چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰
«خاطرات لیدی شیل» از نوروز در دربار سلطان صاحبقران/ دیدگاه همسر سفیر انگلیس درباره جشن ملی باستانی چه بود؟

کتاب «خاطرات لیدی شیل» اطلاعات بسیاری از مناسبات سیاسی، اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار دارد. نوروز نیز یکی از مواردی است که توجه این بانوی انگلیسی را به خود جلب کرده است. در این گزارش مروری به خاطرات وی در نوروز در دربار سلطان صاحبقران داریم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- نگارش خاطرات از قدیمی‌ترین گونه‌های ادبی است که تا امروز جذابیت خود را حفظ کرده است؛ چراکه این امکان را برای ما فراهم می‌کند که با مطالعه کتاب‌هایی از این دست با دوره‌ای از حیات اجداد و گذشتگان خود ارتباط برقرار کنیم. در حقیقت بسیاری از نکات مبهم تاریخ در پرتو خاطرات‌نویسی، روشن می‌شود. به‌طور معمول بیشتر کسانی برای نوشتن خاطرات دست به قلم می‌برند که در حوزه‌ای از زندگانی اجتماعی، سیاسی و ... شهرت و اعتباری دارند و نوع نگاه آنها به رویدادها با دید عامه مردم تفاوت دارد زیرا اشراف و آگاهی بر حوادث و اطلاع از مسائل پشت پرده آنها را قادر می‌کند واقعیت امور را بهتر درک کنند. خاطرات لیدی شیل انگلیسی را می‌توان در زمره این آثار قرار داد.

ماری شیل معروف به لیدی شیل دختر بارون استفان وولف ایرلندی بود که پس از ازدواج با کلنل جستین شیل سفیر انگلیس در ایران اوایل دوره ناصری به همراه شوهرش به ایران آمد.

مسافرت کلنل شیل و همسرش در ایران حدود سه سال و 10 ماه به طول انجامید و هنگامی که احساس کرد که دیگر قادر به ادامه زندگی در شرایط نامناسب بهداشتی ایران نیستند، بهتر دیدند که هرچه زودتر خاک ایران را ترک کنند. به همین انگیزه بود که در اواسط ژوئن 1853 م. ایران را به قصد ورود به خاک عثمانی ترک کردند.

حاصل اقامت سه ساله لیدی شیل در ایران کتاب خاطراتی است که اطلاعات بسیاری از مناسبات سیاسی، اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران در روزگار قاجار ارائه می‌دهد. در این گزارش نگاهی به خاطرات این بانوی انگلیسی از نوروز و مراسم ویژه آن خواهیم داشت.
 
جشن ملی باستانی در ایران ملغی نمی‌شود

لیدی شیل در خاطرات روز دهم  مارس 1850 م. می‌نویسد: «نوروز نزدیک است. کلنل شیل امروز مایل بود با صدراعظم (امیرکبیر) ملاقات کند، ولی به او خبر دادند که حضرت اشرف مشغول تهیه و انتخاب  شال‌هایی است که روز بیست و دوم همین ماه (عید نوروز) به‌عنوان انعام و بخشش شاه، به کلیه درباری‌ها اعطا خواهد شد. در چنین روزی، بسته به اهمیت و مقام افراد، از «شال کشمیری» که نصیب رجال والامقام می‌شود گرفته، تا قبا و پیراهن چیت- برای خدم و حشم درباری- به آنها تعلق خواهد گرفت و با این‌که این کار برای شاه مخارج سنگینی دربردارد، ولی می‌توان حدس زد که وی غرامت آن را مسلما از جای دیگری جبران خواهد نمود.»




او در ادامه با بیان این نکته که نوروز برای همیشه تاریخ جاودانه خواهد ماند، می‌نویسد: «با این‌که در این دوران، از شکوه و عظمت جشن‌های نوروزی کاسته شده و ارزش هدایای متبادله نیز نقصان یافته، ولی بسیار بعید به نظر می‌رسد که این جشن ملی باستانی روزی در ایران ملغی شود، زیرا برگزاری آن در موقعیتی است که اصولا فصل جشن و سرور و شادی همگانی است. باید اعتراف کرد که ایرانی‌ها در مورد برگزیدن جشن سال نو معقول‌تر و منطقی‌تر از ما بوده‌اند، چون آنها به جای آنکه تحویل سال خود را مثل ما در وسط زمستان قرار دهند، آن را طوری انتخاب کرده‌اند که شروع سال جدیدشان درست در لحظه ورود خورشید به نیمکره شمالی، و در حقیقت آغاز سال خورشیدی باشد.

در چنین موقعی مطابق روز 22 مارس است، همه افراد خانواده لباس نو می‌پوشند و اطراف یک پارچه رومیزی (سفره) که در روی آن انواع خوراکی‌ها، به سلیقه رئیس خانواده چیده شده، روی زمین می‌نشینند. (در ایران از میز استفاده نمی‌شود). در وسط خوراکی‌ها نیز یک ظرف پر از آب می‌گذارند و تصور می‌کنند که درست در لحظه عبور خورشید از خط استوا، بر اثر لرزه‌ای که در کره زمین حادث می‌شود آب داخل این ظرف به تکان در می‌آید. در چنین موقعی، افراد خانواده یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و سال خوشی را برای هم آرزو می‌کنند و آنگاه به خوردن مشغول می‌شوند. صفا و صمیمیت و سادگی این مراسم تا حد زیادی نمایانگر روحیات و خصوصیات اخلاقی ایرانی‌هاست.»
 
سهم دراویش قجری از سال نو!

همسر سفیر انگلستان درباره رسم دراویش در لحظه تحویل سال می‌گوید: «من تقریبا در همان موقع (تحویل سال) که برای رفتن به باغ‌مان از خیابان جلو سفارتخانه می‌گذشتم، صدای بلندی را شنیدم که می‌گفت: "هو؛ الله تعالی؛ خدا وزیر مختار را پایدار کند، خدا خانم را عمر دهد." این صدا از درویش ژنده‌پوش، ولی باصفا و مودبی بود که داخل یک چادر کوچک در کنار باغ نشسته بود و در جلویش ظرف بزرگی قرار داشت که در آن، گندم سبز کرده بود. به‌قدری در «هو، حق» گفتن و دمیدن در شاخ نفیرش مستغرق بود که امکان داشت این گندم‌ها رشد کنند و حتی به مرحله درو کردن نیز برسند و او همچنان به کار خود مشغول باشد.»

«این کار یکی از رسوم عادی زندگی تهران است و به نظر می‌رسد که خانواده‌های متمول تهرانی باید مقداری از مالیات سالانه خود را به این‌گونه اشخاص بپردازند. من یکی از همین دراویش را پهلوی در سفارت روسیه نیز مشاهده کردم و بعدا متوجه شدم که در کنار منزل اغلب مردم اسم و رسم‌دار شهر هم یکی از آنا بساط گندم سبز شده خود را پهن کرده است. شنیده‌ام که چند سال پیش یکی از همین اخوان به نام «لوطی علی» یا «درویش علی» در قالب مسخرگی و لودگی، بدترین و توهین‌آمیزین دشنام‌ها را نثار همه، از شخص پادشاه گرفته- که فوق‌العاده از حرکات او لذت می‌برد- تا افراد دیگر می‌کرد و از این راه ثروت فراوانی به چنگ آورده بود که تمام آن را در راه دستگیری مستمندان صرف می‌کرد.»

لیدی شیل سپس به خاطرات روز عید که برابر با 22 مارس است اشاره می‌کند: «در این روز که همه مردم لباس نو در بر می‌کنند، تمام نوکران سفارتخانه نیز- که تعداد آنها به شصت هفتاد نفر می‌رسد- سرحال و خوشحال، ردای بلند تازه‌ای پوشیده بودند، که پارچه آنها فقط به خاطر داشتن مارک انگلیسی، بافت انگلستان شمرده می‌شد وگرنه از اصالت یک محصول انگلیسی عاری بود. در ساعت 9 صبح یکی از اعضای وزارت خارجه ایران همراه با 20 فراش که طبق‌هایی حاوی کله قند و نقل و نبات حمل می‌کردند به محل سفارتخانه آمد و مراتب تهنیت شاه ایران را به مناسبت سال جدید به ما ابلاغ نمود. ظهر همان روز نیز تمام هیات‌های سیاسی خارجی به حضور اعلیحضرت بار یافتند تا به نمایندگی از طرف سلاطین خود عرض تبریک نمایند.»

