نظریه «برخورد تمدنها» هانتینگتون را بسیاری از چهرههای شناخته شده علوم انسانی در جهان نقد کردند. در عین حال، نویسندگان دیگری نیز تلاش کردهاند تا با اصلاح و بازتعریفِ این مفهوم، بتوانند از آن در «تحلیلهای تمدنی» بهره ببرند. کتاب «راه ناهموار تمدن: هفت مقاله درباره تمدن» کوشیده تا سویههای اصلیِ این تلاشها را شرح دهد.
نظریه هانتینگتون را بسیاری از چهرههای شناخته شده علوم انسانی در جهان نقد کردند. ادوارد سعید، آمارتیا سن، دیوید هاروی و دیگران، هر یک از نظرگاهِ ویژه خود کمبودها و خطرات در پیش گرفتن چنین نظریهای را هشدار دادند. در سال 2001، رئیس جمهوری وقت جمهوری اسلامی ایران، سیدمحمد خاتمی، «گفتوگوی تمدنها» را هنگام سخنرانی خود در سازمان ملل، به مثابه جایگزینی باری مفهوم «برخورد تمدنها» معرفی کرد. در سال 2005 نیز نخستوزیر اسپانیا، حوزه لوئیس رودریگز زاپاترو، و نخستوزیر ترکیه، رجب طب اردوغان، مفهوم «پیمان تمدنها» را مطرح کردند. هدف از پیمان تمدنها اقدامات جهانی برای مبارزه با افراطیگری و دفاع از تکثر در جوامعِ بشری اعلام شد. در سطحِ مباحثِ دانشگاهی نیز ابهام، ایدئولوژی زدگی، غربگرایی و آمریکا محوری هانتینگتون در نظریه برخورد تمدنها آماج نقدهای گوناگون قرار گرفت.
طیِ این بحثها، دشواری استفاده از مفهومِ تمدن، با شدت هرچه بیشتر خود را نشان داد، چنانکه کسانی مثلِ دکتر حمید دباشی، در مقالهای که در همین مجموعه ترجمه شده است، گفتند دیگر وقت آن رسیده است که خودمان را از دست این مفهوم خلاص کنیم. در عین حال، نویسندگان دیگری نیز تلاش کردهاند تا با اصلاح و بازتعریفِ این مفهوم، بتوانند از آن در «تحلیلهای تمدنی» بهره ببرند. در هفت مقالهای که در این مجموعه گرد آمده است، تلاش شده تا سویههای اصلیِ این تلاشها اجمالاً توضیح داده شود.
مقاله اول «آرمان تمدن: منشأها، معناها و اشارات» ترجمه فصل دوم از کتاب مفصل برت باودن، به نام امپراتوری تمدن: تکامل ایدهای امپریالیستی است. بادون استاد پرکار دانشگاه وسترن سیدنی است که سالهاست درباره تمدن و تحلیل تمدنی مینویسد. او که کتاب خود را با بررسی تفصیلی مفهوم تمدن و دلالتها و معناهای مختلف آن در تاریخ اروپا، از دوران روشنگری به این سو، شروع کرده است، میگوید تمدن و استانداردهای غربی آن، در قرنهای هجدهم و نوزدهم، اکثراً دستاویزی برای توجیه امپریالیسم کشورهای اروپای در سراسر دنیا بوده است.
مقاله دوم این مجموعه با عنوان «تمدن و سرچشمههای آن» را آرپاد ساکولسایی نوشته است. این جامعهشناسِ مجارستانی، که در نظریههای اجتماعی و جامعهشناسی تاریخی تخصص دارد، در «تمدن و سرچشمههای آن» به بنیادهای مفهومیِ این واژه میپردازد. مقاله او به سبک و سیاقی بسیار متفاوت از باودن، نشان میدهد کدام نیازها در حیاتِ اجتماعی بشری، منجر به پروراندن این مفهوم شده است. ساکولسایی میگوید هر فرهنگی خشونت داخلی را بین اعضای خود منع میکند، اما چگونه باید بر خشونت خارجی فائق آمد؟
«برخورد تمدنها، مدلی برای توسعه تاریخی» عنوان سومین مقاله این مجموعه است. گریگوری ملیوئیش، نویسنده مقاله، استاد سابق تاریخ و سیاست در دانشگاه ملبورن استرالیاست و اکثر کتابها و مقالات او نیز به جامعه استرالیا و مسائل این کشور اختصاص دارد. او در این مقاله، با نقد فهم هانتینگتون از واژه تمدن، ادعا میکند هانتینگتون خصوصیاتی را به تمدن نسبت داده است که به صورت تاریخی دولت ـ ملتها دارای آن بودهاند: انسجام و یکپارچگی، نیوری نظامی متشکل، مرکز واحد تصمیمگیری های سیاسی و علاقه روزافزون به ستیز و منازعه.
بخش چهارم این مجموعه بخشی از مقدمه کتاب کریستینا رُخاس به نام تمدن و خشونت: رژیمهای بازنمایی در کلمبیای قرن نوزدهم است. این بخش، که با عنوان «تمدن به منزله تاریخ» ترجمه شده است، تمهید نظری رخاس برای پرداخت به مسأله توأمانی گفتمانهای تمدنی و خشونت در جهان سوم است.
مقاله ادوارد تیریاکیان به نام «تحلیل تمدنی، نوسازی سنت جامعهشناسی» پنجمین بخش از این مجموعه مقالات است. تیریاکیان که به همراه سعید امیرارجمند، کتاب بازاندیشی در تحلیل تمدنی را تدوین کرده است، یکی از جامعهشناسانی است که میگوید مفهومِ تمدن، اگرچه دارای کثرتِ معنای و ابهامِ درونی است، هنوز بلااستفاده نشده است، بلکه میتوان در موقعیتهایی که واحدهای تحلیلی دیگر ناکارآمدند، از آن بهره برد. تیریاکیان میگوید ما در تحلیلهای جامعهشناختی بین واحد تحلیلی دولت ـ ملت و جهان فراگیر انسانی، نیازمند واحد تحلیلی بینابینی هستیم. نظریه نظامهای جهانی با نظریه جهانی شدن تلاش کردهاند تا چنین حد واسطی را به وجود بیاورند، اما تمدن نیز از این قابلیت برخوردار است.
ششمین مقاله این مجموعه نوشته مهدی مظفری است. مظفری استاد بازنشسته علوم سیاسی در دانشگاه آرهوسِ دانمارک است. او در «آیا میتوان تمدن زوال یافته را بازسازی کرد؟» به دنبال کنکاش در سوالی است که ذهن بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان مسلمان را در سده اخیر به خود مشغول کرده است. همچون دیگر مقالهها، مظفری نیز صفحاتِ اولیه مقاله خود را به بحث درباره معناهای گوناگون این واژه اختصاص داده است، علاوه بر این کوشیده است تا معنای چیزهایی مانند «انحطاط تمدن» یا «احیای تمدن» را نیز روشن کند.
هفتمین و آخرین مقاله کتاب نوشته حمید دباشی است. دباشی استاد شناخته شده دانشگاه کلمبیاست که کتابهای متعددی درباره ایران و جهان اسلام نوشته است. او با نگاه پسااستعمارگرایانه خود در مقاله «برای آخرین بار، تمدن» نقد کوبندهای به تمدن و نتایج خشونتبار و استعماری آن وارد کرده است.
دباشی معتقد است ظهور دوباره مفهوم تمدن و چنگ زدن به تحلیلهای تمدنی تلاشی مذبوحانه برای حفظ چیرگی استعماری غرب در جهانی است که دیگر از کنترلِ غرب رهیده است. دباشی، با بازگشت به دورهای که برای اولین بار استفاده از مفهوم تمدن رایج شد، نشان میدهد تقارنی بین از میان رفتن هویت مسیحی کشورهای اروپایی و ظهور هویت جدیدی ذیل «تمدن غربی» وجود دارد. در واقع، در جهان نوظهورِ سرمایهداری، که مسیحیت اهمیت هویتی خود را علی الخصوص برای بروژواها از دست داده بود، تمدن هویت جمعی جدیدی میساخت که توجیهگر سلطهطلبیهای این مردم بود.
دباشی معتقد است در گردونه مرگ بار تغییرات اقتصادی و اجتماعی اخیر و در صورتبندیهای جدید کار و سرمایه، نه تنها کلیتهای مبهمی مثل تمدن جایی نخواهد داشت، بلکه واحدهای بسیار مستحکمتری مثل دولت ـ ملتها نیز ضعیف و ضعیفتر خواهد شد. بنابراین ما باید هرچه سریعتر خودمان را برای دورانی آماده کنیم که از هر لحاظ «پساتمدنی» محسوب میشود. مقاله دباشی آخرین مقالة کتاب بازاندیشی در تحلیل تمدنی بوده است.
کتاب «راه ناهموار تمدن: هفت مقاله درباره تمدن» با شمارگان 500 نسخه در 256 صفحه به بهای 18 هزار تومان از سوی نشر ترجمان علوم انسانی وارد بازار نشر شده است.
نظر شما