گفتوگو با مترجم کتاب «نظریههای هنر در قرن بیستم»
طبایی: امروز روزی اهل قلم به باریکی نوک قلمشان هم نیست
داوود طبایی میگوید: دو سالی است که دیگر ترجمهای نکردهام. البته پیشنهادهایی داشتم اما نتوانستم قبول کنم. سالها قبل دوستی به من گفت که روزی ما اهلقلم به باریکی مجرای نوک قلم است. کجاست آن عزیز درگذشته که ببیند حالا مجرای روزی اهلقلم دیگر حتی به تنگی مجرای نوک قلم هم نیست؛ این مجرا دیگر کاملاً مسدود شده است.
آقای طبایی، امروز در حوزه ترجمه آثار مکتوب در زمینه هنر، در حال انجام چه کارهایی هستید؟
باید بگویم، حدود دو سالی است که دیگر ترجمهای نکردهام. البته پیشنهادهایی چه از درون چه از بیرون بوده است، ولی قبول نکردم، یعنی نتوانستم قبول کنم. بی رودربایستی بگویم، زندگیام به قول معروف لنگ است. این به قول شاملو «غم نان» نمیگذارد. آخرین کتابی که ترجمه کردهام، سال گذشته با عنوان «نظریههای هنر در قرن بیستم» منتشر شد. این کتاب، اثری مرجع، معتبر، مهم و پرحجم است که شمار صفحات آن از 700 میگذرد. گردآوریکننده کتاب پژوهشگری کانادایی به نام دکتر «جیمز ماتسن تامسون» است. او مدتی طولانی استاد فلسفه و تاریخ هنر در دانشگاه کارلتون کانادا بوده و مدت 40 سال کرسی فلسفه هنر را در این دانشگاه در اختیار داشته است. این پژوهشگر خستگیناپذیر چند ماه پیش درگذشت.
درباره محتوا و ساختار کتاب «نظریههای هنردر قرن بیستم» توضیح دهید...
این کتاب شامل هشت بخش است که روالی منطقی و تاریخی را در ارائه و توضیح موضوع اصلی، یعنی شکلگیری و تحول نظریههای هنر طی سده بیستم میلادی دنبال میکنند.
تامسون در آغاز هر بخش با ارائه پیشدرآمدی، بر آن است تا رویکردی را که در آن بخش تبیین خواهد شد، در زمینه تاریخیاش قرار دهد. وی در این پیشدرآمدها، با معرفی پیشگامان و بزرگان رویکرد مورد بحث، مفاهیم و روشهای بنیادین آن رویکرد را نیز به اختصار توضیح میدهد. تامسون در پایان هر بخش، پینوشتهایی افزوده و منابعی اضافی (اعم از آثار پیشگامان رویکرد و آثار سایر نویسندگان) هم برای مطالعه و تحقیق بیشتر پیشنهاد کرده است. او در مقدمه کتاب میگوید: «نظریههای هنر در قرن بیستم» بهگونهای تدوین شده است که هم بتوان آنرا بهعنوان کتابی مقدماتی در رشتههای مرتبط دانشگاهی استفاده کرد و هم خوانندگان غیرمتخصص که مطالعه قبلی در زمینه نظریههای زیباییشناختی نداشتهاند، بتوانند از آن برخوردار شوند.»
با این وصف، در این کتاب بخشهایی دشوار، مانند رساله هایدگر، وجود دارد که به عقیده من دستیابی به درکی رضایتبخش از آنها، مستلزم آشنایی قبلی خواننده با فلسفه و روند تحولات تاریخی در فلسفه غرب است. کتاب با مکتب بیان یا اکسپرسیونیسم شروع شده و در ادامه رویکرد فرمالیسم ارائه میشود؛ سپس رویکرد روانشناختی، رویکرد جامعهشناختی، رویکرد نشانهشناسی و ساختارگرایی، رویکرد اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی، رویکرد پساساختارگرایی و در آخر رویکرد تحلیلی - زبانشناختی بیان میشود. کسانی که در این بخشها نظریهها و گزیدههای آثارشان مطرح میشود، بزرگان و دانشمندانی هستند چون تولستوی، راجر فرای، فروید، یونگ، مارکس، کاسیرر، لوی-استروس، سوسور، بارت، هایدگر، مرلوپونتی، ژولیا کریستووا، دریدا، موریتس ویتس، آرتور دانتو.
این کتاب، مناسب دانشجویان رشتههای تاریخ هنر، فلسفه و ادبیات است و هماکنون در برخی دانشگاههای کشورهای غربی بهعنوان کتاب دانشگاهی مورداستفاده قرار میگیرد.
با توجه به موضوع بسیار مهم و حساس کتاب، آیا برای انجام ترجمه این اثر پیش از شروع کار، مطالعه و تحقیق جداگانهای فارغ از آنچه قبلا در زمینه ترجمه فراگرفته بودید، انجام دادید؟
بله. گستردگی و پیچیدگی موضوعات در این اثر، نیاز به پژوهش و کسب اطلاعات بیشتر برای احاطه یافتن بر نکات و جزئیات بسیار برای ارائه ترجمهای تا سرحد امکان سالم و رسا داشت. ترجمه این کتاب، سه سال و روزانه حداقل 8 تا 10 ساعت زمان برد. شاید بتوانم بگویم تقریبا نیمی از این مدت، صرف مطالعه و تحقیق شد. افزون بر نیاز به مطالعات جنبی برای شناخت بهتر برخی از موضوعات و صاحبنظران مطرحشده در کتاب، اصطلاحاتی در علوم جدید وجود دارد که هنوز در زبان فارسی معادلی قطعی برایشان ساخته نشده و باید برای آنها معادلسازی انجام میدادم. برای اینکار، مثلا برای ترجمه رساله «خاستگاه اثر هنری» نوشته هایدگر، بایستی با تأنی و تأمل فراوان کار کرد. در این بین سفری به کشور سوئد داشتم و طی مدت یک سالی که آنجا بودم، تقریبا تمام وقتم در کتابخانه مرکزی استکهلم سپری شد. به عبارتی و یا بهقولمعروف از این سفر هیچچیز حالی ما نشد! نه گردشی و نه هوایی! انگار که در همین تهران خودمان، کنج آپارتمان فسقلی مادرم قوز کرده بودم. با این تفاوت که در استکهلم مادر کنارم نبود که گاهی مرا از روی کاغذهایم بلند کند و با این هشدار که «آخرش روی این کاغذها سکته میکنی!»، هلم بدهد بیرون که «برو پارک یه قدمی بزن!»
تلاشهایی که سه سال زمان برد و محصولش ترجمه کتاب «نظریههای هنر در قرن بیستم» به فارسی بود، دستاورد اقتصادی مناسبی برای شما به دنبال داشت؟
بهقولمعروف، چه عرض کنم؟ کتاب من در 500 نسخه چاپ شده و قیمت پشت جلد 45 هزار تومان است. طبق قرارداد بین من و ناشر، 12 درصد از فروش کتاب که حدود 2 میلیون و 400 هزار تومان میشود، بایستی 6 ماه پس از انتشار به من داده میشد. امروز که ما باهم گفتوگو میکنیم، یک سال از انتشار گذشته و من هنوز نیمی از آن مبلغ را از ناشر طلب دارم. ناشر هم این وسط تقصیری ندارد. به گمانم هنوز این 500 نسخه فروش نرفته است. پیشکسوت و دوست عزیزی اوایل کار من، یعنی 25 یا 26 سال پیش، به هشدار میگفت اگر میخواهی با قلم امرارمعاش کنی، بدان و آگاه باش که روزی ما اهلقلم به باریکی مجرای نوک قلم است. کجاست آن عزیز درگذشته که ببیند حالا مجرای روزی اهلقلم دیگر حتی به تنگی مجرای نوک قلم هم نیست. این مجرا دیگر کاملا مسدود شده است.
بهنظر شما، مشکلات بخش ترجمه در زمینههای مختلف نشر آثار هنری در کشور ما چیست؟
من بهطور خاص در زمینه ترجمه آثار هنری حرفی نمیزنم، چون خودم را در این عرصه متخصص نمیدانم، اما بهعنوان یک مترجم در معنای کلی، میتوانم بگویم که در روزگار ما پرداختن به کار ترجمه (البته ترجمه راستین) فقط به نیروی عشق میسر است. تکلیف ترجمه بازاری و بازیگران آن عرصه، تابع همان مقتضیات، شرایط و قوانین بازار است و مطلقا ربطی به موضوع بحث ما ندارد. این حرف را در اینجا در پاسخ به همه کسانی، اعم از آشنا و بیگانه میزنم که گاه به مترجمانی چون من خرده میگیرند که چرا برای تأمین معاشمان سراغ ترجمههایی نمیرویم که بازار دارند. اگر ما چنین ذائقهها و استعدادهایی داشتیم که اصلا دنبال قلمپیمایی نمیرفتیم. از همان روزهایی که میخواستیم آینده شغلی خودمان را ترسیم کنیم، یکراست میرفتیم سمت بازار.
آیا در میان آثار مکتوب، کتابهایی وجود ندارد که هنوز هم به ترجمه آن آثار به فارسی علاقهمند باشید؟
البته! آثار ارزشمند و زیبایی که من دوست داشته باشم ترجمه کنم، فراوان است. به خاطر دارم اولین کاری که منتشر کردم، مقالهای در مجله «پیام یونسکو» در سال 1370 بود؛ امروز 25 سال از آن زمان سپری شده است. اگر شاگردی مکانیکی هم کرده بودم (البته شاگردی که به میل خودش دنبال آن کار رفته و دل به کار داده باشد)، حالا باید مکانیکی قابل میشدم.
کاری که در این رشته تابهحال از من برآمده، ترجمه 17 کتاب، حدود 200 مقاله برای «پیام یونسکو» و نشریههایی دیگر مانند «گلستان هنر» بوده است. من ترجمه را با زبان فرانسه آغاز کردم که در دانشگاه خوانده بودم، اما خیلی زود، از همان سالهایی که مقالههای «پیام یونسکو» را ترجمه میکردم، سراغ زبان انگلیسی هم رفتم و به خاطر آشنایی قبلی با این زبان و سپس مدتی زندگی و تحصیل در آمریکا، انگلیسی را هم یاد گرفتم. دستکم نیمی از آثاری که ترجمه کردهام از انگلیسی بوده است. امروز درست در زمانی که شاید بتوان گفت به اوج تجربه و تواناییهایم رسیدهام و احتمالا قادرم حداکثر بازدهی را برای جامعهام داشته باشم، مجبورم کار را کنار بگذارم. مگر نه این است که بهعنوان فردی از جامعه، باید آنگاه که میتوانیم سعی در بازپسدهی آنچه از جامعه دریافت کردهایم، داشته باشیم؟ منی که با هدف تحقق بخشیدن به موجودیتم بهعنوان یک انسان عمری را در راه یادگیری مهارتها و تقویت استعدادهایم صرف کردهام، حالا درست سر بزنگاه باید قلم را در کشو بگذارم.
با توجه به حضور طولانیمدت شما در عرصه جدی ترجمه، آیا تاکنون در این حوزه جایزهای، دریافت کردهاید؟
بله، دریافت اولین جایزه من، در حدود 5-6 سال پیش اتفاق افتاد. یکی دیگر از آثار من با عنوان «شاهکارهای هنر ایران در مجموعههای لهستان» از انتشارات فرهنگستان هنر، در سال گذشته از طرف کتابخانه ملی ایران مفتخر به کسب جایزه شد و در کتاب سال مقام دوم را کسب کرد. در این بین کتاب دیگرم با عنوان «راهنمایی بر ادبیات فیلم» که در سال 1392 منتشر شد، به لحاظ کیفی و نیز کمی کتابی درخور توجه است که در تعجبم چرا برای داوری نادیده گرفته شد. شکی ندارم که اگر این کتاب به دست هیات داوران رسیده بود، به خاطر موضوع و اهمیت کتاب و ترجمه، مورد توجه واقع میشد. در این میان، کتاب «نظریههای هنر در قرن بیستم» از کتابهایی است که در زمینه خودش در کشور ما بینظیر یا حداقل کمنظیر است و در صورتیکه بدون حادثهای روند داوری را طی کند، این گمان را میبرم که توجه هیات داوران را جلب کند. این اتفاق میمون اگر بیفتد، امید است که پشتیبان این اثر در بازار بیرمق کنونی کتاب قرار گیرد.
بهنظر شما مترجمان در ایران در چه سطح علمی قرار دارند؟
در پاسخ به سؤال شما باید گفت که مترجمان در حوزه نشر، هم بهعنوان آچار فرانسه کار میکنند و هم تقریبا اینچنین دیده میشوند. واضح است که این نگاه، درست نیست. در کشورهای غربی، رشتههای دانشگاهی در حال پیشروی به سمتوسوی تخصصیتر شدن هرچه بیشتر و جزئیتر شدن با گرایشهای بیشتری هستند. این موضوع، نشانگر افزایش سطح آگاهی و دقت است، در حالیکه در ایران عرصه ترجمه، آشفتهبازاری است که به لحاظ کیفی شایسته همان یک واژه کوتاه و البته کاملا گویای بازاری در فرهنگ این روزگار ماست. به قول ژوزه ساراماگو، که پیش از نویسندگی مدتهای مدید ترجمه میکرد، نویسندگان خالق ادبیات ملی هستند، اما ادبیات جهانی را مترجمان خلق میکنند. لازمه کار ترجمه علاوه بر احاطه بر حداقل دو زبان مبدأ و مقصد و مطالعه گسترده و پیوسته و عاشقانه، اساساً= داشتن شم نویسندگی است. به عبارتی، مترجم نویسندهای در سایه است که به هر دلیل نقاب برنینداخته. اگر مترجمی چنین هویت و رسالتی در خویش نمییابد، قطعا قادر به ارائه اثری ارزشمند به جامعه نیست.
نظر شما