نشست «بازنگری در کتابهای دینی کودک و نوجوان» برگزار شد
کاشفی خوانساری: هدف ادبیات، انتقال حس است/ دماوندی: اثر باید بدون پیشداوری باشد
سیدعلی کاشفی خوانساری، نویسنده و منتقد ادبی، در نشست «بازنگری در کتابهای دینی کودک و نوجوان» با بیان اینکه هدف ادبیات، انتقال حس است، گفت: اثر ادبی موفق است که بتواند لذت کشف و کنجکاوی را در کودک ایجاد کند و درباره موضوعات آشنا و تکراری به گونهای سخن بگوید که نو و جدید بنماید.
مجتبی دماوندی در این نشست به تفاوت نگاه دانشگاهی به ادبیات کودک با نگاه ادبی اشاره کرد و گفت: سالیان سال است که کارهای زیادی در حوزه ادبیات کودک از جمله ادبیات دینی کودک در کشور ایران انجام شده است اما ما میخواهیم به نقد ادبیات دینی کودک با نگاه دانشگاهی بپردازیم. باید توجه داشت ذوق ادبی با نقد علمی تفاوت دارد، در نقد علمی مقصود منتقدان اصلاح کردن متون است و اینکه چگونه بنویسیم تا اثری که تولید میشود بتواند مخاطب را جذب کند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: وقتی که میخواهیم درباره ادبیات کودک صحبت کنیم، باید توجه داشته باشیم هرچیزی که برای کودک نوشته شده باشد جزو ادبیات کودک محسوب نمیشود و ما آثاری را برمیگزینیم که از جنبه هنر و ادبیات تهی نباشد و کتابهایی که در حوزه دین، ادبیات، ایدئولوژی و ... تولید میشود را میتوانیم با توجه به مطالب پیشین که تئوریهای ادبی در اختیار ما قرار میدهند و موضوعات دیگر مورد نقد و بررسی قرار دهیم تا نویسندگان با توجه به نقدهایی که صورت می گیرد آثار بهتری تولید کنند.
اثر باید بدون پیشداوری باشد
دماوندی در ادامه با بیان اینکه ادبیات دینی کودک نیازمند بررسی بیشتری است، اظهار کرد: وقتی ما قید ادبیات را در مورد اثری بکار میبریم حتما باید قید ادبیت نیز در آن وجود داشته باشد. ادبیات دینی هم بخشی از ادبیات است و شعرا و نویسندگان بزرگی در این حوزه قلم زدهاند.
وی یادآوری کرد: زمانی که از ادبیات دینی کودک و نوجوان سخن میگوییم باید تعریف جامعهشناختی درباره سه حوزه ادبیات، کودک و نوجوان و دین داشته باشیم و ببینیم چه اثری از نظر ادبی برجستهتر است. بعد از تعریفی که از حوزه دین و ادبیات داریم به ادبیات کودک و نوجوان میرسیم، اصولا هر اثری که در حوزه کودک و نوجوان نوشته میشود شامل ادبیات کودک و نوجوان نمی شود و باید بدون پیشداوری باشد و داوری را به مخاطب واگذار کند تا به او قدرت تحلیل دهد. وقتی میخواهیم در حوزه ادبیات دینی کودکان و نوجوانان بازنگری کنیم با توجه به کل این موارد باید به نقد کردن بپردازیم که کمتر در ادبیات معاصر ما به آن پرداخته میشود.
دماوندی در ادامه بیان کرد: باید محدوده ادبیات دینی را جمعو جور کنیم و تعریف جامع و مانع در این حوزه ارایه دهیم. حتی در تدوین تاریخ ادبیات علمی کودک اثر کم داریم و مطلب زیادی در این حوزه تولید نشده است و نشان میدهد در حوزه ادبیات کودک و در حوزه پژوهش در این حوزه جای کار زیادی وجود دارد.
ادبیات کودک دارای هویتی مستقل است
سید علی کاشفی خوانساری نیز در این نشست بیان کرد: آنچه که امروزه به عنوان ادبیات کودک میشناسیم در گذشته از قصههای عامیانه و افسانهها و روایتها تولید شده است و بعدها براساس مولفههای مرزها تقسیمبندی شده و استقلال پیدا کرده است. پیشینیان ما تلاش کردهاند اثبات کنند ادبیات کودک زیرمجموعه تعلیم و تربیت و زیرمجموعه ادبیات بزرگسال نیست بلکه هویتی مستقل دارد. البته کاملا طبیعی است که میان ادبیات کودک با تعلیم و تربیت و ادبیات بزرگسال ارتباطی هم وجود داشته باشد اما هویتشان مستقل است.
