پرفسور حسين باهر، جامعهشناس در مراسم بزرگداشت حافظ كه عصر امروز در مركز بينالمللی يونسكو برگزار شد گفت: در مطلوب بودن حافظ همين بس كه در خانه هر فارسیزبانی، به طور حتم يك ديوان حافظ وجود دارد. به گمان من حافظ «خاتم الشعرا» و تداعی كننده «نور» و «اشراق» است.
وی افزود: من هم توفیق داشتهام كه محضر پارهای از این بزرگان را درك كنم. بزرگوارانی همچون استاد بهاءالدین خرمشاهی، شهید مرتضی مطهری و دكتر علیقلی محمودی بختیاری. با شناخت مختصری از رفتارشناسی كوانتومیك، با نامیدن «حافظ» به عنوان «خاتم الشعرا» چند نكته ساختاری و رفتاری این عظمت انسانی را میستایم. خواجه در قیاس با شیخ اجل، حكیم و مولانا شاید به مفهوم «صاحب»، «مالك» و در رأس همه «خداوندگار» باشد. در شعری از لسانالغیب میخوانیم: «تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن/ كه خواجه خود روش بندهپروری داند».
این جامعهشناس اضافه كرد: شمسالدین در قیاس با «مصلحالدین» و «جلالالدین» و غیره تداعی كننده «نور» و «اشراق» و از اینرو نوربخشی به دین است. «محمد» نامی است كه اكثر شعرا و عرفای ایرانی مسلمان، بیش از سایر نامها داشتهاند و این نام نشانه متدین بودن خانواده نامدار است. «حافظ» در قیاس با سعدی، فردوسی و خموش، تخلصی است كه شاعر بر اساس تبحرش، تقریباً در عموم غزلیات خود به کار برده است. و در مواردی هم كه ناچار بوده مدح ممدوح را به عمل آورد، اول بیت تخلصیاش را سروده و بعداً به مدح ممدوح حكومتی پرداخته است. البته تخلص «حافظ» عمدتاً به دلیل حافظ قرآن بودنش بوده است، و خود نیز میفرماید: «عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت».
باهر توضیح داد: آن گونه كه از غزلیات حافظ برمیآید، حافظ از علوم و معارف ادبی، اخلاقی و عرفانی زمان خود آگاهی داشته و همچون زنبور عسل از گردههای آنها برخوردار شده و عسل ابیاتش را آفریده است. خودش میفرماید: «این همه شهد و شكر كز سخنم میریزد/ اجر صبری است كزان شاخ نباتم دادند». حافظ به دین و ایمان اسلامی به همان اندازه توجه داشته است كه به سنت و آیین ایران و جهان و این مدعا با ارجاع به ابیاتش قابل اثبات خواهد بود.
این حافظشناس گفت: حافظ همواره با چهارمدعی برخورد میكند؛ زاهد، صوفی، محتسب و مفتی. او میگوید: «میخور كه شیخ و حافظ و مفتی و محتسب/ چون نیك بنگری همه تزویر میكنند». در آخر باید بگویم كه حافظ با بهكارگیری سمبلهای می و مطرب و معشوق و مینا به مخاطب خود مثبت اندیشی با مكانیزم عشق ورزی و شادمان زیستی میآموزد. او میگوید: «از چهار چیز مگذر گر عاقلی و زیرك/ امن و شراب بیغش معشوق و جای خالی».
شهروز فلاحتپیشه، مدیر كل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز در این نشست گفت: حافظ را باید از منظر ملی و بینالمللی مورد واكاوی قرار داد. از منظر ملی، حافظ مانند دیگر مشاهیر سهم عمدهای در هویتسازی و انسجام بخشی به ملیت ما در كشور بزرگی مانند ایران دارد. تدریس شناخت این شیوه از كودكی در نظام آموزشی ما وجود دارد اما به ویژه در سالهای اخیر نیاز مبرمی برای درك بهتر كودكان و نوجوانان از مشاهیر و از همه مهمتر حضرت حافظ حس میشود. نظام آموزش و پرورش باید تحولاتی داشته باشد. در این زمینه تلاشهایی انجام گرفته است اما هنوز كافی نیست و جای تلاش بیشتر دارد.
وی افزود: رسانههای اجتماعی و رسانه ملی باید كمك بیشتری به شناساندن درست چهره و آثار مشاهیرمان داشته باشند. تلاش برای معرفی این بزرگان به شکل هر روزه است که ملكه ذهن بچههای ما میشود. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تلاش دارد تا تصویر ایران را در ذهن مخاطب خارجی خود در جهان تغییر دهد و اصلاح و به روز كند. این كاری است كه همه كشورها انجام میدهند. بزرگترین ابزار ما در این حوزه، فرهنگ و ادبیات فارسی است. ما یكی از چند كشور پر قدمت در جهان هستیم و باید از این ظرفیت نهایت استفاده را ببریم. ما در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تلاش كردهایم كه این وظیفه را با همكاری دیگر سازمانها انجام بدهیم.
فلاحتپیشه ادامه داد: در این زمینه نیاز به همیاری بیشتری داریم و من از همین لحظه دست كمك به سوی نهادهای مختلف و استادان محترم دراز میكنم. ما احتیاج داریم كه گروهی به شكل بین رشتهای با یك زبان بینالمللی آنها را به جهان بشناسانند. منظورم از زبان بینالمللی صرفاً ترجمه نیست؛ میخواهم بگویم كه این آثار بنا به ذائقه بینالمللی باید منتشر و در جهان پراكنده شوند. یعنی آنچه امروز در جهان معنا دارد و قابل عرضه است باید نمایان شود. ما آثاری از این دست را باید با زبانی ساده و قابل فهم برای دنیا بازگو كنیم و آن وقت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان دستگاه دیپلماسی كشور و از سر تمنا میتواند دست به كارهایی بزند تا جهان، ایران را با این داشتهها به یادآورد و بشناسد.
پرفسور یوسف ثبوتی، فیزیكدان و منجم نیز در این نشست گفت: من نه حافظشناسم و نه اهل ادبیات. من كمی فیزیك بلدم و منجمی هم میكنم. به اعتبار آرای صاحبنظران در علوم اجتماعی، ابن خلدون از نخستین متفكرانی است كه بر دانش جامعهشناختی تأمل كرده و از اصول حاكم بر آن سخن گفته است. ابنخلدون در مقدمه كتاب خود عامل تحولات اجتماعی را «عصبیت» میداند. با كلمات امروزی «عصبیت» گونهای آمادگی اجتماعی است كه در یك قوم برای پذیرش یك نظر و رفتار به وجود میآید و به صورت آرزوی ملی برای نیل و تعالی بخشیدن به آن تجلی میكند.
وی افزود: دو مثال ابنخلدون برای پذیرش اسلام در زمان جاهلیت جامعه عرب و سقوط جامعه اشرافی ساسانی آموزنده و قابل توجه است. به نظر او عرب جاهلی پیش از آنكه رسولالله(ص) ندای توحید سر دهد خود را به وفای عهد و احترام به قول و قرارهای قبیلهای و میان قبیلهای متعهد كرده بود و تجلی این نمود در ماههای حرام و آداب حج جاهلی متجلی میشد كه دستكم به مدت چند روز هیچ خشونتی حتی در حد آزردن حشرات موذی از او سر نمیزد. وجود چنین آمادگی و عصبیتی به عرب امكان داد كه آموزههای اجتماعی و اخلاقی حضرت رسول اكرم(ص) را درك و جذب كند و در فاصله زمانی كوتاه كه به فاصله یك چشم بر هم زدن است، خود را به یك جامعه صاحب اصول و نو و از نظر فرهنگی «مهاجم» متحول كند. حافظ در دیوان خود نمود این تجلی را به خوبی بازگو میكند و همان عصبیت در آثار او دیده میشود.
نظر شما