یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۹
محقق: «متین‌رضا» تاثیری انکارنشدنی بر صحافی نوین ایران داشت

دکتر مهدی محقق، ادیب و فقیه درباره زنده‌یاد حسینعلی متین رضا گفت: بنده گاهی در محل کار وی که به امر صحافی مشغول بود، حضور پیدا می‌کردم و وی نیز کتاب‌های علمی را به من نشان می‌داد. شادروان متین رضا، تاثیری انکارنشدنی بر صحافی نوین ایران داشت.

مهدی محقق، مترجم، ادیب و فقیه درباره زنده‌یاد حسینعلی متین‌رضا به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: زنده‌یاد متین‌رضا هنرمند برجسته‌ای در صحافی بود و بنده وی را از سال 1323 می‌شناختم.  

وی با اشاره به سابقه آشنایی با پدر صحافی نوین ایران بیان کرد: این هنرمند پیشکسوت هنگامی که در مدرسه مروی نزد استاد جلال‌آل احمد، دانش می‌آموخت به تحصیلات حوزوی نیز مشغول بود. بنده نیز با وی از همین مدرسه آشنا شدم.
 
این ادیب اظهار کرد: این هنرمند صحاف بعد از فراغت از تحصیل دنبال کتاب و صحافی آن رفت و بنده نیز در محل کار وی که به امر صحافی مشغول بود، گاهی حضور پیدا می‌کردم و وی نیز کتاب‌های علمی را به من نشان می‌داد. شادروان متین‌رضا، فردی علم‌دوست و هنردوست بود، خداوند روحش را شاد بگرداند.
 
محقق درباره تاثیر کارهای ارزشمند زنده‌یاد متین‌رضا در حوزه صحافی گفت: در این رابطه باید افراد صاحب اطلاع و صاحب سبک اظهار نظر کنند اما با وجود این عنوانی که به وی، پدر صحافی نوین داده شده، حاکی از این است که در این حوزه تاثیرگذار بوده و توانسته تاثیر انکارنشدنی در هنر صحافی ایران به جای بگذارد.

در بخشی از زندگینامه متین رضا به قلم وی آمده است: «نام من حسینعلی متین ‌رضا، متولد اول اردیبهشت سال ۱۳۰۸ هستم. بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی وارد مدرسه خان مروی جهت تحصیل علوم حوزوی شدم و چون برای شروع از کتاب جامع‌‏المقدمات استفاده می‌بایست می‌شد  امر چاپ در ایران خیلی محدود بود و اغلب کتب حوزوی با چاپ سنگی چاپ شده بود، کمیاب بود. بعد از گشتن بسیار یک جلد کتاب مذکور را پیدا کردم، بسیار نابسامان و درهم ریخته و کثیف بود. ناچار اقدام به ترمیم آن کردم، لب کتاب که حداقل هفتاد هشتاد سال پیش چاپ شده بود، چندش‎آور بود. به فکر آن بودم که لب کتاب را چه‌کار کنم. روزی از بازار حلبی‎سازها (بین‎الحرمین) رد می‎شدم که دیدم ماشینی کاغذها را می‎برد. از صاحب مغازه خواستم تا کتاب مرا ببرد. او قبول کرد و دور آن را برید. یک‌باره مثل حالت کوری که بینا می‎شود، دنیا را چگونه می‎بیند، من هم همان حال را پیدا کردم و از همان زمان به کار دل‌بسته شدم. در حال تحصیل کتاب‌های استادم، مرحوم آقا سیدهادی ورامینی (مشهور به سیبویه) را که مردی بسیار کریم‎النفس و معتقد و متعهد و استادی توانا بود، پنهانی تک تک می‎بردم و ترمیم می‎کردم. آهسته آهسته آلوده به فن صحافی شدم تا امروز. هیچ‎وقت شاگردی نکردم، اما برای رسیدن به بهترین و هنری‎ترین کارهای صحافی، کتاب‌های قدیمی را که بیش‌تر کار صحافان قدیمی خارجی بود، بررسی می‎کردم. از سال ۱۳۴۷ مغازه‎ای در خیابان بوذرجمهری غربی دایر کردم و صحافی شغل قطعی و اصلی من شد. ابداعات و ابتکارات بسیاری دارم که از آن‌ها صحافی تبدیل به هنر شد و امروز به جرأت می‏توانم بگویم بازی با چرم طبیعی و تولید صحافی‎های هنری را که در ایران انجام می‎شود، در هیچ کجای دنیا پیدا نخواهید کرد.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها