نشست شب «مهدی اخوانثالث» همراه با رونمایی از مجموعه اشعار این شاعر معاصر با حضور بزرگانی مانند محمود دولتآبادی، محمدرضا شفیعیکدکنی و بهرام پروینگنابادی برگزار شد.
این جلسه با حضور استادان سخنران، دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی، محمود دولت آبادی، دکتر بهرام پروین گنابادی، مرتضی امیری اسفندقه، زردشت اخوان ثالث و علی دهباشی و با حضور دکتر محمد استعلامی به مناسبت رونمایی از مجموعه کامل اشعار اخوان ثالث برگزار شد. این کتاب توسط نشر زمستان منتشر شده است.
در این نشست محمود دولتآبادی با ابراز تأسف نسبت به حادثه پلاسکو به تحلیل کوتاهی از وضعیت و سبک شعر در دوران مشروطه پرداخت و گفت: نکتهای که در مقدمه میتوانم در مورد شعر اخوان و نویسندگان معاصر بگویم این است که سبک و فعالیت وی از آستانه مشروطه بهطور خاص شروع میشود. دورهای که نویسندگان در آن عهدی گذاشتند که همه آنها تاکنون به آن پایبند بودهاند و آن عهد شامل سرزمین، مردم سرزمین، استقلال سرزمین و آزادی بود. این عهد تا امروز رعایت شده و اخوان ثالث بهعنوان یکی از نمونههای این دوره است.
وی در پایان سخنان خود با اشاره به حضور لحن خراسانی در اشعار اخوان ثالث، شعر «میراث» را برای افراد حاضر در نشست خواند.
شب و روز اخوان میخواندم
در ادامه این مراسم بهرام پروینگنابادی با یادی از نخستین دیدارش با مهدی اخوان ثالث در دوران کودکی اظهار کرد: آبان ۱۳۵۴ بود. من بچه هفت، هشت سالهای بودم. روزی به من گفتند: «شیطنت نکنی و توی حیاط نروی که آقا جان مهمان دارند!» گفتم: «چه کسی میخواهد بیاید؟» گفتند: «آقای اخوان» حولحوش ظهر زنگ زدند. مادرم در را باز کرد. ایوان خانهمان پلهای آهنی داشت که چرخ میخورد و بالا میرفت. آقای اخوان تشریف آوردند و دختر خالههای من که دانشجو بودند و با ما زندگی میکردند و برادرم پشت پنجره ایستاده بودند تا شاعر معاصرشان را ببینند. من هم پشت پنجره بودم. وی وقتی دید که همه دارند نگاهش میکنند، سرش را پایین انداخت تا با ما چشم در چشم نشوند. ناگهان سرشان به لبۀ پله برخورد کرد و خون راه افتاد. زود دستمالی روی زخم گذاشت و نزد پدر رفت. خلاصه، نگاههای ما آن روز کار دست استاد داد!
وی در ادامه به تحلیل اشعار م. امید پرداخت و گفت: چندین سال از آن دیدار گذشت تا اینکه روزی در کتابخانه کتابی پیدا کردم با نام «بهترینهای امید». آن موقع چهارده پانزده سالم بود. همین طور که کتاب را میخواندم شعری را دیدم با عنوان «سگ ها و گرگ ها، فکر از شاندره پتوفی». همان شعر معروفی که میگوید: «بنوش ای برف، گلگون شو/ بر افروز که این خون، خون گرگان گرسنه ست» با این شعر با اخوان آشنا شدم. بعد شروع کردم به ادبیات خواندن و منزل وی رفتن. همین جور شب و روز اخوان میخواندم ولی یک چیز را نمیفهمیدم: همیشه در دوره دانشجویی وقتی کتابهای نقد ادبی را میخواندم، بحث این بود که اخوان تا یک جایی متجدد است و از آنجا به بعد زبانش کهنه میشود. این را به شکلهای مختلف عنوان میکردند، به خصوص ناقدهایی که سعی میکردند در برابر اخوان جبهه بگیرند. یادم است کتاب معروفی در نقد ادبی بود که وقتی به اشعار اخوان میرسید شعرش را کنار گذاشته و در عوض مؤخره «از این اوستا» را نقد کرده بود! هر چه بیشتر شعرهای اخوان را میخواندم، ایمانم به او بیشتر میشد. اخوان، خلص و خالص، شاعر جامعه ایرانی است.
این شاعر برجسته با اشاره به دوران تجدد در ایران گفت: از زمانی که امیرکبیر اصلاحات را در ایران شروع کرد که در نهایت منجر به انقلاب مشروطه شد، تجدد وارد ایران شد. تجدد چند ویژگی مهم دارد که مهمترین ویژگی آن این است که جهان تجدد، جهان بدون قهرمان است. تجدد در شهر رخ میدهد و مهمتر از همه اینکه ژانر ادبی تجدد، سوای برخی از اشعار، رمان است. به همین خاطر در جهان امروزی شاید رمان بیشتر از شعر رواج پیدا کرده باشد.
وی افزود: غرب سنگرهای زیادی در کشور ما فتح کرده است. آخرین سنگری که فتح شد شعر بود؛ چون شعر در کشور ما یک سنت هزار ساله دارد. ما تمام نازش و فخرمان به شعرمان است. شعر آخرین سنگری بود که این تغییرات را پذیرفت چون برخاسته از سنت بود. کسی که با سنت خو میگیرد، خیالش از همه چیز راحت است. پایش را جایی نمیگذارد که بلغزد. به همین خاطر ما به نوآوری تن نمیدادیم. وقتی هم که این اتفاق افتاد اول نیما راه را باز کرد و بعد اخوان نشان داد کار نیما ادامه سنت هاست. اگر به مطبوعات آن زمان مراجعه کنید، خواهید دید که همیشه به نیما طعنه میزدند که شعر او شعر نیست. شعرهای او را فهم نمیکردند. در آن زمان درگیری بین نوپردازان و کهنهپردازان بود. در این زمان حساس اخوان با مقاله عروضش نشان میدهد که این ادامه منطقی شعر فارسی است.
توقع نداشته باشید که اخوان هم فروغ باشد
پروینگنابادی با اشاره به اقدامات اخوان برای تغییر در شعر گفت: کار دیگری که اخوان میکند این است که با شعرش راه را باز میکند. خیلیها اخوان را متهم میکنند که شعرش امروزی نیست؛ شعری کهنه است اما وقتی از اینها میپرسید که شعر امروز ما چیست، به غیر از فروغ کس دیگری را نمیشناسند. مسئله فروغ متفاوت است. تنها مدرن نیست شعر فارسی فروغ فرخزاد است. هر طور که حساب کنید فروغ مدرن ترین است. اگر نامههایی را که امروزه از او منتشر شده و خیلی هم سر و صدا کرده است با دقت بخوانید، میبیند که خط به خط آن سنتشکنی و خلاف جریان آب شنا کردن است؛ یعنی تجدد. اخوان دنبال تجدد است، اما تجددش ریشه در سنت دارد.
وی ادامه داد: به گفته الیوت «جامعه و هنرها یک خیابان دو طرفه هستند»؛ یعنی از یک طرف که اتفاقی در جامعه میافتد، از طرف دیگر شعر و هنر حرکت میکند. اگر این رفتوآمد را در نظر بگیریم به این پرسش میرسیم که ما در کجای جامعهمان به طور کامل متجدد بودهایم که در شعرمان باشیم؟ تجدد ما یک تجدد ناتمام یا به عبارتی یک تجدد مخصوص به خودمان است. شعر اخوان هم برخاسته از همین تجدد است، تجدد ایرانی. این تجدد، عناصری از تجدد غربی را گرفته و در کنار آن مجموعهای از سنتها را هم حفظ کرده است. فروغ جسارت دیگری دارد و شعرش هم دنیای دیگری است. این است که توقع نداشته باشید که اخوان هم فروغ باشد؛ توقع نداشته باشید که از این پیشتر برود.
اخوان علاقهای به پشت میز نشستن نداشت
در بخش بعدی، سردبیر مجلۀ بخارا قسمتی دیگر از یادداشت ها و خاطرات محمدرضا شفیعیکدکنی را قرائت کرد و گفت: از لحظهای که من اخوان را دیدم و از نزدیک با او آشنا شدم، مردی اهل خانه بود؛ یعنی از رفتن به اداره یا محل کار غالباً پرهیز داشت. به بهانههای مختلف سر کار نمیرفت. ترجیح میداد که اگر کاری هم بهعنوان کار اداری باید انجام دهد در منزل باشد. طرز کارش هم به شیوه سنتی بود. اهل پشت میز نشستن و پشت میز کار کردن و نوشتن نبود. اغلب روی زمین و تشکچه مینشست، میخواند و مینوشت و هیچ گاه او را در پشت میزی و روی صندلیای در حال خواندن و نوشتن ندیدم. اغلب خوابیده، یعنی به حالت دراز کشیده کتاب را میگشود.
