خواجه نظامالملک طوسی 22 ذیالقعده سال 408 قمری در قریه رادکان از توابع طوس و در خانهای دهقانی به دنیا آمد. بدون تردید وی یکی از شخصیتهای برجسته در تاریخ اسلام و ایران است. به مناسبت زادروز وی نگاهی به برجستهترین اثرش یعنی «سیاستنامه(سیرالملوک)» خواهیم داشت.
نظامالملک علاوه بر وزارت دستی هم در نگارش کتاب داشت. «سیاستنامه» یا «سیرالملوک» نام اثر برجسته اوست که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت.
این کتاب ابتدا در 39 فصل تنظیم و سپس در اواخر عمر خواجه 11 فصل دیگر به آن اضافه شد و در مجموع در 50 فصل به آخر رسید. بخش دوم سیاست نامه یا همان 11 فصل در فضایی به رشته تحریر درآمد که مشکلات خواجه با مخدوم خود، ملک شاه، و برخی تحریکات درباری بالا گرفته بود. خواجه تمام کتاب را به نهاد پادشاهی و سلطنت و ترویج آن اختصاص میدهد.
در ادامه گزارش گزیدهای از «سیاستنامه» درباره راه و رسم کشورداری و خصایل پادشاهان و... نقل میشود.
آیین و رسم ملک و ملوک
«بنده حسین الطوسی چنین گوید که چون تاریخ سال چهارصد و هفتاد و نه آمد پروانه اعلی سلطانی شاهنشاهی معزالدنیا و الدین ابوالفتح ملکشاه بن محمد یمین امیرالمؤمنین اعزالله انصاره وضاعف اقتداره ببنده و دیگر بندگان برسید که هر یک در معنی ملک اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که در عهد روزگار ما نه نیک است و بر درگاه و در دیوان و بارگاه و مجلس ما شرط آن به جای میآوردهاند و ما تدارک آن نمیکنیم و نیز هرچه از آیین و رسم ملک و ملوک است و در روزگار گذشته بوده است از ملوک سلجوق بیندیشید و روشن بنویسید و بر راًی ما عرضه کنید تا در آن تاًمل کنیم و بفرماییم تا پس از این کارهای دینی و دنیاوی بر آیین خویش رود و آنچه دریافتنی است دریابیم و شرط هر شغلی بر قاعده خویش و فرمان ایزد تعالی به جای فرماییم آوردن و آنچه نه نیک است
و پیش از این رفته است در توانیم یافتن که چون ایزدتعالی جهان و ملک جهان را به ما ارزانی داشت و نعمتها بر ما تمام گردانید و دشمنان ما را مقهور کرد نباید که هیچ چیز در مملکت ما بعد از این بر نقصان یا بر خلل یا بر خلاف شرع و فرمان ایزدتعالی باشد یا رود، بنده آنچه در این معنی دانسته بود و دیده و به روزگار تجربت افتاده و از استادان آموخته بود در این خدمت شرح داد و این خدمت را بر پنجاه فصل نهاد چنانکه فهرست بابها به معنی هر بابی ناطق است و نیز هر جای و در هر فصلی آنچه لایق بود از اخبار و حکایات از گفته بزرگان آورد تا به وقت خواندن ملال نگیرد و به طبع نزدیکتر باشد و بسیار فایده اندر این کتاب است چون بخوانند و به کار دارند ثواب هر دو جهانی به حاصل آید.
و این نخست از بهر خزانه معموره عمرالله نبشت و پیش خدمت آورد. ان شاءالله که پسندیده آید و مقبول گردد.
هیچ پادشاهی را از داشتن و دانستن این کتاب چاره نیست
«...و هیچ پادشاهی و خداوند فرمانی را از داشتن و دانستن این کتاب چاره نیست خاصه در این روزگار که هرچند بیشتر خوانند ایشان را در کارهای دینی و دنیاوی بیداری بیشتر افزایند و در احوال دوست و دشمن دیدارشان بهتر درافتد و روش کارها و راه تدبیرهای صواب بر ایشان گشاده شود و ترتیب و قاعده درگاه و بارگاه و دیوان و مجلس و میدان و اموال و معاملات و احوال لشکر و رعیت بر ایشان روشن شود و هیچ چیز در همه مملکت از دور و نزدیک و از بسیار و اندک پوشیده نماند ان شاءالله تعالی.»
اندر شناختن قدر نعمت ایزد تعالی ملوک را
«شناختن قدر نعمت ایزدتعالی نگاه داشت رضای اوست عزّ اسمه و رضای حق تعالی اندر احسانی باشد که با خلق کرده شود و عدلی که میان ایشان گسترده آید بسته است. چون دعای خلق به نیکویی پیوسته گردد آن ملک از دولت و روزگار خویش برخوردار بود و بدین جهان نیکو نام بود و بدان جهان رستگاری یابد و حابش آسانتر باشد که گفتهاند بزرگان دین که «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم.» معنی آن است که ملک با کفر بپاید و با ستم نپاید.»
راه و رسم کشورداری در زمان آشوب
«به هر وقتی حادثهای آسمانی پدیدار آید و مملکت را چشم بد اندر یابد و دولت با تحویل کند و از خانهای به خانهای شود و یا مضطرب گردد از جهت فتنه و آشوب و شمشیرهای مختلف و کشتن و سوختن و غارت و ظلم، و اندر چنین ایام فتنه و فتور شریفان مالیده شوند و دونان با دستگاه گردند و هر که را قوتی باشد هرچه خواهد میکند و کار مصلحان ضعیف شود و بدحال گردند و مفسدان توانگر شوند و کمتر کسی با میری رسد و دونتر کسی عمیدی یابد و اصیلان و فاضلان محروم مانند.
و هر فرومایهای باک ندارد که لقب پادشاه و وزیر بر خویشتن نهد و ترکان لقب خواجگان بر خویش نخند و خواجگان لقب ترکان بر خویشتن یندند و ترک و تازیک هر دو لقب عالمان و ائمه برخویشتن نهند و زنان پادشاه فرمان دههند و کار شریعت ضعیف گردد و رعیت بیفرمان شود و لشکریان دراز دست گردند و تمییز از میان مردم برخیزد و کس ندارک کارها نکند، اگر ترکی ده کدخدای دارد شاید و اگر تاز یکی کدخدایی ده ترک و امیر کند عیب ندارند، همه کارهای مملکت از قاعده و ترتیب خویش بیفتاده است و بیفتد و پادشاه را از بس تاختن و جنگ و دلمشغولی فرصت آن نباشد که به چنین چیزها پردازد و یا از این معنی اندیشه کند.»
نظر شما