و فهرستنویسی او مربوط میشود آغاز کنم.
سال ۷۲ که مأمور به راهاندازی طرح بازشناسی و احیای میراث مکتوب در وزارت ارشاد شدم، با کتابشناسان بزرگی چون زنده یادان دانشپژوه، ایرج افشار، عبدالعزیز طباطبایی و نورانی و گرامیانی چون استاد احمد منزوی و اشکوری و اذکایی ـ حفظهم الله ـ دیدار و با آنان مکاتبه داشتم. هریک از این بزرگان آثار مورد نظر خود را برایم ارسال کردند. آن زمان دکتر اذکایی فهرستی از ۲۰۰۰ اثر مهم چاپ شده و خطی از آثار بزرگ تمدن اسلامی را برای -گویا- دانشنامه جهان اسلام تهیه کرده بودند و نسخهای را هم برای من فرستادند. شاید بزرگترین خدمت را، ایشان به بنده کردند چون دانستم چه کتابهای ارزشمندی تاکنون چاپ و چه کتبی همچنان خطی مانده و باید گرد فراموشی را از سیمای آنها زدود.
نظر به کارهای سترگ و کوششهای بزرگی که استاد در زمینه کتابشناسی و معرفی نسخ خطی کردهاند، اگر در این دوران لقب ابن الندیم ثانی را به ایشان بدهیم، به بیراهه نرفتهایم. ابن ندیم در قرن چهارم هجری ۷۰۰۰ نسخه را شناساند و تابلویی از میراث مکتوب در عصر شکوفایی تمدن اسلامی را از خود به یادگار گذاشت. بخش عظیمی از این آثار، بهدست ایرانیان نوشته شده است.
اذکایی با تألیف دو جلد فهرست ماقبل الفهرست، نواقص کار ابن ندیم را هم تکمیل کرد و نشان داد که چه کتابهای مهمی از چشم ابن ندیم دورمانده است. وی همین آرزو را در سر میپروراند و به بنده یادآورمیشد که آقای فؤاد سزگین در مجموعه نگارشهای عربی بهخصوص در حوزه تاریخ علم دچار خطاها و کاستیهایی، خاصه درباره نقل آثار علمی ایرانیان شده که ایشان میتوانند آنها را تکمیل کنند. همین روحیه ایراندوستی و مسئولیتپذیری و دلبستگی او به معرفی بهتر آثار ایرانی بوده که همواره به کشف ستار و رفع حجاب از آثار مهجور و مغفول دست یازیده است.
ای کاش 10 سال پیش که نسخ خطی الفهرست ابن ندیم را برای ایشان تهیه کردیم، اشتغالات فکری و ضعف جسمانی اجازه میداد که نسخهای شسته رفته از الفهرست منتشر میکردیم، کاری که اخیراً محقق مصری ایمن فؤاد سید بهخوبی از عهده آن برآمد، هرچند ایرانیات آن را درست نخواند و این مطلب، موضوع مقالهای شد که بنده به تفصیل به خطاهای او اشاره کردم و برایش فرستادم و او هم با فروتنی درجشن نامه خود منتشر کرد و سال گذشته هم فارسی آن در جشن نامه استاد موحد منتشر شد.
همکاری استاد اذکایی در دهۀ ۴۰ با دانش پژوه و افشار و استاد احمد منزوی در فهرستنویسی نسخ خطی کتابخانه مجلس شروع شد و ایشان ۲۰۳ نسخه را شناساندند. پس از آن فهرستنویسی نسخ خطی آرامگاه بوعلی و چند کتابخانه خصوصی در همدان و کتابخانههای رشت و کتابخانه مرکزی بوعلی همدان ادامه یافت. تألیف کتابشناسی همدان و ترجمه کتابشناسی ابوریحان بیرونی اثر بوآلو از جمله فعالیتهای ایشان بوده است.
در دهه ۶۰ طرح انتشار نسخ خطی به صورت نسخه برگردان با یاری و همراهی استاد اذکایی در بنیاد دایرةالمعارف اسلامی به سرپرستی جمال شیرازیان و همکاری روانشادان زریاب خویی و هوشنگ اعلم و دیگران شکل گرفت. مقدمه عالمانه و محققانه استاد اذکایی بر چاپ عکسی تفسیر مفاتیحالاسرار کمک خوبی بود به چاپ حروفی که بعدها میراث مکتوب از متن آن ارائه کرد.
استاد اذکایی با تصحیح کتاب الآثارالباقیه ابوریحان بیرونی همراه با افزودن ساقطات از چاپ زاخائو و نگارش تعلیقات محققانه بر آن، یکی از افتخارات میراث مکتوب را آفرید. وی نشان داد مستشرقانی چون زاخائو میتوانند رهین کوششهای علمی امثال اذکایی باشند. البته این اثر فاخر در بیستمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شد. این کتاب و تکنگاری وی درباره ابو ریحان، در کنار شاهکار دیگر استاد یعنی کتاب حکیم رازی، از تک نگاشتههای بیبدیل در حوزه ابوریحانشناسی و رازیشناسی است.
پرکاری، تتبع و ژرفاندیشی، کتابدوستی، جامع الاطراف بودن، نگاه تاریخی به جریانهای فکری داشتن، ایرانشناسی از درون، اهتمام به فارسینویسی و گزینش برابر نهادههای مناسب فارسی و آشنایی با زبانهای مختلف از جمله ویژگیهای استاد اذکایی است که معمولا ایرانشناسان بهنام غربی از چنین اوصافی برخوردارند. جدای از آثار ایشان در قلمرو علوم دیگر نظیر نجوم و موسیقی و پزشکی و گزیدهای از آثار ایرانشناسی، نشان میدهد که این ایرانشناس بیبدیل تا چه پایهای دل در گرو این آب و خاک دارد.
خطه زرپرور همدان از این دست شیفتگان دانش و فرزانگی بسیار داشته است چنانکه در وصف رشیدالدین فضل الله همدانی وزیر سه حاکم مغول نقل میکنند که در حضر علاوه بر تصدی امور وزارت، جامع التواریخ و مجموعه رشیدی را نوشت و در سفر نیز، سوار براسب به املاء کتب اهتمام داشت.
و اما استاد ذکاوتی را از خلال مقالات خواندنی ایشان در نشریاتی چون نشردانش و آینه پژوهش توفیق آشنایی یافتم. به طور خلاصه به چند نکته از ویژگیهای علمی و اخلاقی ایشان میپردازم.
احاطه به حوزههای متنوع اندیشگی و فکری، تأمل در آثار بزرگان متفکر جهان اسلام مانند جاحظ و ابوحیان توحیدی وغیرهما، آشنایی با متون ادب عربی و ترجمه بسیاری از این آثار که نمونه درخشان آن را در ترجمه مقامات بدیعالزمان همدانی میتوان مشاهده کرد. اهتمام به نقد آثار تألیفی و تصحیحی با این رویکرد که حیات العلم بالنقد و الرد، که خوشبختانه نشریات آینه و گزارش میراث از موسسه میراث مکتوب، تاکنون بیش از ۲۰ مقاله را از ایشان منتشر کرده است. منتخبی از رسائل صفاءالحق و تصحیح اسکندرنامه از آثاری است که به لطف خدا، توفیق نشر آنها را در میراث مکتوب داشتهایم.
از محسنات اخلاقی استاد ذکاوتی، رعایت انصاف و اعتدال در داوری، فروتنی و تواضع در پذیرش حرف مخالف و درعین حال پافشاری برعقیده خود، و از همه مهمتر شیفتگی و شیدایی به کتاب و کتابخوانی است.
استاد ذکاوتی در سال ۱۳۸۳ به لحاظ داشتن کارنامهای درخشان به رتبه دانشیاری پژوهش ارتقاء یافتند. کثرت و تنوع کارهای پژوهشی ایشان میبایست بیش از این مورد توجه قرار میگرفت. اگر قرار است به نخبگان بدون مدرک، مدرکی داده شود، لازم است جانب حق و انصاف رعایت شود. همانگونه که زمانی استادانی چون علامه فروزانفر، همایی، محیط طباطبایی، مینوی و دهها دانشمند دیگر، در دانشگاه تهران تدریس میکردند و به مدارج و مدارک دانشگاهی، اعتلا و ارتقاء میبخشیدند، حضور استاد ذکاوتی در دانشگاههای همدان چنین افتخاری برای دانشگاهیان محسوب میشده است.
مع الاسف بسیار شنیده میشود که فلانی که نه او راست از دانش و فضل نشانی و نه کسی دیده ازو آثار مهم آن چنانی، برمسند دانشگاه نشاندهاند و به رتبه استادی ارتقایش دادهاند.
یکی از مباحث مهم دیگر درباره نحوه امرار معاش و ارتزاق و کسب درآمد اهل قلم و فرهنگ و هنر است. طه حسین حدود ۵۰ سال قبل در مقالهای در این باره سخن گفت و استاد اسماعیل سعادت آن را ترجمه و منتشر کرد. طه حسین معتقد است، نویسنده باید یک شغل یدی و فیزیکی و کلا متفاوت از حرفه نویسندگی داشته باشد استقلال فکری داشته باشد و قلمش متأثر از سفارش اثر نباشد. وی سپس آنگاه فهرستی از نویسندگان غربی را نام میبرد که یا مهندس یا پزشک یا کارمند بوده و آثار ارزشمندی از خود بهجای گذاشتهاند.
در تمدن اسلامی و نیز دهههای اخیر با نمونههای فراوانی از این دست بر میخوریم که نویسندگی کار جنبی اهل فرهنگ و هنر بوده است. استاد ذکاوتی یکی از نمونههای شاخص و بارز این دسته از معدود فرزانگانی است که با دوبال علم و عمل به خدمت فرهنگی مشغول بوده است. وی بهرغم کارمند بانک بودن به خلق آثار علمی پرداختند و باید که تندیس این دو دانشمند را به سیم و زر بسازند و بر دانشگاه نصب کنند.
در پایان ضمن آرزوی توفیق برای استادان عزیز خطاب به استاد ذکاوتی عرض میکنم که هر چند مدتی است که از شکنج بیماری دیالیز در رنجی ولی دعا گوییم که تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد.
و با این دو بیت عربی سخن خود را به پایان میبرم که:
نسجت من الرضا، اثواب صبری تدثرنی اذا حکم القضاء
ایخذل صابراً؟ حاشاه ربی یوفی الصابرین بلاانتهاء
نظر شما