قانعیراد در ابتدای این مراسم با بیان اینکه همواره در درون دانشگاه افرادی هستند که سعی میکنند به علم شکل بدهند گفت: به طور مثال در میان افراد دانشگاهی پزشکان و مهندسان میخواهند نسبت به دیدگاه خود علم را شکل بدهند. در درون علوم انسانی نیز رشتههای مختلف مانند حسابداری، فلسفه و بازرگانی چنین کارکردی دارند. از سوی دیگر طبقات مختلف اجتماعی، جنبشها و... روی شکلدهی علم تاثیرگذار هستند به عبارت دیگر طبقه اشراف، متوسط، کارگر و ... هر یک به نحوی در شکلدهی علم نقش دارند. بنابراین فرایندهای علمی، آموزشی، پژوهشی، معرفتشناسی فلسفه علم، شیوههای طرح و بیان مساله، راهبردها و راهکارها و... از سوی گروههای مختلف اجتماعی به شیوههای مختلف مطرح میشوند. در واقع یک نوع مبارزه وجود دارد و نیروهای مختلف اجتماعی سعی میکنند مساله و موضوع جامعه را از دید خود مطرح کرده و با روششناسی و معرفتشناسی خاص خود پاسخ دهند.
بورژوازی سعی دارد همه چیز را کمی کند
وی در همین باره توضیح داد: به طور مثال در جامعهشناسی معرفت، شیلر معتقد است پوزیتویستی و کمی کردن علم با خویگان بورژوازی نسبتی دارد چون بورژوازی سعی دارد همه چیز را کمی کند و نگاه بازاری نسبت به مسایل داشته باشد به همین دلیل نسبت به علم هم به نگاه شمارشی پناه میبرد.
به گفته قانعیراد، گروههای مختلف اجتماعی سعی میکند ساخت ناخودآگاه علم را شکل بدهد چرا که علم نیز همانند انسان دارای خودآگاه و ناخودآگاهی است و ممکن است فردی کار علمی کند اما متوجه این نباشد که علمش مبتنی بر چه مفروضات و پیش فرضهایی است و چرا باید به برخی از روشهای کیفی و کمی بهای بیشتری داد.
این استاد جامعهشناسی با اشاره به اینکه شیوه طرح مساله نمیتواند خنثی باشد، افزود: گاهی طرح مساله از سوی یک جامعه علمی مانند دانشگاهیان و یا حوزویان صورت میگیرد. گاهی نیز از موضع دولت طرح مساله میشود اما در نهایت هر یک شیوهای را در شکلدهی علم دارند به طور مثال دولت با موضع خود میخواهد مهندسی اجتماعی کرده و به عنوان کنترلکننده مسایل را مطرح و پاسخ دهد.
وی ادامه داد: بازار نیز مسایل را به شیوهای روایت میکند که در نهایت از درون آن طرح مساله به تولید ثروت بینجامد چون برای بازار دانشگاه اهمیتی ندارد مگر اینکه محل تولید ثروت باشد و بتواند به تولید بازار کالای بیشتر کمک کند. همه رشتهها و گرایشهای متعدد جامعه از نگاه اهل بازار به علوم بازرگانی تقلیل مییابند و دیگر در اینجا علوم انسانی معنایی ندارد. از سوی دیگر جامعه مدنی انتظاری که از دانش دارد این است که به رهایی جامعه و گسترش حوزه جامعه کمک کند و از تسلط قدرت رهایی یافته و با استثمار قدرت مبارزه کند.
جامعه مدنی از حاکمیت اهل علم گریزان است
به گفته وی جامعه مدنی از حاکمیت اهل علم گریزان است این نگاه را میتوان از فلسفه هابرماس درباره جامعه مدنی تبیین کرد. او در کتابی موضع جامعه مدنی نسبت به حاکمیت اهل علم را کاهش میدهد و معتقد است علم و تکنولوژی نیز نقش ایدئولوژی را دارند و میخواهند بر جامعه مسلط شوند. جامعه مدنی نیز باید تلاش کند تا این هژمونی را خنثی کند. چون جامعه مدنی اهداف خاص خودش را دارد و بیشتر در مقام دفاع از ارزشهاست و میخواهد آزادی، عقلانیت حوزه عمومی، گسترش ارتباطات بین گروههای مختلف و ... در جامعه برقرار شود. در این نگاه جامعه مدنی میخواهد که علم به جامعه خدمت کند نه اینکه بر آن مسلط شود.
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با تشریح دیدگاه جامعهشناسان، فلاسفه و اقتصاددانان مختلف نسبت به این موضوع گفت: ما یک علوم انسانی نداریم و از علوم انسانی متعدد و متنوع سخن میگوییم. تلاش ما این است که این گزاره را که دانشگاه و علم گسترش یافته و باید در خدمت بازار باشد زیر سوال ببریم.
قانعیراد با تاکید بر اینکه دانشگاه اگر بخواهد به عنوان وجدان جامعه عمل کند باید امکان پژوهش را به وجود بیاورد، عنوان کرد: دانشگاه اگر بخواهد به عنوان وجدان منفصل جامعه عمل کند باید از بازار، دولت و زندگی روزمره فاصله بگیرد و به نقش خود عمل کند و در عین حال تعامل با واقعیتها نیز داشته باشد گاهی عدهای دانشگاه برج عاجنشین را نقد میکند اما دانشگاه برج عاجنشین بد نیست چون گاهی نیاز داریم افرادی در فضای فارغ از دغدغههای دولت که معمولا مشکلات اقتصادی است بیندیشند و مسایل جامعه را بررسی کنند. اگر بتوانیم علوم انسانی اینچنینی تولید کنیم خوب است و نشاندهنده رشد آن است.
به گفته این جامعهشناس، در چنین فرایندی عقلانیت دانشگاهی شکل میگیرد و ما باید مراقب باشیم که این عقلانیت تهدید نشود اگر افرادی میتوانند کار علمی اصیل با فاصله گرفتن از جامعه داشته باشند بسیار مطلوب است و از نظر سنت علمی اقدام ارزشمندی است چون تولید نظریههای کلان لازمهاش فاصله گرفتن از مسایل خاص است اگر بتوانیم به سوی تولید نظریه و مفهوم برویم کار کوچکی نکردهایم.
مارکس اسپانسری چون انگلس داشت
وی ادامه داد: علوم انسانی ریشه اصلیاش تا حدود زیادی به طبقه اشراف برمیگشته چون طبقه اشراف به دلیل فراغت مالی که داشتند توانستهاند نظریهپردازی کنند. به طور مثال مارکس به سبب دوستی با انگلس که دارای ثروت زیادی بود توانست نظریهپردازی کند بنابراین سبک زندگی اشرافی امکان اندیشیدن را به افراد میدهد. اینگونه است که دانشمندانی چون دیلتای، زیمل، دورکی، مارکس و ... در کتابهای مختلف نظریهپردازی میکنند.
قانعی با تاکید بر اینکه تجاری شدن سنت علم را تحقیر میکند، یادآور شد: هنوز هم سنت علم سنت فاصلهگرفتن از جامعه است و نباید اجازه داد که تجاریسازی منجر به تحقیر اینگونه اندیشهورزی شود. در سال 1994 کتابی با عنوان «شیوه جدید تولید دانش» تدوین شد و من نیز در سال 80 طی مقالهای این کتاب را با عنوان «شیوه جدید دانش ایدئولوژی یا واقعیت» معرفی کردم و به شرح این موضوع پرداختم که چگونه میتوان واقعیت را بیان کرد و به آن شکل داد.
وی افزود: فیلیپ میروفسکی در کتاب «اقتصاد سیاسی علم» نشان میدهد که کالایی شدن دانشگاه چه نسبتی با متفکران نئولیبرال دارد و این موضوع را تحت عنوان اقتصاد نئولیبرال مطرح میکند. همانگونه که جامعه نیاز به کارگر یدی دارد به کارگر فکری هم نیازمند است و این کارگران فکری دیگر استادان محترم دانشگاهی نیستند و جایگاهشان باید تنها در نسبتشان و تجاریسازی تعریف شود. این نگاه در جامعه ایران که هنوز علم منطقش را پیدا نکرده رسوخ یافته و باید درباره آن احتیاط کرد.
قانعیراد در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به رسالت کاربردی سازی و تجاریسازی علوم تجاری که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دنبال میشود، گفت: باید مراقب باشیم که با احتیاط وارد فرایند کاربردی سازی علوم انسانی شویم. در جامعه بخشهای زیادی از اشتغال وابسته به علوم انسانی است ما باید مراقب باشیم نگاه تجاریسازی و پژوهشگاه حاکم نشود جامعه نیز باید ظرفیت اشتغالزایی برای فارغالتحصیلان علوم انسانی را داشته باشد و بعد باید اجازه داد که این افراد وارد فرایند تولید علم بشوند. اکنون بسیاری از حوزههای سنت برگرفته از رشتههای علوم انسانی است اما این سوال مطرح است که چرا تجاریسازی نمیخواهد علوم انسانی را از دغدغههای دیگر و توجه به مشکلات اقتصادی جامعه دور کند و نقش خود را در فراهم نکردن ظرفیت اشتغال برای فارغالتحصیلان علوم انسانی نادیده بگیرد.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: ما در جامعه مشکلات اخلاقی بسیار بزرگی داریم ناکارایی رسانههای ارتباط جمعی در جامعه ما وجود دارد در چنین شرایطی صدا و سیما تنها به دنبال تجاریسازی است باید حاکمیت کار تقاضامحور را کنار گذاشت و این موضوع که هر یک از ما تنها باید یک مردهشور باشیم را زیر سوال برد.
نباید دانشگاه را به سوی تجاریسازی سوق بدهیم
وی تاکید کرد: نباید دانشگاه را به سوی تجاریسازی سوق بدهیم چرا که اکنون با وجود گسترش دانشگاهها و ازدیاد دانشجویان به صورت طبیعی تجاریسازی وجود دارد. امروز جامعه دانشگاهی ما باید بتواند در کنار صنعت و یا حوزه شهری اظهار نظر کند. چرا جامعهشناسان نباید برای طراحی پروژههای عمرانی و شهری نظری داشته باشند. اینگونه است که شهرها تبدیل به ویرانشهر شدهاند. البته این نگاه ممکن است به مذاق بسیاری از مسئولان خوش نیاید.به طور مثال زمانی که عسلویه شکل گرفت ما در انجمن جامعهشناسی کتابهای متعددی درباره تاثیرات اجتماعی پتروشیمی در این منطقه منتشر کردیم. اکنون موضوع شیرین کردن آب خلیجفارس مطرح شده اما عملا هیچ جایگاه برای اظهارنظر جامعهشناسان و دانشمندان علوم انسانی در این حوزه در نظر گرفته نشده است.
وی در پایان سخنانش گفت: تا وقتی جایگاه علوم انسانی به رسمیت شناخته نشود به سوی روند مطلوب در این حوزه نخواهیم رفت.
تضاد گفتمان تجاریسازی علوم انسانی با گفتمان انقلاب اسلامی
نعمتالله فاضلی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی سخنانی کوتاه با انتقاد از تجاریسازی علومانسانی و تضاد آن با گفتمان جمهوری اسلامی گفت: بسیار قابل تأمل است که گفتمان تجاریسازی علوم انسانی با گفتمان انقلاب اسلامی تضاد دارد و این سوال مطرح میشود که چرا ما تسلیم نظام نئو لیبرالی شدیم که تجاریسازی، تقاضای بازار، تکنوکراسی و... را مورد توجه قرار میدهد و به انحلال فرهنگ، دین و اخلاق منجر میشود.
وی ادامه داد: ما باید به گفتمان جمهوری اسلامی وفادار باشیم گفتمانی که در کانون خود از کرامت انسانی، جامعه مدنی، ارزشهای اخلاقی و... سخن میگفت و حال باید این سوال را بپرسیم که پس از سالها چه شده که در سال 95 جامعهشناسی مثل دکتر قانعیراد باید اینگونه سخن بگوید و از این وضعیت که حتی در آن روحانیت هم به سوی تجاریسازی میرود، انتقاد کند.
نظر شما