این نویسنده و منتقد ادبی در ادامه ادبیات دینی کودک ونوجوان را به مثلثی تشبیه کرد که ادبیات، دین و کودک و نوجوان سه ضلع آن را تشکیل می دهند و با توجه به همین سه ضلع میتوان درباره ادبیات کودک قضاوت کرد. همه نویسندگان، منتقدان و تولیدکنندگان این حوزه براساس اولویتهای ذهنیشان از این سه ضلع وارد میشوند.
هدف ادبیات، انتقال حس است
به گفته این منتقد و نویسنده کودک و نوجوان، ادبیات و دین متولیان، متعصبان و حافظان حقوق زیادی دارند اما جنبه کودک و نوجوان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. سعی کنیم در تولید و نقد و بررسی آثار کمی هم به این حوزه توجه داشته باشیم. گاهی اوقات آثاری تولید میشود که علیرغم اینکه از نظر ادبیات و دین خوب هستند اما کودکان و نوجوانان نمیتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. هدف ادبیات، انتقال حس است و خیلی اوقات میتواند یک حس خوب را منتقل کند یا خاطرهای خوب در ذهن مخاطب ایجاد کند. اما گاهی هم لذت کشف و کنجکاوی در کودک ایجاد میکند. بر این اساس نویسندهای موفق است که با آشناییزدایی به سراغ موضوعات تکراری برود اگر کسی بتواند درباره موضوعات آشنا و تکراری به گونهای سخن بگوید که نو و جدید بنماید میتواند لذت کشف را به کودکان بچشاند. ما آنچنان در سیطره بحثهای نظری قرار گرفتهایم و مرعوب تئوریهای وارداتی شدهایم که نتیجه نهایی را گاهی فراموش میکنیم و نمیاندیشیم که آیا نوشتن میتواند مفید باشد و به کسی سود برساند یا نه.
تأویلپذیری از الزامات متون ادبی است
محسن هجری، نویسنده و منتقد ادبی، نیز در این نشست بیان کرد: زمانی که حرف از ادبیات به میان میآید و بعد با پسوندی مانند دینی، تخیلی، وحشت و ... به کار میرود همه این پسوندها مقید به قید ادبیات هستند و نمیتوان ادعا کرد که متنی ادبی است اما الزامات متن ادبی را ندارد. زبان علم صراحت دارد و ابهامی در آن نیست اما در حوزه ادبیات یکی از الزامات تأویلپذیر بودن آن است وهرچه میزان این تأویلپذیری بیشتر باشد ارزش آن متن ادبی هم بیشتر است و جاهایی از متن که از این ویژگی خارج شود از ادبیات هم خارج میشود.
وی در ادامه به آسیب شناسی کتابهای دینی در چند دهه اخیر اشاره کرد و گفت: کتابهای دینی ما اغلب به متنهای اخلاقی و تعلیمی تبدیل شده و از کاربرد ایهام و ابهام و تأویل و ویژگیهای اعجاز متن غافل شدهایم و به طورکلی از ویژگی ادبیات فاصله گرفتهایم. هر مضمونی که وارد ادبیات میشود باید به آداب ادبیات پایبند باشد و جاهایی که این موضوع نادیده گرفته شود ما مخاطب را از دست میدهیم.
به گفته این منتقد ادبی، بین نویسنده و آموزگار تفاوت زیادی وجود دارد، نویسنده دینی واعظ نیست و باید به ویژگیهای ادبیات مقید باشد. در جاهایی که ما به دام آموزش و پرورش افتادهایم ادبیات ما ویژگی ادبیات خود را از دست داده است. ادبیات دینی جای انتقال حس است نه جای تعلیم و تربیت، دلیل اینکه ادبیات دینی ما در طول چند دهه اخیر مخاطب خود را از دست داده این است که به دام آموزش و پرورش افتاده است.
هجری در ادامه نسبت ادبیات کودک به ادبیات را نسبت مصداق به مفهوم عنوان کرد و گفت: نگاه پدرسالارانهای که در دپارتمان ادبیات کودک در ایران وجود دارد این است که ادبیات کودک را طفیلی ادبیات بزرگسال میدانند در حالی که این طور نیست و ادبیات کودک مفهومی متفاوت و مستقل از ادبیات بزرگسال دارد.
نظر شما