نامهای جدید از «جین آستن» کشف شده است که اسرار تازهای را در مورد نگرش او به رماننویسی آشکار میکند.
«جین آستن» در در کتاب «صومعه نورثانگر» ژانر گوتیک رایج در دوره خود را مورد تمسخر قرار داده است اما در نامهای به خواهرزادهاش از لذات خواندن این نوع داستانها سخن گفته است.
«آستن» این نامه را در تاریخ 29 اکتبر 1812 برای خواهرزاده موردعلاقهاش، «آنا لِفروی» نوشته و در آن از داستان جدیدی که هر دوی آنان خوانده بودند صحبت شد. کتاب موردنظر قصهای گوتیک با نام «خانم مکلارین، قربانی شرارت» نوشته «ریچل هانتر» بود.
«آستن» با بیرحمی تمام سبک احساساتی کتاب را مورد تمسخر قرار میدهد و معتقد است قصه پر از کلیشه و تکرار است. او در بخشی از نامه خود مینویسد: «هنگام خواندن داستان اشک از چشمانم جاری شد؛ البته این اشکها از روی لبخند و نه از غم بود!» اما همین نامه نشان میدهد او بسیاری از این رمانها را میخواند.
قرار است این نامه هفته آینده و در تاریخ یازدهم جولای توسط نوادگان «جین آستن» به حراج گذاشته شود. در کنار این انتظار میرود بخشی از دو نامه دیگر ردوبدلشده بین خانم نویسنده و خواهرزادهاش به قیمت 162 هزار پوند به فروش رسد.
«گابریل هیتون»، متخصص کتب خطی معتقد است نامه ارزش بالایی دارد: «البته موضوع نامه جدید نیست و پیش از این با نظر خانم «آستن» درباره ژانر گوتیک آشنا بودیم اما این نامه تاکنون توسط محققین مشاهده نشده بود و یافتن و مشاهده آن بسیار هیجانانگیز است.»
اواخر قرن هجدهم بود که رمان گوتیک با کتاب «هوراس ولپول» تحت عنوان «قلعه اوترانتو» برای اولین بار به خوانندگان معرفی شد. کمی بعد «آن ردکلیف» داستان «ماجراهای اودولف» را در همین گونه ادبی منتشر کرد. داستانهای گوتیک مکانی با سبک معماری گوتیک را به عنوان محل وقوع داستان انتخاب میکردند و وحشت، ترس، و تاریکی از عناصر آن بود.
«جین آستن» که خود از اولین خلقکنندگان «رمان» بود این ژانر و تلاشی را که برای ترساندن مخاطب میکند مورد تمسخر قرار داد. وی در کتاب «صومعه نورثانگر» داستان دخترکی را روایت میکند که معتقد است داستان زندگیاش مانند قصههای گوتیک است. «آستن» از خلال روایت ذهن شخصیت زن داستان عناصر رایج گوتیک در آن دوره را مسخره میکند. نکته جالب اینجاست که «آستن» نوشتن رمان را در دورهای آغاز کرد که همه این گونه از ادبیات را رد میکردند و معتقد بودند نوع اصیلی به حساب نمیآید. این نامه نشان میدهد او آن طور که در کتاب «صومعه نورثانگر» نشان میدهد از داستانهای گوتیک متنفر نیست و وقت خود را به خواندن آن سپری میکرد.
«جَنِت تاد»، که کل آثار «آستن» را برای انتشارت کمبریج ویراستاری کرد در این باره میگوید: «جین آستن از قدرت ادبی خود در آن عصر باخبر بود و اغلب بااعتماد به نفسی بالا از مسخره کردن دیگر زنان نویسنده لذت میبرد و این کار از تفریحات وی به حساب میآمد.»
نظر شما