«جهاد سازندگی دامغان در دفاع مقدس» نوشته محمدمهدی عبداللهزاده منتشر شد. این کتاب به عملکرد گردان حضرت رسول اکرم(ص) در جنگ تحمیلی میپردازد
نگارنده با بهکارگیری روش تاریخشفاهی کوشیده است ضمن مستند بودن محتوا برای عموم، کتابی خواندنی و جذاب را بر پایه خاطرات 48 جهادگر از مجموعه بزرگ جهادگران دامغانی بنویسد.
در کتاب «جهاد سازندگی دامغان در دفاع مقدس» عملکرد مهندسی رزمی جهادگران دامغانی، در تشکلهای ذکر شده پیگیری و نقاط برجسته آن به اختصار بیان شده است.
جهاد سازندگی در خدمت مردم و انقلاب، پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی دامغان در سال 1359، پشتیبانی جنگ جهاد دامغان در سال 1360، گردان مهندسی رزمی و پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی دامغان در سال 1361، گردان مهندسی رزمی و پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی دامغان در سال 1362 و 1363، گردان جنگ جهاد سازندگی دامغان در سال 1364، گردان حضرت رسول اکرم(ص) دامغان در سال 1365، گردان حضرت رسول اکرم(ص) در سال 1366 و عملکرد مهندسی رزمی گردان حضرت رسول اکرم دامغان در سال 1367، عنوان 9 فصل کتاب «جهاد سازندگی دامغان در دفاع مقدس» است.
در مقدمه این کتاب میخوانیم: «نقش جهادگران دامغانی در دفاع مقدس، حقیقتی تابناک است. این واقعیت، در بیان رهبر معظم انقلاب چنین آمده است. ... آنچه ما در زمان خودمان مشاهده کردیم، دامغان را مرکز مردم مؤمن صمیمی، با محبت و قانع و صبور و در میدانهای انقلاب فعال دیدیم؛ چه در دوران دفاع مقدس و چه قبل از آن، که من دیروز در جمع خانوادههای معظم شهیدان عرض کردم: در دوران جنگ و دفاع مقدس، ستادهای پشتیبانی جنگ و ستادهای مهندسی وابسته به جهاد سازندگی که در استان یک مجموعه بسیار فعال و در بین استانهای کشور کمنظیر بودند، مرکزیت و فرماندهی آن با دامغانیهای فعال و مجاهد و مبارز و فداکار بود.»
جهادگران دامغان در دوران دفاع مقدس در تشکلهای گردان مهندسی رزمی پشتیبانی جنگ جهاد دامغان، گردان پشتیبانی جنگ جهاد استان سمنان، قرارگاه حمزه سیدالشهدا، گروه ضربت و گردان حضرت رسول اکرم(ص) و در ذیل گروهانهای پلسازی، تعمیرات ماشینآلات، سنگرسازی، خاکریز، امداد و... خدمت میکردند.
حدود چهار هزار و 400 تن از رزمندگان جهادگر دامغانی در 10 هزار و 226 نوبت به جبهه اعزام شدند که از بین آنها 47 نفر به شهادت رسیدند، حدود 250 نفر جانباز، صدها نفر مجروح شدند و سه تن نیز سالها در اسارت رژیم حزب بعث بودند.
در صفحه 102 این کتاب و در مطلبی با عنوان «نجات بلدوزر» میخوانیم: «در دوران دفاع مقدس، ایران اسلامی مورد تجاوز قرار گرفته بود و مظلوم بود. برای دفاع نیز دستش را با محاصره اقتصادی و تحریمهای مختلف بسته بودند. در چنین شرایطی رزمندگان با مایه گذاشتن از جانشان جبهه را مدیریت میکردند. آنها جانشان را به خطر میانداختند تا دستگاهی را به غنیمت بگیرند یا آنکه دستگاهی را از دسترس دشمن خارج کنند.
برادر سیدمحمدرضا تقوی، جهادگری که سالها در خط مقدم سنگر میساخت از این عملیات خاطره زیر را تعریف کرد: تعداد زیادی از دستگاههایمان را از دست داده بودیم. یک دستگاه بلدوزر دی 6 بین نیروهای دشمن و خودی جا مانده بود. بچههای اطلاعات و عملیات به ما گفتند آن دستگاه سالم است. یک روز من و رضا میرزاخانی (شهید) هماهنگ شدیم تا آن بلدوزر را بیاوریم. فاصله خط اول ما تا خط اول دشمن در این منطقه چهار کیلومتر بود. دشمن روی ارتفاعات مستقر بود و بر آن دید کامل داشت. حاج غلامرضا علیآبادیان گفت این بلدوزر را نیاز داریم چون دستگاههامان از دست رفته است.
یک روز غروب در گرگ و میش هوا به برادران خط مقدم گفتیم: «برای آوردن بلدوزر میرویم» قسمتی را با احتیاط راه رفتیم و یک کیلومتر آخر را سینهخیز و نشسته رفتیم تا به آن دستگاه رسیدیم. دیدیم باک گازوئیل و رادیان آن ترکش خورده است. برگشتیم لوازم مورد نیاز را از روی یک دستگاه بلدوزر دیگر که اوراق شده بود باز کردیم و چند لاشه چوب هم برای سوراخهای باک و رادیاتور برداشتیم. با تویوتا تا پشت خط رفتیم.
من وسایل را داخل کیسه گذاشتم و موقع حرکت به رضا میرزاخانی گفتم یک ساعت بعد به سراغم بیاید تا در این فاصله بلدوزر را آماده کرده باشم. پیاده، سینهخیز خودم را به بلدوزر رساندم، لوازم را عوض کردم، تختههایی را هم که آماده کرده بودم داخل سوراخهای باک و رادیات فرو کردم. همان وقت رضا میرزاخانی به سرعت آمد، ماشین را پشت بلدوزر پارک کرد. دشمن متوجه ما شد و ما را زیر رگبار گرفت. ما زیر بلدوزر رفتیم بعد از 15 دقیقه از لای گارد بلدوزر بیرون آمدیم و بیست لیتریهای آب و گازوئیل را داخل دستگاه ریختیم.
بلدوزر را روشن کردیم، دنده دو گذاشته، گاز دستیاش را کشیدیم تا خودش به طرف خط ما بیاید. سر بلدوزر به طرف خط خودمان بود. رضا دور زد و من پریدم بالای تویوتا و فاصله تا خط خودمان که سه کیلومتر بود را آمدیم. ما در نقطهای منتظر بلدوزر بودیم. ولی از یک کیلومتر پایینتر از محلی که ما بودیم، یکباره سر و صدا بلند شد. به آنجا رفتیم. بلدوزر از خاکریز بالا آمده بود و در یک سنگر نیروهای ما افتاده بود. شانس آوردیم که شب چهارشنبه بود و نیروهای آن سنگر برای خواندن دعای توسل به سنگر دیگر رفته بودند. بلدوزر را خاموش کردیم تا آنکه صبح آن را به مقر بیاوریم.»
کتاب «جهاد سازندگی دامغان در دفاع مقدس» را انتشارات امینان با شمارگان یکهزار و 100 نسخه در قطع وزیری، 360 صفحه روانه بازار نشر کرده است.
برای دریافت اطلاعات بیشتر به نشانی زیر مراجعه کنید:
نظر شما