اسفندیار رشیدی-شاعر، منتقد ادبی و مدرس فلسفه، در قالب یادداشتی، به رمان «سایه هیولا» نوشته عباس جهانگیریان، نگاهی انداخته است.
فیلسوفی بزرگ میگوید: «بنیاد و مسئله مرکزی شعور، توجه است.» انسان به هر آنچه توجه کند، شعورش شکل میگیرد یا به عبارت دیگر اگر بخواهیم شعور را تعریف کنیم، میگویند ارکان و ستون اصلی شعور، توجه است. اگر این نظر را بپذیریم، رُمان «سایه هیولا» رُمان شعورمندی است، چرا که به موضوعی توجه میکند که اساسی و بنیادیست، حمایت از گونههای جانوری در حال انقراض و محیط زیستی که در معرض خطر قرار گرفته است. اما در هنر کافی نیست که ما به موضوع یا ایده خوبی «توجه» کنیم، به تجربه ثابت شده اگر ایده، طرح، پیام و یا توجه نویسنده در یک پرداخت هنری و واقعیت داستانی و منطق برآمده از آن قرار نگیرد، نمیتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و او را درگیر خود کند. مخاطب از طریق فرم است که احساسات و عواطفش با واقعیت داستانی ارتباط برقرار میکند و جهان داستان را در ذهنش میآفریند. جهانگیریان در خلق واقعیت داستان و به تبع آن در خلق جهان داستان در ذهن خواننده موفق بوده است. رُمان، به زندگی محیطبانان و مشکلات آنها در حفاظت از حیوانات میپردازد اما نوع روایت نشان از پختگی و نگاه هنرمندانه دارد، چرا که یک وجه هنر ارتقاء و گسترش افق زیباشناسانه خواننده است که در روایت تجلی پیدا میکند.
اساساً فرم، برای ارتقاء زیباشناسی و بنیاد زیبایی احساس و عاطفه است. اگر احساس را نوعی انرژی زیرپوستی بدانیم، فرم در نوع روایت و تکنیک جریان دارد و با احساس (انرژی زیرپوستی) خواننده گره میخورد و اگر خلاقانه، بکر و هوشمندانه باشد، آن انرژی را گسترش میدهد و گرم میکند. به خاطر همین است که تا وقتی انسان روی کره زمین است، به هنر نیاز دارد. چرا که هنر باعث گرم شدن احساس آدمی میشود و در گرم شدن احساس است که اندیشه شروع به بالیدن میکند.
نویسنده رُمان، با تکنیک و روایتی جدید؛ دو داستان موازی (مارال و پلنگ در زمان حال و لاله و ببر در پنجاه سال قبل) و تو در تو و در دل هم، ما را به جهان زیبای رُمان میبرد و به آفریدن واقعیت داستانی در درون جنگلهای شمال ایران میپردازد. دنیایی که مکان، مردم، زبان، رودها، آبشار، افسانهها و باورها، درختان و حیوانات، شب و روز، فصولش و همه چیزش متفاوت است و خواننده این را دریافت میکند.
فرم داستان در خدمت احساس و عاطفه قرار گرفته و هنر رُمان از طریق قلم جهانگیریان زاده شده است. یکی از ویژگیهایی که آدمها را از حالت عادی به سوژه تبدیل میکند، مصمم بودن است. در جریان داستان این ویژگی مصمم بودن در شخصیت مارال جریان دارد و همین باعث میشود از حالت یک فرد عادی به یک سوژه تبدیل شود. آنچه که همه ما آرزو داریم که چنین مصمم باشیم تا بتوانیم همواره برای خود طرحاندازی کنیم و از حالت عادی به سوژه تبدیل شویم.
جهانگیریان طرح یک رُمان را میاندازد و با کار شاق تحقیق و پیگیری و نوشتن و نوشتن، رُمان را به پایان میرساند و کتاب «سایه هیولا» را خلق میکند، این است که خودش هم مثل مارال دارد؛ آرام آرام به یک سوژه در ادبیات کودک و نوجوان این سرزمین، تبدیل میشود.
نظر شما