اردوان کامکار نویسنده، مدرس و نوازنده ساز سنتور گفت: . بزرگان موسیقی ما درزمینه مکتوب فعالیت چندانی نداشتند. البته ممکن است دلایل مختلفی برای کار نکردن در حوزه مکتوب از سوی بزرگان موسیقی مطرح شود. برخی که اصلاً علمش را نداشتند و برای آن دسته که علمش را داشتند، دیگر حوصلهای باقی نمانده بود. به هر صورت همهچیز دستبهدست هم داد تا فعلاً من درزمینه آموزش و نغمه نگاری ساز سنتور فعالیت کنم.
خانواده کامکار از معدود موزیسینهاییاند که موسیقی را به شکل مکتوب آموختند. این رویه از چه زمانی آغاز شد؟
سواد علمی پدرم در سبکی که موردنظر ماست، بالا بود و شاید دلیل موفقیتش درزمینه موسیقی هم همین بود که سواد خواندن و نوشتن این هنر را داشت. او تئوری موسیقی را به خوبی میدانست. ظاهراً در دورهای که رضاشاه از حکومت کنار رفته و محمدرضا شاه به سلطنت رسیده بود دستوری میدهند که فعالان درزمینه موزیک در نظام باید سواد موسیقی را کسب کنند. به این منظور یک نفر را از فرانسه میآوردند تا در غرب کشور یعنی استانهای کردستان و کرمانشاه درزمینه آموزش تئوری موسیقی به لشکر فعالیت کند. هرکسی را نزد او میبرند آن آقای فرانسوی میگوید، در سطحی نیستند که بخواهند موسیقی علمی را یاد بگیرند. درنهایت پدر مرا مأمور میکنند نزد آن فرانسوی برود و علم موسیقی را بیاموزد. پدرم علاقهمندی زیادی به فراگیری علمی موسیقی داشته است. چون ساز تخصصی پدرم ویولن بود و آموزگار فرانسوی هم موسیقی را به صورت علمی با این ساز آموزش میداد، بهسرعت تئوری موسیقی را آموخت. همین ماجرا باعث علاقهمندی خانواده ما به فراگیری موسیقی به صورت علمی از پدرم شد. همین مسئله باعث شد تا ما هیچگاه موسیقی را بهصورت گوشی یا شفاهی یاد نگیریم و بر اساس نت به فراگیری این هنر بپردازیم.
وقتی پدرتان تصمیم گرفت موسیقی علمی را به شما بیاموزد، کتابهایی در کشور وجود داشت؟
خیر. متأسفانه در آن دوران منبعی برای آموزش موسیقی به شیوه مکتوب وجود نداشت. اما پدرم تمام چیزهایی را که میخواست به شاگردانش بیاموزد به شکل نت درآورده بود. به یاد میآورم که دفترچه نت پدرم تنها یک نسخه بود. در آن دوره دستگاههای فتوکپی و پرینتر هم وجود نداشت بنابراین ایشان مجبور بود نتها را برای هرکدام از هنرجویان بهطور جداگانه بنویسد. بهاینترتیب سرعت دستش تا حدی بالا رفته بود که هر ملودی به ذهنش میرسید، بلافاصله مینوشت.
سرنوشت آن دفتر نت چه شد؟
ما آن را نگه داشتهایم و مدتی است که در پی انتشار این دفتر که حدود ۳۰۰ صفحه دارد، هستیم و امیدواریم بهزودی آن را در قالب یک کتاب وارد بازار کتاب کنیم تا علاقهمندان به کتابهای موسیقی از آن استفاده کنند.
چرا وقتی تاریخ مکتوب موسیقی ایران در حدود یک قرن اخیر را مطالعه میکنیم، بیشتر کتابهای این عرصه با محوریت ساز ویلن نوشته شده است؟
درباره این وضعیت باید توضیحی دهم که ممکن است برخی آن را توجیهی به دلیل فعالیت خودم درزمینه ساز مضرابی تلقی کنند اما واقعاً اینگونه نیست. درباره غلبه ساز ویلن در کتابهای آموزشی و نت نگاری موسیقی باید گفت اگر انگشت گذاری در این ساز بهدرستی انجام شود و ملودیهای مورد نظر بهصورت صحیح اجرا شود، بیان احساس نوازنده و اجرای موسیقی با آن در قیاس با سازی همچون سنتور واقعاً راحت است. درحالیکه سختی و پیچیدگی اجرای یک ملودی زیبا با ساز سنتور غیرقابل تصور است چون برای اجرای موفق یک قطعه به قدری باید نکات ریز و حساس رعایت شود که نگو و نپرس. این پیچیدگی را تنها کسانی که نوازندگی سنتور را فراگرفتهاند میتوانند دریابند. اگر بخواهم به شکلی ملموستر برایتان توضیح دهم، تصور کنید یک نفر بعد از دو سال قرار است برای شما قطعهای را با ساز کمانچه بنوازد.
این نوازنده به شرط رعایت برخی نکات مثل ویبراسیون و آرشه کشیِ محکم میتواند طوری آن قطعه را اجرا کند که شما بهعنوان مخاطب از شنیدنش لذت ببرید و به گوشتان خوشآیند باشد درباره بسیاری از دیگر سازها هم همین وضعیت وجود دارد و مثلاً وقتی کسی تار میزند در سال دوم مورد تحسین قرار میگیرد اما درباره ساز سنتور چنین وضعیتی وجود ندارد چراکه شما به عنوان نوازنده سنتور باید چندین عامل را درآنواحد باهم ترکیب کنید تا به یک ملودی برسید که شنونده از شنیدنش آزردهخاطر نشود. به همین دلیل کسی که شش سال نزد استادی که درزمینه تدریس سنتور باتجربه و توانمند است، کار کرده باشد، هنوز هم نمیتواند طوری سازش را اجرا کند که شنوندگان، بگویند دارد ساز خوبی اجرا میکند. یک نوازنده سنتور از سال ششم و هفتم تازه متوجه میشود که آن دست تکان دادنها فقط درآوردن صدا نیست بلکه شما باید با دستانتان ساز را «پیانو فورته» کنید. بنابراین انتخاب آقای صبا بنا به این دلایل ساز ویلن بود و نه سنتور.
