دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۰
​تجدید چاپ «درد بی‌خویشتنی» نجف‌ دریابندری

کتاب «درد بی‌خویشتنی، بررسی مفهوم الیناسیون در فلسفه غرب» نوشته نجف دریابندری در فرهنگ نشر نو تجدید چاپ شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «درد بی‌خویشتنی، بررسی مفهوم الیناسیون در فلسفه غرب» در  366 صفحه  به قیمت چهل هزار‌تومان عرضه شده است.
 
نخستین‌بار این اثر نجف‌ دریابندری سال 1366 در نشر پرواز منتشر شد. نویسنده در مقدمه‌ کتاب نوشته است: رسم بر این است که وقتی کتاب تازه‌ای به خوانندگان عرضه می‌شود نویسنده چند کلمه‌ای هم در «سبب تألیف» بیان کند. در مورد کتاب حاضر این کار آسان نیست، زیراکه تا خود موضوع بحث و ارتباط آن با امور بشری روشن نشود، ضرورت یا دست‌کم مناسبت پرداختن موضوع هم روشن نخواهد شد. بنابراین باید امیدوار بود که خوانندگان سبب تألیف را در «مطاوی بحث» بیابند. مفهوم بی‌خویشتنی ـ یا به تعبیر دیگران، از خود بیگانگی ـ به صورتی که معمولاً با آن وربه‌رو می‌شویم عنوانی است کلی برای بسیاری از دردهای فردی و اجتماعی انسان، گر نگوییم برای همه این دردها، و به دلیل همین کلیت مفهومی است بسیار مبهم. وقتی که همه مکشلات را زیر یک عنوان خلاصه می‌کنیم در واقع روشن نیست که درباره چه مشکلی سخن می‌گوییم، چنان‌که مثلاً وقتی از «بیمار» بودن شخصی سخن می‌رود تنها چیزی که دستگیرمان می‌شود این است که حال آن شخص چنان نیست که باید باشد؛ این‌که چه اختلالی در مزاج او این وضع را پیش آورده است، و احیاناً چه تغییراتی در این مزاج می‌تواند موجبات بهبود او را فراهم کند، مطرح نیست. برهمین قیاس، اگر مشکل انسان به‌طور کلی از خودبیگانگی او باشد، حل این مشکل در گرو رفع از خودبیگانگی است؛ اما این‌که از خودبیگانگی چیست و چرا پیش آمده و چه کارهایی در زندگی عملی انسان به رفع آن منجر می‌شود، مستلزم شکافتن این مفهوم و تعبیر آن برحسب مفاهیم عملی است. این کاری که من کوشیده‌ام در این کتاب عبوس صورت دهم، و نتیجه کوشش، به گمان خودم، تعبیر منجزتری است از مفهوم از خودبیگانگی، زیر عنوان «بی‌خویشتنی».

ولی البته غرض نوشتن نسخه‌ای بای درد بی‌خویشتنی نیست. غرض این بوده است که مسأله در مسیر تحولش دنبال شود و نظر متفکرانی که به این موضوع پرداخته‌اند در حد توانایی تشریح شود، البته این‌که نظر هر متفکری در حقیقت چیست، در بسیاری از موارد محل نزاع است. در این خصوص هرکسی ناچار دریافت خود را بیان می‌کند و هیچ کس نمی‌تواند مدعی عینیت مطلق بشود. به این ترتیب فایده‌ای که من از این بحث انتظار دارم درمان درد بی‌خویشتنی نیست، بلکه به‌وجود آمدن این آگاهی است که مسأله قدری بغرنج‌تر از آن است که گاه تصور می‌شود، و موکول کردن حل مسائل بشری به رفع از خودبیگانگی کمابیش مانند حواله دادن بهبود شخصی بیمار است به رفع بیماری او.»
 
نویسنده در  دو بخش و هیجده فصل به تبیین آراء متفکران مختلف غربی به تبیین مفهوم از خودبیگانگی می‌پردازد. او در بخش یکم  با عنوان «از دکارت تا شلینگ» نه فصل متعدد را تدوین کرده است. «فصل اول: دکارت و اسپینوزا»،«فصل دوم: دانش تجربی»،‌«فصل سوم: مردم‌شناسی روشن‌اندیشان»،‌«فصل چهارم: وضع طبیعی و جامعه مدنی»،‌«فصل پنجم: واکش رمانتیک»،‌«فصل ششم: آزادی از لحاظ کانت»، «فصل هفتم: روسو و روزگار تباه انسان»، «فصل هشتم: جهان ذهنی فیخته»،‌« سقوط روح شلینگ» هم‌چنین در بخش دوم با بحث درباره «هگل» در فصل‌های «نوشته‌های کلامی هگل»،‌« همانستی و دیگرستی»،‌« دستگاه هگلی(1): سفر جسمانی روح»،«دستگاه هگلی(2):‌ منطق عینی»،‌« دستگاه هگلی(3): پدیده‌شناسی روح»، «خواجه و بنده»،‌« آگاهی والا و آگاهی پست»،‌« دورنمای تاریخی»،‌« کار حقیقی و کار بی‌خویشتن» به طرح و تبیین و شرح و بسط آراء هگل پرداخته است.
 
نجف دریابندری در پیش‌گفتار اثر توضیح می‌دهد: «مفهوم alienation، که در زبان فارسی غالباً به «از خودبیگانگی» و گاه به «بی‌خویشتنی» یا «ناخویشتنی» و نیز به انواع عبارات دیگر ترجمه شده است، در فلسفه غرب سابقه مفصلی دارد. ریشه این اصطلاح فرانسوی و انگلیسی،‌ کلمه لایتین alius (دیگر) است. پسوند en در زبان لاتینی صفت‌ساز است. بنابراین alien به‌معنای منسوب به دیگر یا «دیگری» است ـ اگر یای آخر این کلمه را علامت نسبت در نظر بگیریم، مانند یای آخر کلمه «خودی» به‌معنای منسوب به خود ـ از صفت alien (دیگری) فعل alienare ساخته شده است، به معنای «دیگری کردن» یا «از آنِ شخص دیگر کردن»، یا به عبارت جاری‌‌تر «انتقال به غیر». کلمه «الیناسیون» اسم فعلی است به همین معنی ـ مورد استعمال اصلی آن مناسبات حقوقی است ـ به معنای سلب یا فک حقی از یک شخص و انتقال آن به شخص دیگر، چنان‌که در هر معامله‌ای روی می‌دهد.»
 
او در ادامه آورده است: در روان‌شناسی و روانپزشکی «الیناسیون» عبارت است از حالت ناشی از اختلال روانی، یا به اصطلاح جاری «روانی» بودن. البته این معنی هم با مفهوم حقوقی کلمه مربوط است؛ زیرا از یک طرف «روانی» (alene, alienated) شخصی است که سلامت عقل خود را از دست داده است (عقل از او سلب شده است)،‌و از طرف دیگر قانون پاره‌ای از حقوق چنین شخصی را از او سلب می‌کند و به ولی یا وارث او انتقال می‌دهد. این همان مفهوم قضایی «حجر» است؛ بنابراین «اَلینِه» از جهت قضایی معادل «محجور» خواهد بود. اما آنچه در این کتاب مورد بحث ما است مفهوم «الیناسیون» در فلسفه و تاریخ و نتیجتاً در سیاست، و خواهیم دید که معنای باریک و پیچیده این اصطلاح در این مباحث نیز در واقع با توسعه و تحول همسان معانی ساده شکل می‌گیرد. این مفهوم د مسیر تحول و تطو چنان از ریشه خود دور می‌شود که سابقه اصلی آن تقریبا از یاد می‌رود؛ اما در واقع این سابقه به واسطه لفظ «الیناسیون» همیشه در این مفهوم درج است، و بدون در نظر داشتن آن دریافت روشنی از معانی بعدی اصطلاح نمی‌توان به‌دست آورد. این از آن مواردی است که انتخاب یا ساختن یک کلمه فارسی به‌ازای یک اصطلاح خارجی به بهای از دست دادن سابقه مطالب تمام می‌شود؛ زیرا کلمه «الیناسیون» در سراسر مسیر تحول خود همسان «الیناسیون» باقی می‌ماند، و حال آن‌که تغییرات مفهوم آن غالباً بسیار ژرف و گاه قطعی است ـ یعنی به‌نظر می‌رسد که در پاره‌ای موارد رابطه مفهوم مورد بحث با سابقه‌اش قطع می‌شود. در این موارد طبعاً در زبان دوم ادای مفهوم مستلزم تعویض لفظ است. اما لفظ «الیناسیون» و معادل‌های آلمانی آن ـ که در جای خود به آن‌ها خواهیم رسید ـ همه این تاریخچه را در بردارد؛ و حال آن‌که در زبان فارسی، که در جریان تطور و پرورش این مفهوم دخیل نبوده است، طبعاً کلمه‌ای که همه معانی «الیناسیون» را برساند مشکل به‌دست بیاید. هرکلمه‌ای که بخواهد این وظیفه را به عهده بگیرد در جریان بحث دیر یا زود نارسا ـ و حتی نادرست ـ از کار در می‌آید، و زمینه را برای خلط مبحث فراهم می‌‌سازد. بنابراین ما در جریان بحث در بسیاری موارد خودِ اصطلاح «الیناسیون» را به کار خواهیم برد، ولی البته در هر مورد به مناسبتِ معنی معادلی برای آن پیشنهاد خواهیم کرد. در حقیقت بخش مهمی از بحث ما تشریح و توضیح همین معانی خواهد بود. با همه این‌ها منظور این نیست که لفظ «الیناسیون» را به ازای alienation تثبت کنیم. منظور این است که معانی گوناگون و لغزان این اصطلاح را در وهله اول به کمک خود اصطلاح روشن کنیم، و فقط پس از رسیدن به این روشنایی است که می‌توان انتظار داشت حکم این داوری، که معادل نهایی اصطلاح «الیناسیون» چیست، صادر شود.

و اما خلط مبحث درباره «الیناسیون» منحصر به زبان ما نیست، بلکه در زبان‌های اروپایی هم فراوان پیش آمده است. از لاک و روسو گرفته تا هگل و فویرباخ و مارکس، و سپس سارتر و کامو و دیگران، مسأله «الیناسیون» همیشه در تفکر اروپایی مطرح بوده است؛ اما چنان‌که اشاره شد تعابیر آن بسیار متفاوت است. در چنین وضعی بسیار پیش می‌اید که نویسنده‌ای نتایج یک تعبیر را بر تعبیر دیگر حمل می‌کند؛ یا خود او دو تعبیر ناسازگار از آن دارد، بدون آن که به تعارض آن‌ها توجه داشته باشد. این نوع خلط مبحث همیشه ناشی از «اشتباه فکری» نیست، بلکه گاه بازتاب تعارض‌هایی است که در زمینه تفکر نویسنده ت یعنی در واقعیت‌ ـ وجود دارد. این نکته در واقع مبنای انتقاد مارکس را از مفهوم هگلی «الیناسیون» تشکیل می‌دهد. البته بحث ما در کتاب حاضر شامل برداشت مارکس از مفهوم «الیناسیون» نمی‌شود؛ این، موضوع کتاب دوم خواهد بود؛ ولی به‌عنوان زمینه‌سازی یا استقبال از آن موضوع در پایان بحث کنونی نظر مارکس را به صورت گرده‌وار (شماتیک)‌ بیان خواهیم کرد.

بحث درباره خود مسأله «الیناسیون» از فصل چهارم آغاز می‌شود؛ ولی این بحث نیازمند مقدماتی است که، به نظر ما، بدون آن‌ها روشنایی کافی به‌دست نمی‌آید. به این دلیل سه فصل اول را می‌توان از باب «توضیحات مقدماتی» به حساب آورد. ولی غرض از این توضیحات تکرار تاریخ فلسفه نیست. منظور یادآوری آن خطوط از دستگاه‌های فلسفی یا جریانات فکری مورد بحث است که با تقابل آگاهی و طبیعت مربوط می‌شود؛ زیرا که مفهوم «الیناسیون» در ایده‌آلیسم آلمانی با این مسأله ارتباط مستقیم دارد. اگر در زبان فارسی این تقابل به اندازه کافی حلاجی شده بود، شادید ورود در بحث بدون این مقدمات مقدور می‌بود. ولی واقعیت این است که در زبان ما مراجع و منابع این‌گونه مباحث به یکی دو تاریخ فلسفه و چند کتاب مختصر محدود می‌شود. بنابراین هر نویسنده‌ای که بخواهد به مسأله‌ای مانند «الیناسیون» بپردازد باید زمینه بحث خود را فراهم سازد. در این کتاب خوانندگان به چند واژه تازه برخورد خواهند کرد. این‌ها اصطلاحاتی است که برحسب ضروت و برای روشن کردن مطلب مورد بحث پیشنهاد می‌شوند. غرض نه شرکت جستن در جنبش واژه‌سازی است، و نه دعوت سایر نویسندگان به ترک اصطلاحات خود. این ابزارها برای بازکردن چند گره فکری به‌کار آمده‌اند؛ اگر آن‌ گره‌ها در واقع تا حدی باز شده باشند، شاید بتوان در موارد مشابه باز هم این ابزارها را به کار برد. در هر حال،‌ اصلی که در انتخاب یا ساختن این اصطلاحات در مدنظر بوده است که اولاً فلسفه قابل توضیح است و ثانیاً‌ مقدورات ما برای توضیح فلسفه به مصطلحات قدما ختم نمی‌شود و من گمان می‌کنم اصل مورد نظر غالب قدما هم غیر این این نبوده است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها