جمعه ۱۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۵
رمان «یادت نرود که ...» نوشته یاسمن خلیلی فرد به چاپ سوم رسید

چاپ سوم نخستین رمان یاسمن خلیلی فرد، فیلم ساز و منتقد سینما روانه بازار کتاب شد.


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (اینبا) رمان «یادت نرود که ...»، آذرماه سال 1394 از سوی نشر چرخ (زیرمجموعه نشر چشمه) منتشر شد و در اردیبهشت 95 به چاپ دوم رسید. چاپ سوم این کتاب به تازگی به بازار کتاب آمده است.

یاسمن خیلیلی فرد کهدانش آموخته کارشناس ارشد کارگردانی سینما است، درباره پروسه نگارش و انتشار این کتاب در گفتگو با خبرنگار ایبنا گفت: نوشتن نخستین رمانم که نام اولیه آن «زمستان ابدی» بود، در سال 1391 تمام شده بود، اما برای اخذ مجوز، دو بار به اداره کتاب فرستاد شد تا سرانجام با اعمال تغییراتی و نام «یادت نرود که ...» مجوز گرفت و منتشر شد.

خیلیلی فرد در معرفی رمان خود توضیح داد: « یادت نرود که ...، طرحی برای فیلم نامه ای بود که تصمیم گرفتم آن را در قالب رمان بنویسیم. این رمان، داستان مرد میانسالی به نام کیوان کامیاب را روایت می کند که پس از پانزده سال از پاریس به ایران بازمی گردد و در این بازگشت بخش مهمی از گذشته خود را مرور می کند و روایتگر گذشته ای است که زنی به نام فروغ شکیبا در آن نقش پررنگی دارد، زنی که حالا زندگی او نیز دستخوش تحولات بسیاری شده است.»

رمان «یادت نرود که ...» 451 صفحه دارد و در 1000 نسخه منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: ««چمدان را از زیر دستگاه رد کرد. مرد باربر کمکش کرد دوباره بگذاردش روی چرخ دستی. توی جیبش دنبال پول ایرانی گشت. یک هزارتومانی ته جیب پالتو پیدا شد. گذاشتش کف دست باربر. مرد ناراضی نگاهش کرد؛ فقط همین؟! شرمنده شد. تا خواست توضیح بدهد پول ایرانی ندارد، مرد سر تکان داد و رفت. قلبش تندتند می‌زد. پانزده سال پیش، از فرودگاه مهرآباد رفته بود پاریس. فرودگاه جدید برایش آشنا نبود. وقتی می‌رفت، همه چیز فرق داشت. دکتر فرامرزی گفته بود می‌آید دنبالش. دور و برش را نگاه کرد. با آن که فرامرزی کاملاتغییر کرده بود و جاافتاده شده بود، راحت او را پشت شیشه‌ها پیدا کرد. برایش دست تکان داد. دکتر او را دید و لبخند زد. فکر کرد چه قدر پیر شده و لابد فرامرزی هم درباره‌ی او همان نظر را داشت. چرخ‌دستی را هُل داد. از کنار آدم‌هایی که با دسته‌های گل منتظر مسافران شان بودند رد شد. فرامرزی کمی عقب‌تر ایستاده بود. کیوان با احتیاط رفت جلو. دکتر متوجهش شد. همدیگر را در آغوش گرفتند. دکتر بعد از سلام و احوال‌پرسی براندازش کرد و با همان شوخ طبعی همیشگی گفت “بزنم به تخته مثل این که آب وهوای فرنگ بهت ساخته. هیچ عوض نشده ای.” کیوان فکر کرد تعارف می‌کند. آهسته گفت “نه دکترجان، پیر شدیم رفت.” فرامرزی اشاره کرد به آسانسور “پس من چه بگویم؟” کیوان لبخند زد “شما؟! فقط موهای تان سفید شده.” فرامرزی از صراحت او جا نخورد.»

یاسمن خلیلی فرد پس از این کتاب یک کتاب سینمایی هم با عنوان «نقش جنگ بر سینمای غیرجنگی ایران» نوشته است که خلاصه ای از پایان نامه کارشناسی ارشد او در رشته کارگردانی سینما از دانشگاه هنر تهران است. این کتاب نیز از سوی نشر نظر منتشر شده است.
این منتقد و روزنامه نگار در گفتگو با خبرنگار ایبنا همچنین از رمان جدیدش با نام «انگار خودم نیستم» خبر داد که در نشر ققنوس در نوبت چاپ دارد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها