عبدالحسن بصیره، نویسنده و مدرس پیشکسوت دانشگاه با اشاره به لزوم تسلط مترجم کتابهای علمی به زبان مبداء و مقصد معتقد است که جریان خوانش کتابهای علمی با فرمایش دولتمردان و بخشنامههای دولتی فراهم نمیشود.
یک کتاب عامهفهم در زمینه کیهانشناسی برای یک پزشک فوقتخصص روانشناسی همانقدر مخاطب عام شمرده میشود که یک کتاب عامهفهم زیستشناسی یا روانپزشکی برای یک فیزیک خوانده. تألیف و ترجمه کتابهای علمی تخصصی از سوی یک متخصص آن شاخه از علم سادهتر از تألیف یا حتی ترجمه یک کتاب علمی عامهفهم است. شرح و بسط یک موضوع علمی برای مخاطب عام در مقایسه با مخاطب خاص مشکلتر است. نگارنده یک کتاب علمی عامهفهم باید زبان مخاطب خود را بهخوبی بشناسد. اینکه مخاطب او در چه رده سنی است و کتابش را برای کودکان و نوجوانان مینویسد یا برای بزرگسالان. برای مترجم چنین کتابهایی مساله از این هم مشکلتر میشود.
چرا که مترجم اینگونه کتابها علاوه بر اینکه باید به محتوای کتاب از نظر علمی مسلط باشد باید به زبان مبداء و مقصد نیز تسلط کافی داشته باشد. نکته بسیار مهم دیگری که باید به آن اشاره شود ضرورت خوانش چنین کتابهایی از سوی مخاطبان است که باید در بستر جامعه فراهم شده باشد.
ایجاد این ضرورت در بستر جامعه با دستور از بالا و فرمایش دولتمردان و بخشنامههای دولتی فراهم نمیشود. ایجاد این ضرورت علل و عواملی میطلبد و زمانبر است که تحلیل و واکاوی جامعهشناختی میخواهد که جای آن در این نوشتار مختصر نیست.
این ضرورت است که برای مؤلف و مترجم کتابهای علمی انگیزه ایجاد میکند. زمانی که انیشتین، نسبیت خاص و عامش را برای مخاطبان خاصش ارائه داد این ضرورت را نیز در پی آن احساس کرد که برای مخاطبان عام، این مطلب مهم و مشکل (برای زمانهاش) را بنویسد و توضیح دهد و چه شیوا و زیبا نوشت. این انگیزه ایجاد میکند. بستر فرهنگی جامعهاش نیز آماده و پذیرای آن بود. از وی نقل میکنند: «وقتی میتوانم بگویم در علم موفق هستم که حرف مرا مادربزرگم نیز بفهمد»
تمثیل «مادربزرگ» همان مخاطب عام اوست. انیشتین نمیخواهد در پیله مخاطبان خاصش باشد. کتاب شیوای «تکامل علمی فیزیک» را نیز برای همان «مادربزرگها!!» مینویسد و چه مختصر، مخاطب عامش را با تکامل علم فیزیک آشنا میکند، فشرده ولی بسیار پرمحتوا. استیون هاوکینگ نیز نمیخواهد در سیاهچالهای که خود برای مخاطبان خاصش توصیف کرده به دام بیفتد و برای «مادربزرگش!!» چندین کتاب در این حوزه مینویسد و چالشی را میان مخاطبان عامش ایجاد میکند.
انگیزه تالیف کتابهای علمی عامهفهم پس از دوران نوزایی علم در اروپا ـ مقطعی پس از شکوفایی علم در ایران و کشورهای اسلامی ـ رشد یافت. این انگیزه زمانی رشد یافت که اربابان کلیسا، تحجر و جزماندیشی را تبلیغ و مردم را به خرافهپرستی دعوت میکردند. ضرورت این امر در بستر جامعه آن عصر اروپا احساس شد و برای اندیشمندان انگیزه ایجاد کرد. نقش علم در رشد اندیشه تفکر علمی بارز شد و برای اهل علم انگیزه و برای علاقهمندان و دوستداران آن شیفتگی. اینها همه با دستور از بالا و فرمایش و بخشنامه انجام نشد. عوامل و علل جامعه آن زمان اروپا آن بستر را مهیا ساخت.
هرچند انگیزههای این کار و بسترسازی تاثیر علم در طول زمان و با تحولات جامعه در اروپا و در پی آن در امریکا دگرگون شد و این امری طبیعی است. بسترسازی تاثیر علم در جامعه در سدههای هیجدهم و نوزدهم با دوران پس از جنگ جهانی اول و دوم طبیعی است که متفاوت باشد.
نمیتوان در نقش آثار نوشتاری علمی عامهفهم در بسترسازی فرهنگ و رشد توانایی تفکر علمی تردید کرد. این کار برای اهل علم، انگیزه میخواهد و فراتر از علاقه است. عشق میخواهد و عشق حد و مرزی برای توانایی نمیشناسد. در ایران ما از این عاشقان کم نداشتیم. حافظه تاریخی نسلهای چند دهه اخیر بهخوبی آن بزرگواران را بهخاطر دارد و هیچگاه آنها را از یاد نخواهد برد، چون بالندگی خود را مدیون تلاش خودجوش و عاشقانه آنها میداند. از آنها نام نمیبرم چون طومار کمنامی نیست. یاد و خاطرهشان با آثارشان زنده است و ماندگار خواهد ماند هرکس ـ در حد و توان خود ـ بکوشیم این انگیزه را در بستر جامعه پویاتر از پیش کنیم.
نظر شما