از سخنان دلپذیر اعلیحضرت تا مراسم شادباش نوروزی

وی ادامه می‌دهد: «این برنامه چون به‌طور خصوصی و قبل از مراسم باشکوه سلام و بار عام بود، لذا به‌صورت مختصر برگزار گردید. ولی در مراسم سلام، شاه با لباس تمام رسمی – که نیمه ایرانی و نیمه اروپایی و غرق در انواع جواهرات گرانبها بود- جلوس نموده بود و تاج جواهرنشان باشکوهی بر سر داشت. شمشیری مرصع نیز که غلاف آن از سر تا نوک مزین به قطعات الماس بود به کمر بسته و به انتظار پایان یافتن مراسم شرف‌یابی گروه‌های مختلف و آسوده شدن از خستگی تاج سنگینی که بر سر داشت، بی‌تاب بود. چون اعلی‌حضرت، شخصی بسیار مهربان و متواضع است و در صحبت‌های خود لحن گرم و دلپذیری دارد، لذا مانند اغلب پادشاهان ایران نیمی از وقت خود را در صحبت کردن با این و آن تلف می‌کند و شنوندگان هم، الحق از صحبت‌های پادشاه لذت وافری می‌برند.»

لیدی شیل می‌نویسد: «بعد از ظهر همان روز، یک فیل – که متعلق به شاه بود- همراه فیل‌بان و یک دسته موزیک برای شادباش سال نو به سفارتخانه ما آمدند. در موقع ورود فیل، چون در سفارتخانه کوتاه بود، این حیوان خم شد و با زانو وارد محوطه جشن گردید و پس از اینکه چند حرکت انجام داد و به دور خود چرخید، هدیه‌ای از ما دریافت کرد و خارج شد.»




دید و بازدیدهای کسالت‌بار نوروز

وی درباره مراسم دید و بازدید نوروز که چندان به مذاقش خوش نیامده می‌نویسد: «روز بعد از اول سال نو مراسم دید و بازدید نوروز آغاز می‌شود که به مدت یک هفته ادامه دارد. در عرض این دوره ما هم بایستی به ملاقات تمام آشنایان وزیر مختار که مقامی والا دارند، برویم و تمام روز را در این‌گونه دیدارها تلف کنیم، که البته در هریک از آنها نیز سیلی از چای و قهوه به‌سوی مهمانان سرازیر می‌شد. بعد نوبت بازدیدها می‌رسید که عینا همان تشریفات خسته‌کننده و آزاردهنده را بایستی تکرار کرد و ری هم رفته رعایت آنها الزامی است. مخصوصا برای شوهر من که به خاطر حفظ شئون ملکه (انگلیس) هم که شده، می‌بایستی سالی یک‌بار حتما به آنها تن در بدهد.»

لیدی شیل همچنین به آب و هوای مطبوع ایران در بهار اشاره می‌کند: «پس از نوروز، هوای خوش ایران شروع می‌شود که تا اواسط ماه مه ادامه دارد و بعد از آن است که فصل گرما آغاز می‌گردد. در ماه آوریل بلبل‌ها نغمه‌سرایی آغاز می‌کنند، غنچه‌های گل سرخ می‌شکفند و باغ سفارتخانه ما در تمام طول شب شاهد چهچهه بلبلانی است که در سراسر باغ پراکنده‌اند. تجسم این‌گونه زیبایی‌های طبیعت را بهتر است به قدرت تخیل واگذار کرد. چه، توصیف آنها به قلم نمی‌آید و یا حداقل از قدرت قلم من خارج است.» (خاطرات لیدی شیل، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو 1368، صص 97 – 118)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها