شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۱
راز سفرهای «دو لیتل» فاش شد/ دکتری که به زبان حیوانات سخن می‌گفت

واحد کودک و نوجوان انتشارات قدیانی رمان «سفرهای دکتر دولیتل» نوشته هیولافتینگ را با ترجمه مازیار موسوی برای نوجوانان منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کتاب «سفرهای دکتر دولیتل» نوشته هیولافتینگ با ترجمه مازیار موسوی از سوی انتشارات قدیانی منتشر شد. این رمان کلاسیک مخصوص نوجوانان است و آنها را با قصه دکتری مهربان روبه‌رو می‌کند که از روی شفقت حیوانات بسیاری را در خانه نگهداری می‌کند و همین نکته موجب می‌شود تا اتفاقاتی را تجربه کرده و سفری دور و دراز را آغاز کند.
 
در این رمان، دکتر دولیتل زبان حیوانات را یاد می‌گیرد و با آنها سخن می‌گوید و می‌تواند دردهایشان را با روش‌های درست و صحیح مداوا کند. به عنوان مثال به اسب مزرعه عینک می‌دهد یا به میمون‌ها آمپول می‌زند.
 
در بخشی از فصل «پیغامی از آفریقا» می‌خوانیم: «زمستان آن سال واقعاً‌ سرد بود. در یکی از شب‌های ماه دسامبر، همه حیوان‌ها دور آتش جمع بودند و دکتر دولیتل برای آنها قصه می‌خواند. او قصه‌ها را به زبان حیوان‌ها ترجمه می‌کرد تا آنها بتوانند از شنیدن قصه‌ها لذت ببرند ناگهان تو‌ـ تو‌ـ جغد دکترـ از روی تیر چوبی نگهدارنده سقف بلند شد و پایین آمد و گفت: «هیس! این صدای چیست؟»

همه گوش‌هایشان را تیز کردند. حق با توـ تو بود. صدای عجیبی از بیرون می‌آمد. گویی صدای دویدن یک حیوان بود. آنگاه در باز شد و چی‌ـ چی در حالی که از نفس افتاده بود، با سرعت داخل خانه دوید.
او فریاد زد: «دکتر،‌ من همین حالا پیغامی از پسرعمویم در آفریقا دریافت کردم. در آنجا یک بیماری وحشتناک بین میمون‌ها شیوع پیدا کرده!‌ از طرفی، میمون‌های آنجا همگی از مهارت شما خبر دارند. به همین خاطر از شما تقاضای کمک کرده‌اند.» ...»
 
این رمان در قالب 19 فصل با عنوان‌های «پادلبی، زبان حیوانات، موفقیت نهایی، مشکلات مالی جدید، پیغامی از آفریقا، سفر طولانی، پل میمون‌ها، فرمانروای شیرها، شورای میمون‌ها، نادرترین حیوان دنیا، داستان شاهزاده، طبابت و جادو، بادبان‌های سرخ و بال‌های آبی، اخطار موش، اژدهای بارباری، تو‌توی تیزگوش، خبررسانان اقیانوس، جیپ منجی و خانه» نوشته شده است.
 


در بخشی از فصل «سفر طولانی» نیز می‌خوانیم: «آنها شش هفته روی آب بودند. اگرچه شش هفته زمانی طولانی به نظر می‌آید، در واقع سفرشان سفری کوتاه بود. آنها نمی‌خواستند وقت تلف کنند. لذا تمام روز پرستو را که جلوتر از قایق پرواز می‌کرد، دنبال می‌کردند. شب‌ها هم پرستو یک فانوس به خودش می‌بست تا آنها مسیر را گم نکنند. همچنان که به سمت جنوب پیش می‌رفتند،‌ هوا گرم‌تر می‌شد. پلی‌نزیا، چی‌ـ چی و تمساح خیلی خوشحال بودند. آنها داخل قایق به این‌سو و آن‌سو می‌دویدند و می‌خندیدند و از کناره‌های قایق بیرون را نگاه می‌کردند. هریک از آنان امیدوار بود نخستین کسی باشد که آفریقا را می‌بیند. از قرار معلوم، تا رسیدن به زادگاهشان زمان زیادی باقی نمانده بود.
 
اما بعضی حیوان‌ها از جمله جغد از وضعیت هوا راضی بودند. برای آنها تحمل گرما خیلی دشوار بود. تنها کاری که می‌توانستند بکنند، آن بود که در سایه بنشینند و زبان‌هایشان را آویزان کنند و جرعه جرعه لیموناد بنوشند. داب‌ـ داب‌ـ اردک دکتر‌ـ برای خنک نگه داشتن خودش در پشت قایق شنا می‌کرد. حتی گاهی زیر آب می‌رفت و در زیر قایق آب‌تنی می‌کرد...»
 
واحد کودک و نوجوان انتشارات قدیانی، کتاب «سفرهای دکتر دولیتل» را در قالب 120 صفحه با شمارگان 550 نسخه منتشر کرده است. علاقه‌مندان ‌می‌توانند این کتاب را به قیمت 6 هزار تومان خریداری کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها