امروز 20مهر روز بزرگداشت حافظ است. مسعود سينايي فر نويسنده ومنتقد در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری ایبنا قرار داده به تاثیرپذیری حافظ از فرهنگ های باستانی ایران پرداخته است.
بر دلم ستمهاست خدایا مپسند
که مکدّر شود آئینّ مهرآئینم
حافظ شاعر بزرگ ايران زمين، حامل فرهنگ بزرگ و عميقمان، تنهايك شاعر خلاق و سخنور عادي نيست، بلكه توانسته با نقب زدن عميق به فرهنگ ايراني با زباني شاعرانه، آن فرهنگ باستاني را در شعرش بازآفريني جديدي بكند.او در جاي جاي اثرش خود را وامدار آن فرهنگ باستاني و عميق و دين مدار مي داند و مي توان در ديوانش اين تأثرات را پيدا كرد و ديد. او چه آشكاراو صريح؛ و چه نهان و در لفاف شعرش اين تأثرات را آورده است؛ بخصوص تأثيراتش را از اديان ايراني قبل از اسلام بيان داشته است، كه بيشترين تأثير را از دين ميترايي يا مهر پرستي مي توان در اثرش مشاهده كرد. اين تأثير از دين ميترايي در دو شاعر بزرگ ايراني بيشتر مشهود است، كه قبل از او فردوسي بزرگ در شاهنامه بدان اهتمام كرده؛ و بعد از ايشان حافظ بيشترين تأثيرات را داشته است. دين ميترايي از اديان قديمي ايراني است كه هنوز تأثيراتش را در خرده فرهنگهاي ايراني( مثلاً قوم بختياري) مي توان مشاهده كرد، اما اثر حافظ برونه اي هويدا از آن فرهنگ دارد، كه بررسي اش ما را به ژرفاي فرهنگ و اديان باستاني ايران بيشتر نزديك مي كند.
دكتر داريوش شايگان، متفكر بزرگ معاصر، در مصاحبه با رامين جهانبگلو در كتاب زير آسمانهاي جهان، در قسمت پنج اقليم روح ايراني، پنج شاعر درجه يك ايراني را مي نامد و اذعان مي كند كه اينها حاملان روح و فرهنگ ايراني اند، و درهمانجا شمس الدين حافظ شيرازي شاعر بزرگ ايران را حامل روح عارفانه و عاشقانه فرهنگ ما مي نامد. همين اجر و ارج گزاري براي چنين شاعري مقام و مرتبة او را آنچنان بالا مي برد كه سؤال ايجاد مي شود، چطور يك شاعر مي تواند حامل چنين فرهنگ بالايي باشد؟ در طول قرون بعد از حيات شاعر، او آنچنان در اين فرهنگ رسوخ كرده كه عام و خاص بدو استناد مي كنند و هرسال برايش بزرگداشت مي گيرند يا اثري در تفسير اشعارش از منظرهاي معرفتي گوناگون مي نويسند و بچاپ مي سپارند.. آوازة حافظ از مرزهاي كشورش بيرون رفته و اين استناد در شعر شعراي بزرگي چون گوتة آلماني نيز نمودار شده است. حال اين سؤال پيش مي آيد حافظ چطور عصارة فرهنگ قبل و بعد خود شده است؟ اين تأثرات ريشه در كجا دارد و چطور بيان شده است؟ نقش اديان ايراني در شعر او كجاست و خودش چه مسلكي داشته است؟
با اين حال كه او در عصر نظريه پردازانة امروزي به سر نبرده است، اما در جاي جاي اين ديوان رندانه اش كه تنها پانصد غزل برايمان بجا گذاشته، آنچنان مفاهيم عميق و ظريفي را بكار برده است و در موقيعيت هاي مختلف ريشه و آبشخور افكارش را چنان چون يك مانيفست بيان كرده است كه هنوز بعد از او قله اي دست نيافتني در سخن پارسي شده است. اين سنت ارزندة شاعران و متفكران بزرگ است كه بيانيه اي براي افكارشان هميشه دارند و به توضيح شعر و افكار خود نيز مي پردازند كه نمونه اش در شعر معاصر ايراني نيما يوشيج است كه در كتاب ارزش احساساتش بدين مهم دست يازيده است؛ و از آنجا كه نوع ادبي شعر حامل فرهنگ ماست، حافظ آن را به زبان شعر بيان كرده است. او خود در جايي سخنش را قند پارسي مي داند..در جايي مي گويد هر چه كرده از مقام و دولت قرآن كرده است، اما غير از مفاهيم ديني و عاشقانه، دايرة لغات واژگاني دارد كه با مواجه با آن اين سؤال برايمان ايجاد مي شود، ريشة استفاده اين واژگان و مفاهيم چند پهلو مثل پير مغان، دير مغان، مي و ساغر و مهراب، استناد و به مابه ازاي واقعي دارد يا متأثر از اديان ايراني يا فرهنگ باستان ايران است؟ محققان برجسته اي بدين مهم دست يازيده و به اين ريشه ها اشاره كرده اند، اما شايد اشاره به تأثيرات حافظ از اديان ميترايي،زرواني، زرتشتي منظر تازه و بديعي نباشد، اما مدخل پيگيرانه اي است و مي شود ساحتهاي جديدي را از اين مدخل به رهيافت فهم بيشتر و بهتر شعر عارفانه- عاشقانة حافظ از منظر دين شناسي در شعرش براي ما بگشايد.
به ضرس قاطع مي توان گفت( با توجه به اشارات فراوان ديوانش) كه حافظ علاقه مند و به شدت متأثر از فرهنگ باستان بوده است، اما توانسته قرائتي جديد وشاعرانه و هنرمندانه از فرهنگ مهري و باستان هم براي عصر خود و هم اعصار ديگر ايجاد كند. اين نشانه ها هم خوانش ديوان حافظ را ديرياب و سخت خوان كرده است و هم آسان، زيرا كه علوم جديد بخصوص دين شناسي هاي روشمندانة امروزي توانست پرده از اسرار اين ديوان عظيم و سهل وممتنع بردارد. اين دين شناسي ها و به طبع عصر جديد و شيوه هاي بررسي متون با علوم جديد، توانست رهيافتهاي جديدي را فرا روي پژوهشگران قرار دهد تا پيچيدگي ها و سخنان متناقض نماي حافظ را براي عوام به مدد اين بررسي ها سر راست و آسان ياب و راحت نمايد.
از منظر حافظ آن نمادها و نشانه هاي مهري شخصيت جديدي پوشيدند و در روايت جديد حافظ نقشمندي تازه اي پيدا كردند، كه هم سخن را شيوا كرده است، هم متفكرانه و تأويل پذير. كه اين تأويل پذيري ذات سخن حافظ است كه در عصر جديد تفسيرهاي مختلفي را ايجاد كرده است؛كه اگر تلاشهاي پژوهشگران دردمند نبود، معلوم نبود با نگاه تنگ نظرانه قشريون حافظ را با قهر خود به دايرة دهريگري اندازند كه چنين نيز كردند. اما به مدد اين بررسي ها پرده از اسرار حافظ برداشتند تا چهرة واقعي او برايشان هويدا شود.سخن حافظ چنان پيچيدگي هاي متني اي هنوز دارد كه اين تأويل پذيري را همچنان در خود دارد، تا آيندگان بيشتر از سخن او لذت ببرند.
نظر شما