وی افزود: همیشه دور و برش پر بود از آخرین کتابهایی که به دستش رسیده بود. گاه در دفترچههای چهل برگ نیمهکاره درس و مشق بچهها مینوشت و گاه روی کاغذهایی با قطعهای متفاوت و هرگز ندیدم که در فیشبرداری اهل نظم و ترتیب باشد. در این کار، درست بر عکس شاملو بود که خیلی منظم است و برای تمام مسائل مورد علاقهاش فیشهای آماده به یک قطع و اندازه دارد. اگر لاشه مقالات و تألیفات اخوان را دیده باشی، تعجب میکنید. مجموعهای از کاغذها با رنگهای متفاوت، قطعهای گوناگون، با قلمهای متفاوت بههم سنجاق شده و از این سر صفحه خط کشیده و مطلب را به آن طرف و هی داخل پرانتز و سطرهای کژ و کوژ برده است؛ البته همه این مطالب بسیار دقیق و قابل اعتماد است.
مرتضی امیری اِسفَندقه، سخنران بعدی این مراسم بود کهخلاصهای از ویژگیهای اشعار مهدی اخوانثالث را بیان کرد و اظهار داشت: من یک معلم ساده هستم. برای اینکه بتوانم در این جلسه از استاد اخوان ثالث بگویم با خود فکر کردم که چه میتوان گفت؟ گفتم در مورد تنوع قالبها در شعر اخوان سخن بگویم، اما دیدم که این سخن بسیار ابتدایی است! چون خود وی هم گفته که قالب مهم نیست مگر برای کسانی که قالبی زندگی میکنند. بعد با خود گفتم که درباره موسیقی شعر جاودان یاد، اخوان ثالث بگویم .بهسراغ موسیقی بیرونی شعر اخوان رفتم تا از شعر او در بحر هزج و رمل سخن بگویم که میراب این دو بحر بود ولی بعد با خود فکر کردم که در این سخن و گفتوگو غرق خواهم شد. خواستم در مورد تداوم برخی از پیامهای عالی ادبیات فارسی در شعر اخوان بگویم گفتم بگویم که شعر اخوان را حفظ هستم! دیدم که نه! شعر اخوان من را در بزنگاههای زندگی حفظ کرده است. بعد گفتم بهتر است از تمام اینها فاصله بگیرم و شعرکی که سالهای دور به فرمایش استاد محمد قهرمان در آرامستان مزار وی در مشهد بر مزارش خوانده شد را بخوانم.
مخاطبان شعر اخوان روز به روز بیشتر شده است
در آخرین بخش این نشست، زردشت اخوان ثالث، به گزارشی از فعالیتهای انتشارات زمستان در سالهای اخیر و جدیدترین اثر منتشر شده که شامل مجموعه کامل اشعار پدرش بود اشاره کرد و گفت: مهدی اخوانثالث در 4 شهریورماه سال 1369 از دنیا رفت. از آن زمان نزدیک به 27 سال میگذرد. در این 27 سال به گواهی انتشار آثارش، خوانندگان و مخاطبان شعرش هر روز بیشتر و بیشتر شدهاند. جوانانی 26 ، 27 ساله، که بعد از رفتن اخوان به دنیا آمدهاند عاشق سرودههای او هستند. این بیانگر «نفوذِ» اندیشه و شعر اخوان در «ذهن و ضمیر» خوانندگان جدیِ شعر است.
در خاتمه از مجموعه کامل اشعار مهدی اخوان ثالث با حضور محمود دولت آبادی، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، زردشت اخوان ثالث، مرتضی امیری اسفندقه، بهرام پروین گنابادی رونمایی شد.
نمایش عکسهایی از آلبوم خاطرات استاد اخوان ثالث، خواندن بخشهایی از خاطرات دکتر شفیعی کدکنی از زنده یاد اخوانن ثالث توسط مدیر مجله بخارا از کتاب «حالات و مقامات م. امید»، نمایش بخشهایی از برنامهای تلویزیونی با اجرای م.امید و نمایشگاه آثار خوشنویسی علی پسندیده از اشعار مهدی اخوان ثالث، بخشیهای دیگر این نشست بود.
نظر شما