دکتر مهدی محقق، ادیب و فقیه درباره زندهیاد حسینعلی متین رضا گفت: بنده گاهی در محل کار وی که به امر صحافی مشغول بود، حضور پیدا میکردم و وی نیز کتابهای علمی را به من نشان میداد. شادروان متین رضا، تاثیری انکارنشدنی بر صحافی نوین ایران داشت.
وی با اشاره به سابقه آشنایی با پدر صحافی نوین ایران بیان کرد: این هنرمند پیشکسوت هنگامی که در مدرسه مروی نزد استاد جلالآل احمد، دانش میآموخت به تحصیلات حوزوی نیز مشغول بود. بنده نیز با وی از همین مدرسه آشنا شدم.
این ادیب اظهار کرد: این هنرمند صحاف بعد از فراغت از تحصیل دنبال کتاب و صحافی آن رفت و بنده نیز در محل کار وی که به امر صحافی مشغول بود، گاهی حضور پیدا میکردم و وی نیز کتابهای علمی را به من نشان میداد. شادروان متینرضا، فردی علمدوست و هنردوست بود، خداوند روحش را شاد بگرداند.
محقق درباره تاثیر کارهای ارزشمند زندهیاد متینرضا در حوزه صحافی گفت: در این رابطه باید افراد صاحب اطلاع و صاحب سبک اظهار نظر کنند اما با وجود این عنوانی که به وی، پدر صحافی نوین داده شده، حاکی از این است که در این حوزه تاثیرگذار بوده و توانسته تاثیر انکارنشدنی در هنر صحافی ایران به جای بگذارد.
در بخشی از زندگینامه متین رضا به قلم وی آمده است: «نام من حسینعلی متین رضا، متولد اول اردیبهشت سال ۱۳۰۸ هستم. بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی وارد مدرسه خان مروی جهت تحصیل علوم حوزوی شدم و چون برای شروع از کتاب جامعالمقدمات استفاده میبایست میشد امر چاپ در ایران خیلی محدود بود و اغلب کتب حوزوی با چاپ سنگی چاپ شده بود، کمیاب بود. بعد از گشتن بسیار یک جلد کتاب مذکور را پیدا کردم، بسیار نابسامان و درهم ریخته و کثیف بود. ناچار اقدام به ترمیم آن کردم، لب کتاب که حداقل هفتاد هشتاد سال پیش چاپ شده بود، چندشآور بود. به فکر آن بودم که لب کتاب را چهکار کنم. روزی از بازار حلبیسازها (بینالحرمین) رد میشدم که دیدم ماشینی کاغذها را میبرد. از صاحب مغازه خواستم تا کتاب مرا ببرد. او قبول کرد و دور آن را برید. یکباره مثل حالت کوری که بینا میشود، دنیا را چگونه میبیند، من هم همان حال را پیدا کردم و از همان زمان به کار دلبسته شدم. در حال تحصیل کتابهای استادم، مرحوم آقا سیدهادی ورامینی (مشهور به سیبویه) را که مردی بسیار کریمالنفس و معتقد و متعهد و استادی توانا بود، پنهانی تک تک میبردم و ترمیم میکردم. آهسته آهسته آلوده به فن صحافی شدم تا امروز. هیچوقت شاگردی نکردم، اما برای رسیدن به بهترین و هنریترین کارهای صحافی، کتابهای قدیمی را که بیشتر کار صحافان قدیمی خارجی بود، بررسی میکردم. از سال ۱۳۴۷ مغازهای در خیابان بوذرجمهری غربی دایر کردم و صحافی شغل قطعی و اصلی من شد. ابداعات و ابتکارات بسیاری دارم که از آنها صحافی تبدیل به هنر شد و امروز به جرأت میتوانم بگویم بازی با چرم طبیعی و تولید صحافیهای هنری را که در ایران انجام میشود، در هیچ کجای دنیا پیدا نخواهید کرد.»
نظر شما