«غول مدفون» کتاب جدید «ایشیگورو» نویسنده ژاپنی به تازگی وارد بازار شده است. تشخیص اینکه این فانتزی جدید درباره عصر پادشاهی «آرتور» یا عصر مدرن زندگی ماست نیاز به واکاوی دقیق دارد. نشریه «گاردین» با همین رویکرد نگاهی به این کتاب داشته است.
در «غول مدفون» ما در دوره پادشاه «آرتور» و قبل از بریتانیایی که نورمنها در آن ساکن بودند به سر میبریم. ساکسونها و بریتونها در محیطی سخت اما مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند اما اژدهایی زنمانند در این منطقه وجود دارد که خاطرات افراد را از ذهنشان پاک میکند. خواننده قصه یک زوج مسن به نام «آکسل» و «بیاتریس» را دنبال میکند که در تونلی در دل یک تپه زندگی میکنند. این زوج تصمیم میگیرند به دهکدهای دیگر سفر کنند تا فرزند خود را ملاقات کنند. دیرزمانی است که فرزند خود را ندیدهاند و چهره او را از یاد بردهاند اما فکر میکنند فرزندشان بیصبرانه منتظر دیدن آنها است.
خواننده در دنیایی عجیب حضور دارد. نه به دلیل اینکه دنیای کتاب پر از روح و اژدها و شیاطین است بلکه به دلیل اینکه نویسنده از سایه در روایتش استفاده میکند. گرد تردید بر همه جملههای این قصه پاشیده شده است. خواننده با روایتی پر از پیچ و خم روبهروست و گاهی به عقب برمیگردد تا بفهمد چه اتفاقی رخ داده است. صحنه برای جنگی بزرگ آماده میشود. وی صحنه شمشیربازی یا برجی را توصیف میکند که قرار است زندانیان در آن نگهداری شوند. سپس صحنه عوض میشود و خواننده نمیداند جنگی رخ داده است یا خیر!
البته بخشی از این موضوع به دلیل گونه ادبی است که وی برگزیده است؛ دنیایی که پژواک صدای نویسندگان کلاسیک است. «گوین» که اولین داستان مربوط به پادشاه «آرتور» را در ادبیات انگلیس به نگارش در آورد اینجاست و به دنبال هیولای قصه است و پادشاه «پلینور» و هیولای داستان «تی. اچ. وایت» را به یاد خواننده میآورد. در داستان «ایشیگورو» نشانههایی از «مالوری»، «بیوولف»، «گرندل»، و حتی «تالکین» که همگی درباره دوره «آرتور» داستانی دارند دیده میشود.
«ایشیگورو» بسیار مشتاق است که برچسب فانتزی را برای اثر خود برگزیند. در آغاز به نظر میآید وی از تمثیل در اثرش استفاده کرده است. اوایل کتاب وارد دهکده ساکسونها میشویم که ساکنان آن خشونت بالایی دارند. خواننده وقتی با صحنه جمعیت بی حافظه روبهرو میشود که تحت تأثیر احساسات خود هستند و طعمه حیوانات قرار میگیرند ،که البته تخیلی است، احساس میکند نویسنده قصد استهزای دنیای مدرن را دارد و دنیای اینترنت را در نظر گرفته است.
اگرچه چنین دیدی بسیار دقیق است اما کتاب میتواند به زمانه ما اشاره کند. به نظر میآید که نفس اژدها که موجب فراموشی میشود ممکن است تأثیری مخربتر از حد انتظار داشته باشد. در مرکز داستان عشق «آکسل» و «بیتاریس» به هم از اهمیت برخوردار است. اما آیا آنها پس از از بین رفتن اژدها چیزی به یاد میآورند؟ آیا خاطرات خوب به اندازه خاطرات بد در خاطرشان مانده است؟ ساکسونها و بریتونها از جنگهای گذشته چیزی به یاد دارند؟ در پایان نیز به نتیجهای غمانگیز میرسیم که البته بسیار با این گونه ادبی سازگار است. داستانی که به خواننده کلک میزند تا از اتفاقات دنیای خود رمزگشایی کند.
در ایران نیز داستانهای ایشیگورو رخت کلمات فارسی بر تن خود دیدهاند. کتاب «بازمانده روز» با ترجمه «نجف دریابندری» از نشر «کارنامه»، کتاب «تسلی ناپذیر» و «هرگز ترکم نکن» با ترجمه «سهیل سمی» از نشر «ققنوس»، «وقتی یتیم بودیم» با ترجمه «مژده دقیقی» از نشر «هرمس» وارد بازار کتاب ایران شده است.
نظر شما