دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۷
داستان،‌ حقیقتی محض و ضروری است

ریچارد فلانگن که با «راه باریک به عمق شمال» جایزه من بوکر سال 2014 را از آن خود کرد، در رمان خود ماجرای پزشک استرالیایی را روایت می‌کند که در دوران پس از جنگ سرگذشتی متفاوت نسبت به دوران اسارت تجربه می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، خبرنگار گاردین به مناسبت تجدید چاپ «راه باریک به عمق شمال» گفت‌وگویی با فلانگن انجام داده که شما را به مطالعه بخشی از آن دعوت می‌کنیم:  

- در نوشتن رمان چه طرح و نقشه از پیش تعیین شده داشتید؟ آیا اصلاً چنین طرحی وجود داشت؟ 
خیر، طرح خاصی در ذهنم نبود. شخصیت اول کتاب قبل از خلق داستان کلی در ذهنم نقش بسته بود و می‌شود گفت بقیه داستان نوعی موج سواری حول این شخصیت بود.
 
- کمی درباره شخصیت اول قصه برای مخاطبان توضیح دهید؟ 
در سال 1991 با حقوقی معادل 10 هزار دلار از سوی جان فردریک، ثروتمندترین گله‌دار استرالیایی برای نوشتن داستان زندگی‌اش استخدام شدم و وقتی با همکاری یکی از محافظان شخصی اش روی روایت خاطرات و داستان زندگی کار می‌کردیم، قصه اصلی رمان شکل گرفت. 

- یعنی رمان بر اساس تجربه و روابط شما با فردریک شکل گرفت؟ 
شاید این‌طور باشد، ولی هیچ‌وقت داستان دروغ نمی‌گوید. همیشه داستان‌ها بر اساس حقایق و واقعیات زندگی روایت می‌شوند. داستان یک ضرورت است که همه در زندگی تجربه می‌کنند و تنها باید آن را روی کاغذ آورد. همان‌طور که انسان به آب و غذا نیاز دارد به داستان نیز نیاز دارد. 

- به نظر شما کسانی که می‌خواهند نویسنده شوند ، باید مثل شما از روی زندگی دیگران الگو برداری کنند؟ 
در این حوزه هیچ نظری ندارم، چون هر کسی بر اساس سلایق خود می‌نویسد. به خاطر همین عقیده است که من به هیچ‌وجه درجه‌های مختلف نویسندگی خلاقانه را نمی‌فهمم. 

- در داستان‌نویسی شخصیت اول و روایت آن یکی از مهم‌ترین بخش‌ها محسوب می‌شود. به طور کلی محبوبیت شخصیت اول در موفقیت داستان تاثیری دارد ؟ 
بله بسیاری از داستان‌های موفق مثل «مادام بوواری» نیز همین حالت را دارند. شخصیت اول مثل برچسب شیشه مربا است، که محتوای داخل شیشه را مشخص می‌کند.

- در داستان‌ها و رمان‌های رئالیستی یا واقعیت‌گرایانه چه چیزی یافت می‌شود که در رمان‌های شخصیت محور وجود ندارد؟ 
حقیقت امر این است که داستان ها و قصه ها همیشه روی یک شخصیت نمی‌چرخند. وقتی قرار باشد داستان حول ماجراهای یک نفر بچرخد به سختی می‌توان مخاطب را همراه خود کشاند، که البته این از عهده نویسنده های بزرگ برمی آید. 

تا حالا وسوسه شدید که خاطرات یا زندگی شخصی خود را روایت کنید؟ 
این وسوسه همیشه درون هر کسی وجود دارد، ولی امیدوارم من تسلیم این وسوسه نشوم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها