دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۲
«هیولایی صدا می‌زند»؛ داستان هیولایی که انتظارش را می‌کشید

رمان نوجوان «هیولایی صدا می‌زند» نوشته پاتریک نس با ترجمه محمدرضا ملکی از سوی انتشارات پیدایش راهی کتابفروشی‌ها شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «هیولایی صدا می‌زند» نوشته پاتریک نس با ترجمه محمدرضا ملکی از سوی انتشارات پیدایش برای نوجوانان منتشر شده است. این کتاب برنده مدال کارنگی در ادبیات و مدال کیت گرینوی در تصویرسازی شده است.
 
پاتریک نس در یادداشتی در آغاز این کتاب می‌نویسد: «من هرگز موفق به دیدار شبون داد نشدم. او را از همان راهی شناختم که اغلب شما خواهید شناخت، یعنی از طریق کتاب‌های فوق‌العاده‌اش. چهار رمان هیجان‌انگیز برای نوجوانان که دوتا از آنها در زمان حیات و دوتا هم بعد از وفات بسیاز زودهنگامش منتشر شد. اگر آنها را نخوانده‌اید، در جبران این غفلت درنگ نکنید. این یکی می‌باید کتاب پنجمش می‌شد. او شخصیت‌ها، فرضیه‌ها و طلیعه‌ داستان را آماده کرده بود و در اختیار داشت. آنچه که نداشت، متاسفانه زمان بود.
وقتی از من پرسیدند که‌ آیا حاضرم داشته‌های نیمه‌کاره‌ او را به یک داستان تبدیل کنم، درنگ کردم. آنچه که حاضر ـ و قادر ـ به انجامش نبودم، تقلید طوطی‌وارِ لحن او بود. این کار نوعی کم‌لطفی به او، خوانندگانش و مهم‌تر از همه به خود داستان بود. گمان نمی‌کنم این‌گونه نوشتن، مصداق خوب نوشتن باشد.
آنچه درباره‌ ایده‌های خوب وجود دارد این است که خود، ایده‌های جدیدی را به دست می‌دهند. پیش از اینکه خودم بخواهم، ایده‌های شبون ایده‌های جدیدتری را در من تداعی کرد و دچار همان شیفتگی و احساسی شدم که همه نویسنده‌ها در آرزوی آن هستند، یعنی تمایل شدید به روی کاغذ آوردن آنچه در ذهنم می‌گذشت؛ تمایل به قصه‌گویی.
حس کردم ـ و هنوز هم می‌کنم ـ کسی یک چوبدستی به من داده است، انگار که نویسنده‌ای داستانِ خودش را به دستم داده بگوید: «برو. با کمک این بدو دردسر درست کن.» من هم سعی کردم همان کار را بکنم. در تمام مسیر، فقط یک معیار داشتم: کتابی بنویسم که برای شبون جالب باشد. هیچ ملاک دیگری برای اهمیت نداشت.
حالا زمان آن رسیده که چوبدستی را به شما تحویل بدهم. قصه‌ها همزمان با نویسندگانشان به پایان نمی‌رسند، اما فراموش نکنیم که خیلی‌ها رقابت را شروع کرده‌اند. این حاصل کار من و شبون است. پس بروید. با کمک این، بدوید.»
 
در این رمان ناگهان نصف شب، سروکله‌ هیولایی پیدا می‌شود. مثل همه‌ هیولاها، ولی این، هیولایی نبود که کانر انتظارش را داشت، هیولای کابوسی که هر شب از زمان شروع درمان مادرش به سراغش می‌آمد، همان که پر بود از تاریکی و باد و فریاد. این، هیولایی متفاوت است، چیزی باستانی، چیزی وحشی؛ و آنچه می‌خواهد، حقیقت است.


 
داستان «هیولایی صدا می‌زند» این‌گونه آغاز می‌شود: «نصف شب بود که سروکله‌ هیولا پیدا شد. مثل همه‌ هیولاها. وقتی آمد، کانِر بیدار بود. یک کابوس دیده بود. یک کابوس که نه. همان کابوس را. همان که اخیراً بارها و بارها دیده بود. همان که پر بود از تاریکی و باد و فریاد. همان که دستش از گیر رفته بود، با اینکه با تمام توانش سعی می‌رد نگه دارد. همان که همیشه این طور تمام می‌شد.
کانِر در تاریکی اتاق خوابش در حالی که تلاش می‌کرد کابوس را عقب براند و نگذارد به دنبال او وارد دنیای آدم‌های بیدار شود، صدا می‌زد: «دور شو، همین الآن دور شو.»
به ساعتی که مادرش کنار تختخواب روی میز گذاشته بود نگاهی کرد. 07: 12 هفت دقیقه از نیمه‌شب گذشته بود. برای شبی که فردایش باید به مدرسه می‌رفت دیر محسوب می‌شد، خصوصاً برای یک‌شنبه حتماً دیر بود.
کانر به هیچ‌کس درباره‌ کابوسش حرفی نزده بود. با مادرش که اصلا، اما با دیگران هم همین طور. نه با پدرش که کم و بیش هر دو هفته یک‌بار تلفنی با هم حرف می‌زدند، و صد البته نه با مامان بزرگش و نه هیچ‌کس از مدرسه. به هیچ‌وجه. ابداً لازم نبود کسی جز خودش بداند در آن کابوس چه اتفاقی می‌افتد.
کانر با خواب‌آلودگی چند بار پلک زد و اطراف اتاق را نگاه کرد و اخم‌هایش در هم رفت. فکر می‌کرد چیزی باید باشد که نیست.»

پاتریک نس، زاده 17 اکتبر 1971، نویسنده، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و فیلمنامه نویس انگلیسی-آمریکایی است. او در ایالات متحده به دنیا آمد و در سن 28سالگی به لندن عزیمت کرد و تابعیت هر دو کشور را داراست. نس پس از گذراندن دوران نوجوانی در ایالت واشنگتن، به لس آنجلس رفت و در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی پراخت. او پس از فارغ التحصیلی، به کار نویسندگی برای شرکتی شناخته شده مشغول شد و اولین داستانش را در سال 1997 در مجله ژانر به چاپ رساند. او کار بر روی اولین رمانش را پس از عزیمت به لندن و در سال 1999 آغاز کرد. پاتریک نس برای مدت اندکی قبل از ورود تمام وقت به حرفه نویسندگی، در دانشگاه آکسفورد به تدریس نویسندگی خلاق پرداخت. اولین رمان او در سال 2003 به چاپ رسید.
 
انتشارات پیدایش، کتاب «هیولایی صدا می‌زند» را در قالب 300 صفحه مصور با شمارگان هزار نسخه و قیمت 220 هزار ریال منتشر کرده است.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
    چرا تصویر روی جلد اصلی را نگذاشته اید؟ این تصویر مربوط به ترجمه قبلی کتاب توسط خانم پورعسگر است.
  • محمدرضا ملکی ۱۲:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۷/۲۳
    سلام عکسی که از کتاب در متن این گزارش گذاشته اید مربوط به ترجمه دیگری است توسط خانم پور عسگر. عکس صحیح را میتوانید از روی سایت انتشارات پیدایش بر دارید.
  • ۱۵:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۲۸
    این عکس درست نیست. اگر عکس کتاب را میخواهید به سایت انتشارات پیدایش رجوع بفرمایید. عکسی که زده اید، مربوط به ترجمه خانم پورعسگر است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها