گزارش ایبنا از «شب پرویز ورجاوند»
آریامنش: چراغ پژوهشهای ایران فرهنگی با درگذشت ورجاوند کمسو شد/ باستانشناسی که شهروند شهر جدید بود
شاهین آریامنش، پژوهشگر در «شب پرویز ورجاوند» گفت: شهریار عدل و پرویز ورجاوند، هر دو تمایل و گرایش بسیاری به ایران فرهنگی و تعاملات آن با شرق و آسیای مرکزی داشتند و پژوهشهای ایرانشناسی را در این منطقه انجام داده بودند. گزاف نیست اگر بگویم چراغ پژوهشهای ایران فرهنگی با درگذشت ورجاوند کمسو شد و با رفتن عدل رو به خاموشی است.
در این مراسم چهرههای مطرحی همچون دکتر ادیب برومند، دکتر ژاله آموزگار، دکتر مهرداد ملکزاده، محمدبقایی ماکان حضور داشتند. همچنین دبیری این شب را علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا به عهده داشت.
شباهتهای ورجاوند و عدل
آریامنش که جمعآوری و چاپ ارجنامه ورجاوند را به عهده گرفته بود، در این مراسم گفت: قرار بر این بود که این مراسم زودتر برگزار شود و زندهیاد عدل در آن از ورجاوند سخن بگوید، اما متاسفانه مرگ به وی رخصت نداد. این دو شباهتهای بسیاری با هم داشتند. هر دو متخصص دوره ایران اسلامی بودند. در زمانی که کمتر باستانشناسی گرایش دوره اسلامی را انتخاب میکرد، هر دو این زمینه را انتخاب کردند و در آن موفقیتهای بسیاری نیز کسب کردند.
وی با اشاره به سایر شباهتهای میان ورجاوند و عدل اظهار کرد: هر دو اگرچه در دوره اسلام تخصص داشتند، اما مقالههای قابل توجهی نیز درباره پیش از تاریخ داشتند. هر دو در ثبت آثار باستانی و فرهنگی از جمله محوطه پاسارگاد کوشش کردند. هر دو تمایل و گرایش بسیاری به ایران فرهنگی و تعاملات آن با شرق و آسیای مرکزی داشتند و پژوهشهای ایرانشناسی را در این منطقه انجام داده بودند. گزاف نیست اگر بگویم چراغ پژوهشهای ایران فرهنگی با درگذشت ورجاوند کمسو شد و با رفتن عدل رو به خاموشی است.
موزهها؛ محصول تحولات شهرهای مدرن
ملاصالحی در بخش دیگری از شب ورجاوند گفت: برخی باستانشناسان نسل نخست جامعه ایران، افرادی جامعالطراف بودند که برخی از آنها از مقام دانشوری به مقام اندیشهوری نیز رسیده بودند. زندهیاد ورجاوند از جمله این افراد به شمار میرفت. شهروند شهر جدید بود و به آداب و ادب و لوازم و مقتضیات دنیای متجدد آشنایی داشت.
وی عنوان کرد: ورجاوند میهندوست بود و دغدغه و درد میهن داشت و آرزوی اقتدار و وحدت ملی میهن و مردمش در جان او شعلهور بود. از جمله باستانشناسان ناآشنا، بیخبر و بیگانه به مقتضیات شرایط تاریخی دوره جدید نبود. به شدت تشنه لب و سودازده و سوداگر، اما مصالح و مصائب ملتش را قربانی مطامع خویش نکرد.
این باستانشناس در ادامه افزود: باستانشناسی با همراهی صاحبان ذوق و هنر در ایران پدید آمد و از آغاز سرشتی شهری داشت و همراه و همسو با تحولات جامعه شهری بود. با روستازادههای بیخبر از تحولات دنیای جدید چندان میانه خوشی نداشت زیرا فرهنگ روستاها با همه زیبایی و طراوتشان بسته و غیر تاریخی و حتی ضدتاریخی است. در همین فرهنگهای بسته روستایی زمان طبیعی بر زمان تاریخی غلبه و سروری میکند.
ملاصالحی با اشاره به پدید آمدن موزهها در تحولات عظیم شهرها اظهار کرد: موزههای عالم مدرن در بستر تحولات عظیم شهری پدیدار شدند و نه در روستاها. دانش باستانشناسی نیز از جنس علم تفریحه، تخلیه و تسویه نیست که هر کسی را در بارگاه دانشوری و اندیشهوری خود راه دهد. طومار این دانش در دوره جدید در درون کیهانی از ارزشها، اندیشهها و رویکردهای تاریخی و تحولات عظیم مدنی و معنوی در لایه غربی گشوده شده است. کسی که چیزی از تحولات دنیای مدرن نمیداند درستتر این است که بیهوده سرمایه اندیشه و عمرش را به پای دانش و دانایی باستانشناسی نریزد.
ایرانشناسی ما غربزده است!
عبدی نیز با طرح پرسشی اظهار کرد: شادروان ورجاوند یک باستانشناس ایراندوست بود. در توضیح اینکه چرا به این زندهیاد لقب ایراندوست دادم؟ به این دلیل است که وی به نظر بنده یک شخص منحصر به فرد بود. فردی که باقیمانده نسلی از ایرانپژوهان ایراندوست سیاستمدار بود که هم به مسائل سیاسی، هم فرهنگی و تاریخ علاقه عمیقی داشت.
وی با اشاره به صفت دیگری از ورجاوند گفت: از طرفی وی از نسل ایرانپژوهانی بود که علاوه بر برخورداری از تحصیلات آکادمیک در حوزه مردمشناسی، فرهنگ، تاریخ، باستانشناسی و مرمت آثار نیز تسلط داشت.
این باستانشناس با انتقاد از توجه ایرانیان به غرب عنوان کرد: متاسفانه ما در زمینه باستانشناسی و بسیاری مسائل دیگر غربزده هستیم، به عبارتی همیشه نگاهمان به سوی غرب است و توجه نمیکنیم که ما یک سابقه بسیار طولانی تاریخی، فرهنگی و باستانشناختی با شرق ایران داریم. در دانشگاههای ما نیز در هیچ مقطعی واحد درسی مستقلی درباره شرق ایران، آسیای مرکزی، افغانستان و پاکستان در نظر گرفته نشده است.
عبدی در تشریح ایران فرهنگی و تعاملات آن با شرق بیان کرد: ما دو باستانشناس فعال داشتیم که درباره ایران شرقی و ارتباط آن با هند و افغانستان قلم میزدند و کتاب ترجمه میکردند. پرویز ورجاوند و شهریار عدل، دو گوهری که دیگر نیستند و با رفتن آنها ما در حال حاضر پژوهشگری که درباره این بخش از تمدن و ارتباطات ایران فرهنگی پژوهش مبتنی بر اسناد انجام دهد، نداریم.
محلههای قدیمی؛ برگهای شناسنامه یک شهر
دکتر لاله با مطلبی تحت عنوان «میراث فرهنگی و نقش زندهیاد ورجاوند در شناسایی میراث ایران فرهنگی» گفت: ورجاوند با اشاره به افزایش لگام گسیخته توسعه شهرها و خانهسازی نوشته است: «با توجه به شرایط، اوضاع و احوال خاص جامعه ما روز به روز اندازه شهرها گسترش خواهد یافت و شبکههای جدیدی برای ارتباط قسمتهای مختلف شهر به یکدیگر به وجود خواهد آمد و شکی نیست که برخی محلههای قدیمی به ناچار حیات خویش را از دست میدهند و پس از آن به محلههای فقیرنشین تبدیل میشوند و رو به ویرانی میگذارند و سرانجام با کینه از بیخ و بن برکنده میشوند و جای خود را به بناهای نوساز و قوطی کبریت مانند خواهند داد.»
وی در ادامه با اشاره به اهمیت محلههای قدیمی بیان کرد: ورجاوند معتقد است: «محلههای قدیمی، مجموعههای تاریخی، کج بناها و درختهای کهنسال همه و همه برگهای شناسنامه یک شهرند که باید به گونهای معقول در راه حفظ آنها کوشید. زیرا با از دست دادن این آثار شهر اصل و نصبش را از دست میدهد.»
حمام فین و سوز بغض قتل امیرکبیر در صدای ورجاوند
احسان یغمایی که به علت بیماری در این نشست نتوانست حاضر شود، یادداشتی را به مراسم ارسال کرد که از سوی علی دهباشی قرائت شد. وی با اشاره به گردش علمی گفت: یادم هست که با دکتر ورجاوند و دانشجویان باستانشناسی کارشناسی و کارشناسی ارشد به قم، کاشان، نائین، یزد و اصفهان رفتیم و چهقدر از این سفر آموختیم. زمانی که از مناطق تاریخی کاشان بازدید میکردیم به حمام فین رفتیم.
وی ادامه داد: استاد در هنگام بازدید از حمام فین از امیرکبیر سخن گفت در حالیکه صدایش میلرزید، دم گریه بود و ما ساکت و غمزده دورش حلقه زده بودیم و صدا از کسی درنمیآمد. با آن سکوت تلخ در آن حمام ترسناک که از در و دیوارش بوی خون میآمد، غمزده با لبهای بسته با استاد همراه شده بودیم.
در پایان این مراسم از کتاب «ارجنامه پرویز ورجاوند» رونمایی شد و همسر ورجاوند به پاس تلاشهای آریامنش در چاپ این کتاب هدیهای به وی تقدیم کرد.
نظر شما