فرهاد فخرالدینی رهبر مستعفی ارکستر ملی ایران گفت: کسی که درزمینه موسیقی شروع به تألیف کتاب میکند درواقع نتیجه یک عمر تلاش و کوشش را میخواهد در اختیار علاقهمندان قرار دهد. دردسرها و سختیهای عرصه مکتوب گاهی به حدی است که انسان از کرده خودش پشیمان میشود.
شیوه آموزش موسیقی مدرن مبتنی بر نتنگاری و آثار مکتوب، از چه زمانی به ایران وارد شد؟
در آغاز نت با موسیقی نظامی به ایران آمد و از زمان سفر ناصرالدینشاه به فرانسه به ارتش ایران وارد شد. موسیو لومر و همکارانش در همین زمان شروع به تدریس موسیقی در دارالفنون میکنند. در آن دوره، کسانی همچون درویشخان که البته آدم روشنی بود، هیچ مخالفتی با نغمه نگاری نداشت و برخلاف او، عارف قزوینی در مقالاتی به کلنل وزیری به خاطر تلاش برای مکتوب کردن موسیقی میتاخت. درویش خان سرکلاسهای نتنویسی نشست و آموخت که فرم موسیقی چطور میتواند باشد و از نت در موسیقی چگونه میتوان استفاده کرد؟ این اتفاقات در آن دوره مهم بود چون ما تعریفهای خودمان را گم کرده بودیم.
با وجود کتابهای دانشمندانی همچون فارابی و ابنسینا، چه عاملی را در فراموش کردن شیوه مکتوب در موسیقی موثر میدانید؟
ما درباره مباحث موسیقی تعریفهای قدیمی داشتیم اما از زمان صفویه به دلیل رخوتی که درزمینه هنر در ایران پیش آمده بود، مردم دیگر با آن تعریفها آشنا نبودند. فارابی، ابنسینا، عبدالقادر مراغی و صفیالدین ارموی در گذشته تعریفهای خودشان از موسیقی ایرانی را در کتابهایی که در این زمینه نوشته بودند، انتقال دادند اما هنرمندان عرصه موسیقی از دوره صفوی تا دوره قاجار با آن اصول و کتابها آشنایی نداشتند. حتی من این احتمال را میدهم که درویشخان هم عبدالقادر مراغی را آنطور که باید نمیشناخت.
مخالفت استادان موسیقی ایرانی که با شیوه مکتوب موافقت چندانی نداشتند، دقیقا از چه زمانی آغاز شد؟
در آغاز ورود شیوه نوین در موسیقی، افرادی همچون درویش خان فرهنگ فرانسوی را آموختند و دریافتند که اصولاً نتها چگونه باید نوشته شوند و میزانها چطور باید تعریف شوند؟ درویش خان همه اینها را بر اساس فرهنگ فرانسوی آموخت. پیشدرآمد و فولکهایی که درویشخان بعدها ساخت، تحت تأثیر همین کلاسها بود. تا این زمان هنوز کسی بهطور مستقیم با نتنویسی و پیشرفت موسیقی مخالفتی نداشت و مخالفتها بعدها شروع میشود. پس از اینکه آقای وزیری به ایران میآید جریان موسیقی نوین به دو جناح تبدیل میشود. یکی جناح مینباشیانها که موسیقی نظام و مدرسه موسیقی را اداره میکردند و جناح دیگر همراهان کلنل وزیری که بر اساس مکتب موسیقی فرانسه کار میکردند.
مینباشیان هم در خارج از ایران شیوه موسیقی نوین را آموخته بود.
مینباشیان برای فراگیری موسیقی نوین در دانشگاه سنپترزبورگ در روسیه درس خوانده بود و کلنل وزیری در آلمان درس خوانده بود و با مکتب موسیقی فرانسه آشنا شده بود. کلنل وزیری در سر داشت که موسیقی پیشرفته اروپایی را جایگزین کند و همین موضوع باعث ایجاد حس رقابت بین این دو جناح شده بود. این رقابت برای اداره موسیقی مملکت همیشه بین این دو دسته وجود داشت. کلنل وزیری نوازنده قابلی در ساز تار بود، شاگرد آقاحسینقلی بود، در فرهنگ ایرانی رشد پیدا کرده بود و موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران را بیشتر میشناخت. با این توضیح، گرایش او به موسیقی ایرانی بیشتر از مینباشیانها بود.
اما سالار معزز(مینباشیان) هم کتاب نتی درباره ردیف ماهور دارد.
بله. این کتاب همچنان موجود است و ارزش زیادی دارد. موسیو لومر هم بهعنوان اولین نفر ردیف موسیقی ایرانی را در قالب کتاب منتشر کرده است اما اگر بهدقت این کتابها را بررسی کنیم، درخواهیم یافت که بهدلیل کمبود شناخت درباره موسیقی ایرانی، نوشتههایشان ازنظر تونالیته درست نبوده است. موسیو لومر با استفاده از شناختش از موسیقی غربی موسیقی ایرانی را سنجیده و مکتوب کرده بود و همین اقدام باعث شد کارش درست از آب درنیاید. در این میان، چون کلنل وزیری با موسیقی ایرانی آشنایی داشت، بهتر از بقیه توانست موسیقی غربی و ایرانی را منطبق کند.
استاد خالقی هم در عرصه مکتوب آثار درخشانی از خود به یادگار گذاشتند.
آقای خالقی که از شاگردان برجسته کلنل وزیری بود، بعد از او راه استادش را ادامه داد و حرکتش را به شکل عملیتر جلو برد. وقتی کارهای آقای خالقی را درزمینه ارکستراسیون، هارمونی و معرفی موسیقی قدیم ایران همچون تصانیف شیدا و عارف بررسی میکنید، درمییابید که او از استاد وزیری موفقتر عمل کرده است.
چرا سالها بعد گفتند گرفتاری موسیقی ما از وزیری آغاز شد؟
جریان مخالفت با آقای وزیری از سالها بعد یعنی دهه ۵۰ در ایران شروع شد. به نظر من، آن هنرمندان نباید در مخالفت با آقای وزیری آنقدر تند میرفتند. عدهای هم به این جریان دامن زدند و راه را بیراهه رفتند. بهتر بود راه خودشان را بروند. زیر سؤال بردن وزیری و خدمات او اصلاً کار پسندیدهای نبود. البته من هم ممکن است صددرصد نظرات آقای وزیری را قبول نداشته باشم اما هرگز آن روش را در مخالفت کردن، شایسته نمیدانم. بههرحال، آقای وزیری آغازگر جریان مکتوب موسیقی در ایران بود و طبیعی است که هر کاری در آغاز احتمالاً گرههایی دارد.
جریان مخالف با آموزش و اجرای موسیقی به شیوه مکتوب مراکزی را راهاندازی کردند و استادان آگاه به ردیف موسیقی ایرانی هم اداره آن مراکز را بر عهده گرفتند. ظاهرا این مراکز برای مقابله با شیوه استاد وزیری بود.
بله. عدهای ( که البته برای من قابل احترام هستند)بهجای اینکه از خدمات وزیری، صبا، خالقی و دیگر افرادی که درزمینه تألیف کتابهای موسیقی و ترویج شیوه نوین در موسیقی گام برداشتند، تقدیر کنند، مسیر انتقادات تند و ناراحتکننده را پی گرفتند و تخریب ساز ویولن را که ساز محوری در بسیاری از کتابها بود، شروع کردند.
چرا؟
چون آقای وزیری و صبا معتقد بودند که ساز ویولن برای موسیقی مناسب است. این موضوع هم در ایران به اثبات رسیده بود و هم در کشورهای همسایه. استاد صبا نوازنده برجسته سه تار بود و با ساز سنتور، تار، نی و تنبک آشنایی داشت اما تمرکز اصلیاش را در تألیف کتابهایش روی ساز ویلن قرار داد. به احترام چنین شخصی هم که بود نباید مسائل حاشیهای را پررنگ میکردند. ناگفته نماند که حتی اگر هرکس هرچه میخواهد بگوید، خلاقیت نوازندگان ویولن در ایران در قیاس با دیگر سازها بیشتر بوده است. آقای تجویدی، یاحقی، بدیعی و خالدی همگی از نوازندگان خوب و خلاق بودند که تصنیفهای ماندگاری را در ذهن و ضمیر مخاطب ایرانی به یادگار گذاشتهاند. صدای خوش این ساز نوازندگان خوشذوق و توامند را وادار کرد که آهنگهای شنیدنی و ماندگاری را بسازند. به نظر من نمیتوان یک آلت موسیقی را مقصر دانست. اما نگاه جهتدار برخی از مدیران و حتی اهالی موسیقی باعث شد تکنوازی ویولن در ابتدای انقلاب به طور کلی ممنوع شود. همین ممنوعیت باعث دلسردی بسیاری از آهنگسازان و نوازندگان توانمند در کشور شد.
آیا کم شدن طول کلاسها و درنتیجه کاهش درآمد از سوی استادان قدیم در آن دوره را دلیل مخالفت با کتابهای موسیقی بود؟
به نظر من،کسانی که راه سنتی و آکادمیک را در موسیقی پیش گرفتند، درگذر زمان اختلافاتی داشتند که بخشی از آن واقعاً درست نبود و نباید اتفاق میافتاد. من فکر نمیکنم کسانی که در گذشته تدریس میکردند اصلاً به خاطر پول کار کرده باشند که از بیم کم شدن درآمد با شیوه نوین مخالفت کنند. آقای شهنازی از مدرسین موسیقی به شیوه شفاهی بودند اما تا سن هشتادودو سالگی در استخدام هیچ ارگانی نبود و با عشق تدریس میکرد. البته بعدها آقای صالحی ردیفهای آقای شهنازی را تبدیل به کتاب نت کرد. شاگردان هم نزد ایشان میآمدند و گاهی آقای صالحی این نتها را در اختیارشان قرار میداد تا به نتیجه بهتری برسند. آقای صالحی بهترین کسی بود که بعد از خود آقای شهنازی نتهای او را از حفظ بود.
برخی از فعالان عرصه موسیقی، درباره کیفیت آثار مکتوب آن دوران انتقاداتی دارند و معتقدند این کتابها باید بازبینی شود. نظر شما دراینباره چیست؟
مهمترین کتابهایی که در آن زمان چاپ میشد و مورداستفاده قرار میگرفت، کتابهایی بود که آقای صبا برای ویلن نوشت. این کتابها، برای زمان خودش واقعاً خوب بود و در هنرستان هم تدریس میشد. سه کتاب دوره اول ویلن، دوره دوم ویلن و قطعات ضربی آثاری بود که استاد صبا آن را نگاشته و در دوره خودش با استقبال زیادی مواجه شده بود. این کتابها، به همت لطفالله مفخم پایان به چاپ رسید که از شاگردان استاد صبا بود. البته بعدها در کنار این کتابها در هنرستان کتابهای دیگر مربوط به موسیقی غربی درزمینه سازهایی همچون کلارینت و فلوت تدریس میشد.
شوراها و نهادهای علمی درزمینه تالیف کتابهای آموزشی و پژوهشی باید چطور فعالیت کنند؟
بهتر است که در آموزش عالی و هنرستانهای موسیقی برنامهای تدوین شود که در آن کتابهای موسیقی بررسی شود و درنهایت یک مجموعه واحد در فضاهای آموزشی مورداستفاده قرار بگیرد، نه اینکه هر مدرسی هر کتابی که خودش خواست به هنرجویانش تدریس کند و درنتیجه یکپارچگی درزمینه کتابهای آموزشی وجود نداشته باشد.
جریان مکتوب این هنر را در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
این راه تا امروز ادامه پیدا کرده است و در آینده هم باید ادامه داشته باشد. امیدوارم پیگیری دقیقی در این زمینه صورت بگیرد. در این راه، بهتر است موجبات رنجش فعالان توانمند و بادانش عرصه مکتوب را فراهم نکنند. احتمالاً شما هم با من موافقید که تألیف کتاب کار پرزحمت و کمبازدهی است (البته ازنظر اقتصادی). انتشار کتابهای موسیقی علیرغم زمانبر بودن و نیازمندیشان به دقت و دانش نه برای ناشر سود آنچنانی دارد و نه مؤلف از نگاشتنش صرفه اقتصادی خواهد داشت. کسی که درزمینه موسیقی شروع به تألیف کتاب میکند درواقع نتیجه یک عمر تلاش و کوشش را میخواهد در اختیار علاقهمندان قرار دهد. دردسرها و سختیهای عرصه مکتوب گاهی به حدی است که انسان از کرده خودش پشیمان میشود. فعالیت در این عرصه نیازمند فداکاری و ازخودگذشتگی است. فکر میکنید آدمی مثل من که تاکنون چند جلد کتاب درزمینه موسیقی ایرانی نوشته است، چه نفعی میبرد؟ جالب اینکه به گفته ناشر، کتابهایی که تاکنون نوشتهام جزء آثار موفق بوده و در مدتزمان نه چندان درازی به تجدید چاپ رسیده است.
درباره کتاب «هارمونی موسیقی ایرانی» بگویید، این اثر از سوی جامعه موسیقی هم با اقبال هم روبهرو شد.
کسی که میخواهد درزمینه هارمونی در موسیقی ایرانی فعالیت کند، در ابتدا باید مبحث هارمونی را به خوبی بیاموزد و پسازآن موسیقی ایرانی را بهطور کامل بشناسد. این کتاب، بر اساس گرایشات و تمایلاتی است که نتهای موسیقی ایرانی در مقامات دارند. نوع حرکت و ساختار در موسیقی ایرانی با موسیقی غرب تفاوت دارد. بنابراین نمیتوان کل مقامات موسیقی ایرانی را در دو نت ماژور و مینور خلاصه کرد (اساس موسیقی غربی دو نت ماژور و مینور است) چون در موسیقی ایرانی مدها بسیار متنوع هستند. ما باید در موسیقی ایرانی هوشیار باشیم تا دریابیم نتهای هر مقامی به چه سمتی گرایش دارد. اگر این گرایشها را بشناسیم، یک آکورد مناسب تشکیل میدهیم. البته ممکن است این آکورد با تعریفهای هارمونی کلاسیک منطبق باشد یا منطبق نباشد. از ترکیب موسیقی ایرانی و دانشی که درزمینه هارمونی وجود دارد، میتوان هارمونی موسیقی ایرانی را بهدرستی اجرا کرد. این کتاب آغازی برای هارمونی ایرانی بوده است. به همین دلیل بیشتر مثالهای این کتاب را از آثار خودم زدهام. دوستان من در کتابهای بعدی میتوانند از آثار دیگران هم مثال بزنند. راه برای این بحث باز است و میتواند ادامه پیدا کند.
در کتاب «فرم و آفرینش در موسیقی ایران»، به چه مبحثی پرداختهاید؟
در این کتاب، به تشریح فرمهایی که در موسیقی ایران متداول است، پرداختهام. مثلاً پیشدرآمد در این کار توضیح داده شده و درباره فرمش بحث شده است. مخاطب «فرم و آفرینش در موسیقی ایران» با بهرهگیری از مطالب این کتاب میتواند درزمینه آهنگسازی موسیقی ایرانی با فرمهای متداول آشنا شود و بر همین اساس در مسیر آهنگسازی گام بردارد. ساخت تصنیف، رِنگ، قطعات آزاد و دیگر فرمها در این کتاب با مثال توضیح داده شده است.
نظر شما