بنابراین به خاطر سختیهای گوناگون در نوازندگی سنتور نباید انتظارمان از آثار مکتوب درزمینه این ساز بهاندازه دیگر سازها باشد؟
بههرحال تفاوتهایی بین سازهای گوناگون وجود دارد اما نمیتوان وجود آثار مکتوب نه چندان دقیق را به این شکل توجیه کرد. همانطور که میدانید آثاری که برای سنتور نوشته شده است بسیار ساده و ابتداییاند و به حدی سطح پایینی دارند که امروز دیگر نمیتوان آنها را اجرا کرد درحالیکه آثار نوشتهشده برای ویلن از سطح قابل قبولی برخوردارند. اصلاً چرا آن زمان افتخار بوده که کسی با ویلن زردملیجه را بنوازد؟ یا آقای علینقی وزیری کارهایی را با تار اجرا کرده که برای سنتور نوشته نشده است؟ چون نوع نگارش ساز سنتور بسیار مشکل است و با چهار نت ساده نمیتوان یک قطعه برای سنتور نوشت. تألیف کتاب با محوریت ساز سنتور به تواناییهای زیادی نیاز دارد. از سوی دیگر شیوه ارائه موسیقی در گذشته به شکل محفلی بود. بنابراین کسی با خودش نمیگفت مثلاً نت این سرمضرابی که اجرا کردم باید چگونه باشد؟ یا علامت فلان علامت باید روی کاغذ چطور باشد تا مخاطب متوجه شود؟ یا این ریزی که اجرا میکنم باید چگونه با نت روی کاغذ به هنرجو منتقل شود؟
سطح کتابهای آموزشی در موسیقی ایرانی را چطور ارزیابی میکنید؟
راستش را بخواهید، نگارش نت در ردیف نوازی ما بسیار ساده و ابتدایی بوده است. به جرات میتوانم بگویم تا ۱۰ سال قبل کسی که به سراغ موسیقی میآمد و میخواست نوازندگی ساز بیاموزد باید ازنظر استعداد با عموم فرق میکرد. یک آدم معمولی نمیتوانست در نوازندگی به جایگاه قابلتوجهی برسید چون شیوه آموزش موسیقی در کشور ما بهقدری پیشپاافتاده بود که کسی نمیتوانست پله به پله پیش رود.
اما شما از استاد پایور بهعنوان مؤلفی سطح بالا یاد کردید!
بله. آقای پایور در نتنگاری واقعاً زحمت زیادی کشیدهاند. صحبت من درباره محتوای کتابهای موسیقی در طول این دوران است. آقای پایور درزمینه ساز سنتور کتابی را برای آموزش مرحله مقدماتی نوشت که برای زمان خودش دستاورد قابل دفاعی بود و سطح بالایی داشت اما امروز آن کتاب دیگر نمیتواند بهعنوان کتابی مفید مورداستفاده قرار بگیرد. برای فهم بهتر موضوع میشود مثال جذابت را برای تماشای فیلمهای موسوم به فیلم فارسی مطرح کرد. این آثار سینمایی در دوره خودش و برای مردم زمانه خود، جذاب و دیدنی بود درحالیکه امروز ممکن است بعضی از آن آثار برای نسل امروز حتی خندهدار به نظر برسد. به همین دلیل نیاز به ادامه جریان مکتوب درزمینه موسیقی بهشدت احساس میشود.
پس از انتشار کتاب «مجموعه قطعات اردوان کامکار» در نشر نای و نی منتشر شد، قرار است دو جلد کتاب ساز سنتور را منتشر کنید؟!
کسی همچون اردوان کامکار سالها است که در این راه دارد قدم برمیدارد اما یک نفر بهتنهایی مگر چقدر توان، زمان و درآمد دارد که بتواند در این راه باقدرت و تأثیرگذار گام بردارد؟ من از حق زن و فرزندم در این راه هزینه میکنم و فرصتی را که میتوانم درزمینه اقتصاد خانواده فعال باشم برای تألیف کتابهای باکیفیت برای سنتور میگذارم اما واقعاً چرا نباید کسی در این راه به افرادی همچون من یاری برساند؟ اگر حمایت اتفاق بیفتد انجام این کار واقعاً راحت است. بزرگان موسیقی ما درزمینه مکتوب فعالیت چندانی نداشتند. البته ممکن است دلایل مختلفی برای کار نکردن در حوزه مکتوب از سوی بزرگان موسیقی مطرح شود. برخی که اصلاً علمش را نداشتند و برای آن دسته که علمش را داشتند، دیگر حوصلهای باقی نمانده بود. به هر صورت همهچیز دستبهدست هم داد تا فعلاً من درزمینه آموزش و نغمه نگاری ساز سنتور فعالیت کنم. اگر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حمایتی صورت میگرفت این همهسال برای تألیف یک جلد کتاب صرف نمیشد و ما تا امروز شاهد انتشار کتابهای زیادی درزمینه آموزش و نغمه نگاری ساز سنتور بودیم. متأسفانه من فقط و فقط خودم بودم.
نظر شما