دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۵
خواندن با گوش/ آیا کتاب‌های صوتی به ادبیات ضربه می‌زند یا به آن کمک می‌کند؟

کلیر آرمیتستد، پژوهشگر عنوان می‌کند: اولین بار نسخه صوتی کتاب «رئیس مشترک» اثر آلن گارنر مرا درباره این‌گونه آثار به فکر واداشت. شنیدن صدای نویسنده‌ای که مخاطب دوستش دارد بسیار شیرین است. داستان در فضای جنگل اتفاق می‌افتد اما خبری از حیات وحش در نسخه صوتی نیست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از نشریه گاردین، کلیر آرمیتستد می‌گوید وقتی این موضوع را با پاسکال وایس موزیسین این نسخه صوتی در میان گذاشتم گفت که سه ثانیه اول سی دی از بین رفته است. پس از تصحیح ماجرا چندبار به چند ثانیه اول گوش کردم و صدای قطاری را شنیدم که به مقصد رسیده است. ناگهان داستان معنای دیگری یافت و گویی چشم‌انداز درستی به مخاطب داده شد.

داستان آلن گارنر یکی از چهار اثری است که هفته گذشته منتشر کردیم. علی اسمیت، اوی ویلد، و الک فینالی سه نویسنده دیگری هستند که داستانشان را با صدای خودشان روانه بازار کرده‌اند. نسخه غیر صوتی این آثار نیز در بازار موجود است. حال این سؤال برای همگان پیش می‌آید که آیا داستان وقتی شنیده می‌شود با آنچه روی کاغذ وجود دارد متفاوت است؟

اگر منتقد ادبی معروف هرولد بلوم را قبول داشته باشید وی اعتقاد دارد برای خواندن علاوه بر گوش بیرونی گوش درونی هم باید فعال باشد. وی در مصاحبه با مجله نیویورک‌تایمز گفته بود: «خواندن یک رویه شناختی است و همان بخش ذهن انسان که مربوط به دانش است سبب می‌شود نیاز دیدن متن هنگام شنیدن آن در خواننده احساس شود.»

نیل گایمن این موضوع را رد می‌کند و می‌گوید: «احمقانه است. من قبول ندارم چون کتاب‌هایی هستند که هیچ‌گاه آن‌ها را نخواندم و نسخه صوتی را شنیده‌ام. این حرف مثل این است که بگوییم چون شعر را شنیده و نخوانده‌ام پس آن شعر جزئی از تجربه شعری من محسوب نمی‌شود.» من معتقدم اگر نویسنده بتواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند (بسیاری از نویسنده‌ها این توانایی را ندارند) حسی را که از داستان و فضایش دارد به خواننده منتقل می‌کند. گایمن یکی از آن نویسنده‌ها است که صدایش مخاطب را جادو می‌کند.

اما شگفت‌انگیزترین نسخه صوتی که تا به حال شنیدم کولم نورا وبستر بود. وقتی کتاب را خواندم به نظرم نورا شخصیت تنها، مادری نامهربان و انسانی بود که روابط شخصی‌اش به مخاطب نیز احساس بدی منتقل می‌کرد اما وقتی صدای فیونا شاو را در نقش نورا شنیدم دریافتم که نویسنده چه شخصیت عمیقی خلق کرده است. وی آنچه را در ذهن بود به زبان آورد و در خلال این کار با جمله‌های شکسته عمق فاجعه اجتماعی و افسردگی‌های این دوره را در ذهن مخاطب به تصویر کشید.

دلیل مخالفت موجود با نظریه هرولد بلوم برای این است که نسخه‌های صوتی خیلی بیشتر از کتاب خریداری می‌شوند. جان گولاپینتو در حمایت از کتاب صوتی و در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز نظر عصب‌شناسان را با نظر زبان‌شناس معروف راماچاندرام مقایسه کرده و می‌گوید راماچاندرام معتقد بود «درک و تولید زبانی در ارتباط با درک شنیداری در حدود 150هزار سال پیش تکامل یافت اما توانایی نوشتن در حدود پنج‌هزار تا هفت هزار سال است که بدون تکاملی خاص کار خود را انجام می‌دهد و گاهی ساختارهای جدیدی به شکنج زاویه‌دار مغز اضافه می‌کند. ضربه به شکنج زاویه‌دار باعث اختلال در خواندن، نوشتن، و ریاضیات می‌شود. پس امکان اینکه گوش دادن به داستان و شنیدن ریتم و آوا به مرکز احساسی مغز متصل شود و درک آن را آسان‌تر کند بسیار بالا است.

همین تئوری ثابت می‌کند که چرا نسخه صوتی توبیان سبب شد داستان را بهتر درک کنم و چرا گوش دادن به نسخه صوتی چهار کتاب در این هفته برایم چنین لذت‌بخش بوده است. تجربه چنین لذتی مخاطب را سمت خواندن سوق می‌دهد. شنیدن داستان علاوه بر ذخیره کردن زمان برای خوانندگان پرمشغله لحن داستان را به مخاطب فاش می‌کند و تصویری زیباتر می‌سازد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها